#خاطره3256
امروز عصر با دوستم رفته بودیم مزار شهدا که کنارش پارک هم هست
جمعیت تقریبا زیادی اونجا بودن
دو تا خانم هم که مشغول عکس گرفتن از هم... یکی شون جوان تر بود و حجابش بدتر!
رفتم جلو و بهشون سلام کردم
بعد کتابچه کوچکی با عنوان «تقدیم با احترام» که برای رفع شبهات حجاب خوبه با یه گیره روسری به دختر جوان دادم و گفتم هدیه به شما
گفت ممنون
گفتم لطفا موهای قشنگتون رو هم بپوشونید
یه مکثی کرد و لبخندی زد و گفت چشم
به شهدا اشاره کردم و اینکه شما حیف هستید...
به اون خانم همراهش نگاه کرد و گفت چشم
منم تشکر کردم و رفتیم