#خاطره3638
سلام دوستان
چند ماه بود که میدیم آقایی تو آپارتمان رو به روییمون،بدون زیرپوش(لخت)میومد تو پنجره و یه ربع همینجور بیرون رو نگاه میکرد و دوباره فردا و ....منم قبل از این کلاسها،عصبانی میشدم وقتی میدیدم دخترم میگه اخخخخخ،مامان،این اقاهه لخته،پرده رو میکشیدم .....
تا اینکه بعد از کلاسها،روز اول محرم دیدم پیرهن مشکی پوشید از خونه بیرون اومد،روز تاسوعا،وقتی دوباره دیدمش تو پنجره،یه کاغذ برداشتم و براش نوشتم
سلام برادرم
دیدم به احترام ماه محرم ،پیراهن مشکی به تن داشتید،امام حسین ع،چون میدونستند که یزیدیان بعد از شهادتشون،حتی به عبای ایشون هم رحم نمیکنن،پیراهنی کهنه و پاره به تن کردند تا کسی ،ایشون رو عریان نبینه ،چه قدر خوب میشد اگر شما هم که عشق امام حسین ع رو در سینه دارید، به تبع ایشون،بدون پوشش کنار پنجره نایستید.
ارادتمند شما
(خواستم جوری جلوه کنه که آقا هستم..،یه آویز ماشین یا علی هم گذاشتم داخل پاکت،چسب زدم و روش نوشتم واحد ۶)
و بعد همسرم رفت و گذاشت دم در آپارتمانشون،و از پنجره دیدم یکی از همسایه ها که میخواست وارد آپارتمان بشه،از دم در برداشت و گذاشتش داخل خونه,....
دو سه روزه که میبینم میاد دم پنجره اما متفاوت..،دیروز دوباره لباس نداشت ،پرده رو میگرفت دورش و بعد از یکی دو دقیقه رفت تیشرت پوشید اومد تو پنجره،..خیلی خوشحال شدم،،(امر به معروف کمک میکنه غیبت نکنیم پشت سر مردم،اینم یکی دیگه از خوبی هاش)