#خاطره3898
از طرف یکی از آمرین
سلام ، دیروز داشتم با گوشی مامانم تو اینستاگرام میچرخیدم که یه پست ضد حجاب دیدم رفتم کامنت بزارم که دیدم اوووه ماشالله مذهبی ها هم دارن حمایت میکنن ، مفهوم پست این بود که افراد با حجاب نباید به بی حجاب ها کاری داشته باشن و چند نفر اومده بودن گفته بودن که من خودم چادری ام اما با این حرف موافقم😯😬
منم در پاسخ برای این افراد نوشتم که پس امر به معروف و نهی از منکر چی؟؟؟
چون عکس اکانت مامانم به دلایلی بی حجابه (خودشون چادری هستن انا عکسشون رو عکس یه دختر بی حجاب گذاشتن و منم تذکر دادم ولی گوش نکردن😐) گفتم الان اگه من بگم بقیه پاسخ میدن که خودتم بی حجابی و از این حرفا برای همین رفتم برای کامنت هایی که بر ضدحجاب پیام گذاشته بودن توضیح دادم ، یکی مثال ماسک نزدن رو زده بود که اگه یکی ماسک نزنه ولی شما بزنید اشکالی نداره و با همین استدلال بیپار نمیشه و خیلی ها پاسخ داده بودن که بی حجابی باعث بیماری نمیشه منم گفتم که ماسک نزدن باعث بیماری جسمی میشه و بی حجابی باعث بیماری روانی و سلامت احتماعی جامعه رو به خطر میندازه
یک نفر هم فحش های خیلی خیلی زشتی به جمهوری اسلامی و اخوند ها و افراد با حجاب داده بود که منم عصبی شدم خواستم مثل خودش جواب بدم ولی گفتم اگه منم فحش بدم چون تو بقیه کامنت ها از حجاب تعریف کردم به پای حجاب مینویسن برای همین فحش تدادم خیلی مودب گفتم که شخصیت خودتونو نشون میدید با این حرف هاتون دوست عزیز😏
ولی در جواب دوباره فحش های زشتی دادن علاوه بر اون به پدر و مادرم هم توهین کردن دیگه واقعا خواستم مثل خودشون باشم اما بازم خودمو کنترل کردم و فقط گفتم همین افراد بی شخصیت طرفدار بی حجابی هستند ، اصلا حجاب و بی حجابی چه ربطی به اقایون داره؟(کسی که فحش میدادن اقا بودن) ، معلومه اینا دنبال طعمه خودشون هستن که خانم هارو تشویق به بی حجابی میکنن
و بعدش دوباره رفتم چک کردم کامنت های اون اقا حذف شده بود 🙂
و چندتا کامنت دیگه هم جواب دادم و بالاخره اومدم بیرون