#خاطره847
سلام خواهرا
چند روز پیش سوار اتوبوس شدم دیدم همه باحجابن.ردیف آخر یه دختر خانمی بود که موهاش بیرون بود رفتم وپیشش نشستم.ودنبال راهی برای باز کردن سر صحبت بودم
ازقضا خودش یه سوالی از مسیر اتوبوس پرسید.
پرسیدم مسافری؟
گفت دانشجوام و...گفتم قم شهر خوبیه مگه نه؟
ایشون گفت من اصلا خوشم نمیاد،خیلی مذهبیه؟
منم با لبخند گفتم خب چیش بده؟
گفت خیلی تو کار آدم دخالت میکنن ومنم به هیشکی رو نمیدم و...
حدس زدم میخواد گارد بگیره منم ادامه ندادم.
ولی راه دیگه ای وارد شدم گفتم آفرین توی شهر غریب باید یه دختر جوان همینجوری باشه تا بتونه از خودش محافظت کنه ودیگه شروع به صحبت کرد از فضای دانشگاه واینکه به پسرا رو نمیده و باهاشون دوست نمیشه و...
منم هی تایید کردم وتجربیاتی که داشتم رو بهش گفتم ولی گذاشتم خودش بیشتر حرف زد...
گفتم آفرین که با وجود اینکه مردم آرایش میکنن و...شما آرایش نکردی ومانتوت وشلوارت بلنده و...
تو آخرای مسیر گفتم حتما فکر کردی منم میخوام بگم حجابت رو رعایت کن.
گفت ولی اگه میگفتی هم رعایت میکردم.
منم بهش گفتم حتما کتاب ترگل رو بخون تا به اهمیت حجاب پی ببری و...اونم قبول کرد وبا خوشرویی از هم جداشدیم.
#خاطره847
سلام خواهرا
چند روز پیش سوار اتوبوس شدم دیدم همه باحجابن.ردیف آخر یه دختر خانمی بود که موهاش بیرون بود رفتم وپیشش نشستم.ودنبال راهی برای باز کردن سر صحبت بودم
ازقضا خودش یه سوالی از مسیر اتوبوس پرسید.
پرسیدم مسافری؟
گفت دانشجوام و...گفتم قم شهر خوبیه مگه نه؟
ایشون گفت من اصلا خوشم نمیاد،خیلی مذهبیه؟
منم با لبخند گفتم خب چیش بده؟
گفت خیلی تو کار آدم دخالت میکنن ومنم به هیشکی رو نمیدم و...
حدس زدم میخواد گارد بگیره منم ادامه ندادم.
ولی راه دیگه ای وارد شدم گفتم آفرین توی شهر غریب باید یه دختر جوان همینجوری باشه تا بتونه از خودش محافظت کنه ودیگه شروع به صحبت کرد از فضای دانشگاه واینکه به پسرا رو نمیده و باهاشون دوست نمیشه و...
منم هی تایید کردم وتجربیاتی که داشتم رو بهش گفتم ولی گذاشتم خودش بیشتر حرف زد...
گفتم آفرین که با وجود اینکه مردم آرایش میکنن و...شما آرایش نکردی ومانتوت وشلوارت بلنده و...
تو آخرای مسیر گفتم حتما فکر کردی منم میخوام بگم حجابت رو رعایت کن.
گفت ولی اگه میگفتی هم رعایت میکردم.
منم بهش گفتم حتما کتاب ترگل رو بخون تا به اهمیت حجاب پی ببری و...اونم قبول کرد وبا خوشرویی از هم جداشدیم.