eitaa logo
مرکز تخصصی امربه ‌معروف 💕 (موسسه موعود)
86.3هزار دنبال‌کننده
9هزار عکس
5.9هزار ویدیو
594 فایل
تحت اشراف علمی استاد علی تقوی ادمین: 😊 Eitaa.com/amr_nahy123 دوره های مجازی: 🎁 amrn.ir/c کانال نظرات فراگیران👇🏻 amrn.ir/nazar درخواست خرید کتب، سی‌دی و بازیها: 📚 ziadat.ir ♥️ aamerin.ir آپارات موسسه 💻 aparat.com/aamerin_ir تبلیغ و تبادل نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
مرکز تخصصی امربه ‌معروف 💕 (موسسه موعود)
#خاطره چرا مردم رو ماشین هاشون چادر می کشن؟ @aamerin_ir
⚡️بدون مقدمه پرسید : « ببخشید خانم، اسم شما چیه ؟ » 😯طرف با تعجب جواب داد : « زهرا ، چطور مگه؟» 🔸هنوز تظاهرات های خیابانی به اوج خودش نرسیده بود , دستگاه حکومتی شاه شدیدا با آنها برخورد می کرد، مسئله خیلی جالب برای ما این بود که بعضی ها با ظاهر های غربی یا غیر اسلامی هم می آمدند درست پابه پای ما بعضی ها آنها را عناصر نفوذی می دانستند ولی فاطمه معتقد بود بیشتر اینها دین را نشناختند و ما باید به آنها کمک کنیم و راهنمایی شان کنیم . 🔹آن روز هم داخل خیابان بودیم که یه خانم بی حجابی را دیدم ؛ فاطمه خندید و گفت : « هم اسمیم» بعد ادامه داد:« میدونی چرا مردم روی ماشین هاشون چادر می کشن؟» اون خانم که هاج و واج مانده بود با تردید گفت :« لابد چون صاحباشون می خوان سرما و گرما و غبار و اینجور چیزها به ماشینشون آسیب نزنه!» 🔸هرچقدر اون بنده خدا و همچنین من متعجب و مبهوت بودیم فاطمه آرام بود و با سررزندگی گفت : « آفرین ! من و تو هم بنده خدا هستیم و خدا بخاطر علاقه اش به ما، یه پوششی بهمون هدیه داده تا با اون از نگاه های نکبت بار بعضیا حفظ بشیم و آسیبی نبینیم . خصوصا اینکه من و تو همنام حضرت فاطمه(س) هم هستیم ...» 🔸بعدها وقتی دوباره آن خانم را دیدم؛ رفتارش عوض شده بود ، محجبه شده بود . 🔷به بیان یکی از دوستان شهیده فاطمه جعفریان @aamerin_ir
مرکز تخصصی امربه ‌معروف 💕 (موسسه موعود)
زامن یادت نره!! حسن نوروزی در یکی از نامه هایش نوشته بود:((زامن یادت نره!!)) به دوستانش هم می گعت به فلانی بگویید:((زامن یادش نره!!)). یکبار ازش پرسید:زامن یعنی چی؟ گفت:این کلمه رو بر عکس کن و بخون،نماز ضامن ماست.درسته که "ز" و "ض" باهم متفاوته،ولی آن هم ابتکاریه!! نمیخواست دیگران متوجه منظودش بشونو یاحرمت کسی ریخته شود. غیرمستقیم به دوستانش یادآوری می کرد،موقع نماز است یا اینکه نمازخواندن یادشان نرود. @aamerin_ir
2 سلام علیکم .طبقه پایین مسجد محله ما یه قسمتش برای امور فرهنگی هست ویه قسمتش هم راباشگاه بدنسازی کردند. اماتوقسمتِ باشگاه متاسفانه موسیقیهای غیر مجازمیزارن اون هم باصدای بلند.من چند باربه بهانه ثبت نام در کلاس ورزش به اونجا رفتم وتذکر دادم. اما فقط لحظه ای بود ودوباره من که میرفتم کارِخودشونو میکردن.تا اینکه ماهِ مبارکِ رمضان شد ما اهالی محله تو همون قسمت امور فرهنگی مسجد جلسه ختم قران وتفسیر واحکام گذاشته بودیم.من دیدم خیلی صدای اهنگشون بلند هست اصلا به دلم نچسبید چون واقعا داشت به قرائت قران بی احترامی میشد به خانم های همسایه گفتم خواهرا بیایید همگی بریم اونطرف تذکر بدیم واقعا داره به مسجد وقران واین ماه مبارک بی احترامی میشه.ولی هیچ کدوم از خانمهابامن همراهی نکردن وگفتن ما که گفتیم گوش به حرف نمیدن.ولی خودم تنها بلند شدم رفتم با این که احتمال اثر نمیدادم ولی توکل به خدا کردم ورفتم توباشگاه به منشی با ملایمت گفتم خانم محترم اگه میشه حرمتِ ماه رمضان ومسجد رونگه دارید وموسیقی تونو خاموش کنید ما اونور ختم قران گذاشتیم .اون خانم هم باکمال ناباوری خیلی عذر خواهی کرد ودیگه تا اخرِ ماه رمضان موسیقی نگذاشتن.بعد از ماه مبارک هم خیلی صداشو کم کردند. به نهضت آمرین بپیوندید : 🌸 @aameran_ir
دیروز تو ایستگاه مترو با دخترم منتظر قطار وایساده بودم، یه دختره بهش میخوره ۱۹_۲۰ سال داشته باشه از پشت موهاش بیرون بود و در حل صحبت کردن با دوستش بود. تجربه های امر بمعروف من غالبا تو خیابون هاس و الان میخواستم تو یه محیط بسته تذکر بدم و همونجا وایسم. پیش خودم فکر کردم بهتره همون کاری رو که توش نسبتا مهارت داشتم رو انجام بدم .یعنی تذکر بدم و برم. و چون دخترم ترجیح می‌داد فیلم منواز دور تماشا کنه از جاش جوم نخورد_ منم رفتم به سمت دختره_ مهارت داشتن تو امر بمعروف هم مرتبه ایه. مثل شجاعت رزمنده ها تو جبهه ها ، که همشون شجاعتشون در یه سطح نبود و بعضی بر بعضی افضل بودن. واقعا اقرار میکنم که خیلی کار داره تا جسارتم تو این قضیه برسه به پای آمران و اساتید ارجمند. هر کسی یه مقدار دارایی داره. گفتم بزار از همین مقدار داراییم استفاده کنم. امید که خداوند بیشتر بهم عطا کنه. خلاصه رفتم جلو و از پشت سر و با صدای نسبتا کوتاه بهش گفتم دختر گلم، موهات از پشت پیداس عزیزم . برگشت منو نگاه کرد و وقتی دید لبخند به لب دارم، گفتم قربونت برم ، انگار جمله ای که میخواست بگه رو عوض کرد و گفت : آخه شالم کوتاهه. گفتم خوب عزیزم یا بکن تو مانتوت یا از یه طرف بیار زیر شالت عزیز دلم؛و رفتم. تو‌مسیر رفت یه مورد دیگه هم که حجابش افتضضاااااح بود بهش تذکر دادم و بازم رفتم. بعد از یکی دو دقیقه دوباره خودمو از لای جمعیت به دخترم رسوندم در‌حالی‌که دخترم داشت لبخند میزد و ظاهراً از فیلمی که دیده بود راضی بود😜 وقتی به سمت اون دختر نگاه کردم .... دیدم همه ی موهاشو از پشتش جمع کرده. باورتون میشه ؟همه رو.😍😍😍 یعنی تذکری که شنیده بود ۱۰۰٪ اثر کرده بود. فورا یاد فرمایش مقام معظم رهبری افتادم که میفرمایند: احتمال تأثیر همه جا وجود دارد. 👌👌 و بعدش از خدا تشکر کردم که توفیق عمل داد. و در حکمت احکام امر بمعروف در اندیشه فرو رفتم. @aamerin_ir
چون خانواده ی من خیلی از امر به معروف و نهی از منکر میترسیدند و یک جور دخالت در پوشش و کار مردم میدونستن بنده یک روز تصمیم گرفتم شیرینی این کار رو به اثبات برسونم و اینکه کار ما خیر خواهیه نه دخالت!! صبح بود و همگی سوار ماشین شدیم تا پسرمو به مدرسه ببریم و خودمون هم گشتی بزنیم 🚗 پسرمو به مدر سه رسوندیم و رفتیم. من رانندگی می کردم و همسرم کنار دستم و دخترم پشت سر پدرش نشسته بود یه آقای موتوری کنار ما بود یه دفه شروع کرد به دست اشاره کردن✋ من به شوهرم گفتم چی میگه؟؟ دیدم دوباره با تاکید دستشو اشاره به در ماشین میکنه 👋 شوهرم گفتن داره میگه در ماشین بازه دخترم در رو یکم باز کرد دوباره بست منم از این فرصت استفاده کردم گفتم ببینید امر به معروف و نهی از منکر هم همینطوره قصد خیر خواهیه الان شما بدتون اومد؟؟؟ به نظرتون دخالت کرد؟؟؟ اگه نمیگفت برای ما خطر داشت!! همسرم خیلی تو فکر فرو رفتن در همین حین یک موتوری دیگه در حالیکه خانمش سوار بود با موهای بلند که در هوا میچرخید و با هم میخندیدن جلوی چشم ما ظاهر شدند منم یکم سرعت گرفتم برای تذکر دیدم نمیشه چون طرفِ شوهرم بود و امکان تصادف،،، یه بوق زدم متوجه نشدند به شوهرم گفتم شما نزدیکتری شما تذکر بده میترسم تصادف بشه همسرم که تا به حال تذکر نداده بود شیشه ما شینو پایین کشید و با اشاره به آقا و بعد بازبان همه با هم گفتیم آقا آقا،،، موتوری نگاه کرد با تعجب 😳 همه گفتیم مو مو و با حرکت دست ☝😊 اونم با تعجب گفت موووو 👀؟!؟!؟ خلاصه دقیقا متوجه شدو به خانمش گفت:موهاتو بپوشون اونم همه رو جمع کرد 😊 این بهترین روز زندگی من بود چون همسرم تذکر داد،،، چون تذکر رو خیر خواهی دید نه تنفر و دخالت !! @aamerin_ir
توی سرویس دانشگاه نشسته بودم که صدای موسیقی خانمی که راننده پخش می کرد، شنیده شد؛ کتابم رو باز کردم و به بهونه اینکه قصد مطالعه دارم و صدای ضبطتتون یه کم بلنده، یا کمش کن واسه خودتون ؛ یا خاموش کن؛ با لحنی خیلی مودبانه به راننده گوشزد کردم؛ راننده هم انقدر درخواستم مودبانه بود که نتونست چیزی بگه و خاموش کرد😀 اما چشمتون روز بد نبینه، انگاری سوار اتوبوس آپاچیا شده بودم، خاموش کردن همانا و صدای اعتراض کل بچه های اتوبوس همانا!!😨 فک کنید در یه اتوبوس ، یک دفعه همه شروع کنن علیه شما ، اعتراض کردن؛ دیدم یکی از پشت اتوبوس با صدای بلند و با شدت تنفر داره میگه.. یکی میگه...خودتون ببرن و دین و آیینتون؛ هنوز توهیناشون تمام نشده بود ، که یکی از پشت اتوبوس ، کفشش رو پرت کرد جلو!!😥 و تمام مدت سکوت کردم و چیزی نگفتم ! راننده دید، الان یه خون راه میفته، یه موسیقی با صدای آقا گذاشت ؛ تا بچه ها کمتر فحش و ناسزا بدن و کار به خونریری نکشه😄 تنها یه نفر ، فحش و ناسزا نثارم نکرد؛ یعنی جراتشو نداشت😊 اونم خانمی بود که کنارم نشسته بود؛ با یه صورت آرایش کرده و در عین حال مانتو کوتاه و می خورد زیاد مذهبی نباشه؛ رو کرد و بهم گفت ، ارزشش داشت؟ این همه فحش؟ این همه ناسزا؟ این همه توهین؟ بهش گفتم می تونم یه سوال ازتون بپرسم؟ گفت بپرس؛ گفتم به نظرت بالاترین شخصیت معنوی الان کی هست؟ گفت نمی دونم! گفتم یه کم فکر کن؛ گفت آقای بهجت؟ گفتم کسی که از آقای بهجت هم معنوی تر باشه، و معصوم !! گفت امام زمان علیه السلام؟ گفتم باریک الله؛ معتقد هستی امام زمان در هفته حداقل یکبار نامه عملمون نگاه می کنه؟ و می دونستی لحطه به لحظه هواسش به ما هست؟ گناه بکنیم از دستمون ناراحت می شه؟ و اعمال خیر انجام دهیم ، خوشحال؟ گفت بله، که چی؟ گفتم اگر اون لحظه که راننده موسیقی خانم گذاشته بود و دانشجو ها هم‌انگار نه انگار نامحرم هستن و هم خوانی می کردن و دست می زدن، یه لحظه، یکی داد بزنه و بگه یا الله، امام زمان علیه السلام وارد اتوبوستون می خواد بشه، اون موقع چه کار می کردی؟ دیدم آروم سرش انداخت پایین و گفت، خجالت می کشیدم ؛ گفتم خب گل من، واقعا فک می کنی امام زمان علیه السلام، شما رو نمی بینه؟ از شما دوره؟ آیا فک می کنی، خدای امام زمان علیه السلام من و شما رو در اون وضع گناه نمی بینه؟ الم یعلم بان الله یری؟ در حالی که از زمین و آسمون داشتم فحش و ناسزا می خوردم، بی توجه به بی احترامی های دانشجوها، به بحث شیرینی رو با این خانم که کنارم نشسته بود، ادامه می دادم و اصلا برام ذره ای توهین اطرافیان مهم نبود! دیدم چشماش داره نمناک می شه و قرمز؛ بهم گفت یعنی شما با شادی مخالفی؟ یعنی تو هیچ عروسی نمی ری؟ گفتم کی گفته خدا دوست نداره بنده هاش شاد باشن؟ خدا با گناه مخالفه؛ اونم دلیل داره و به خاطر خودمونه؛ شما دوست داری حزب خدا باشی، یا حزب شیطان ⁉️ من تو مجلسی می رم که اگر همون زمان امام زمان علیه السلام یا الله گفت، و وارد شدن ، مثل شما الان نگم شرمنده شدم و سر به زیر بشم؛ حالا انتخاب با خودته، مجلسی که توش نوچه های شیطون معرکه گیری می کنن، ارزش داره وارد بشیم؟ یه خوشحالی به ناراحتی اماممون؟ دیدم با مِن مِن کنان گفت آخه این جور زندگی کردن که خیلی سخت می شه! ببین الان چقد توهین شنیدی؟ گفتم اگر بخوای طلا بشی باید زیاد تو حرارت قرار بگیری تا عیارت بالا بشه، عاشق دوست داره برا انتشار رنگ خدا، سختی خودش را به رخ آسمانیان بکشه؛ عاشق دوست داره برای محبوب خودش سختی ها رو تحمل کنه، شاید از نظر شما سخت باشه، ولی برا عاشق شیرینه؛ چون داره تلاش می کنه همه صبغه الله بشن! 😇 دیگه هیچی نتونست بگه! بی بی زینب سلام الله علیها تو اوج اون همه سختی، فرمودن و ما رایت الا جمیلا!! جز زیبایی چیزی ندیدم؛ این سختی ها ، از منظر کسی هست که تو باغ نیست، بیا وارد باغ شو تا زیبایی ببینی! اگر عینکت رو به زندگی عوض کنی ، و سعی کنی جز خدا رو نبینی، دیگه سختی معنایی نداره یواش یواش رسیدیم و ندامت رو در چهره خانم معترض دانشجو دیدم و خدا رو شکر کردم اگر این همه توهین شنیدم، یک نفر بدجور سلول های خاکستریش به و جوش اومده بود و وسیله شدم تا کمی به صبغه الله شدن فک کنه ! خدایا در همه حال شکرت😊 @aamerin_ir
چند روز پیش تو مترو 🚄واگن بانوان بودیم نسبتا خلوت بود ی آقای شهرستانی هم با خانوادش وارد شد خودش خیلی معذب بود اصلا نگاه نمی کرد اما گوشه ی واگن ی خانم جوونی نشسته بود کف قطار و شالش افتاده بود😣😣 اقا هم کنار همون خانم ایستاد منو دوستم بین اون خانم و آقا ایستادیم (البته به آقایونی که قسمت خانمها میان هم تذکر میدم ولی این مورد ی کم فرق میکرد ) مثل دیواری شدیم که اون خانومو کسی نبینه 👀 (طوری وایساده بودیم که احساس میکردم اگر من جای اون خانم بودم کلافه میشدم ) خلاصه دیدیم خانومه خوابیده 😴قبل از اینکه بخوابه بهش مهربون نگاه میکردم که ازم پرسید ماه رمضون چند شنبه شروع میشه ❓ روی کاغذ ی متن صمیمانه ای نوشتیم میخواستیم پیاده شدنی بهش بدیم که دیدم بیدار شده چشم تو چشم شدیم گفتم میخواستم بیدارتون کنم چون تقریبا آخر خطه گفت خیلی خستم و.. رو زانوم نشستم روبه روش گفتم ببخشید بالاسرتون وایسادیم چون اقا این قسمت بود دید داشت لبخند زد ☺️گفت آره همون در حین این که بلند میشد سعی کرد موهاشو خوب بپوشونه و رفت @aamerin_ir
دیروز تو ایستگاه مترو با دخترم منتظر قطار وایساده بودم، یه دختره بهش میخوره ۱۹_۲۰ سال داشته باشه از پشت موهاش بیرون بود و در حل صحبت کردن با دوستش بود. تجربه های امر بمعروف من غالبا تو خیابون هاس و الان میخواستم تو یه محیط بسته تذکر بدم و همونجا وایسم. پیش خودم فکر کردم بهتره همون کاری رو که توش نسبتا مهارت داشتم رو انجام بدم .یعنی تذکر بدم و برم. و چون دخترم ترجیح می‌داد فیلم منواز دور تماشا کنه از جاش جوم نخورد_ منم رفتم به سمت دختره_ مهارت داشتن تو امر بمعروف هم مرتبه ایه. مثل شجاعت رزمنده ها تو جبهه ها ، که همشون شجاعتشون در یه سطح نبود و بعضی بر بعضی افضل بودن. واقعا اقرار میکنم که خیلی کار داره تا جسارتم تو این قضیه برسه به پای آمران و اساتید ارجمند. هر کسی یه مقدار دارایی داره. گفتم بزار از همین مقدار داراییم استفاده کنم. امید که خداوند بیشتر بهم عطا کنه. خلاصه رفتم جلو و از پشت سر و با صدای نسبتا کوتاه بهش گفتم دختر گلم، موهات از پشت پیداس عزیزم . برگشت منو نگاه کرد و وقتی دید لبخند به لب دارم، گفتم قربونت برم ، انگار جمله ای که میخواست بگه رو عوض کرد و گفت : آخه شالم کوتاهه. گفتم خوب عزیزم یا بکن تو مانتوت یا از یه طرف بیار زیر شالت عزیز دلم؛و رفتم. تو‌مسیر رفت یه مورد دیگه هم که حجابش افتضضاااااح بود بهش تذکر دادم و بازم رفتم. بعد از یکی دو دقیقه دوباره خودمو از لای جمعیت به دخترم رسوندم در‌حالی‌که دخترم داشت لبخند میزد و ظاهراً از فیلمی که دیده بود راضی بود😜 وقتی به سمت اون دختر نگاه کردم .... دیدم همه ی موهاشو از پشتش جمع کرده. باورتون میشه ؟همه رو.😍😍😍 یعنی تذکری که شنیده بود ۱۰۰٪ اثر کرده بود. فورا یاد فرمایش مقام معظم رهبری افتادم که میفرمایند: احتمال تأثیر همه جا وجود دارد. 👌👌 و بعدش از خدا تشکر کردم که توفیق عمل داد. و در حکمت احکام امر بمعروف در اندیشه فرو رفتم. @aamerin_ir
تو ترافیک بودیم، متوجه ماشین جلویی شدم که خانم بی حجابی بودن، ظاهرشون خیلی قابل توجه بود😑 به خواهرم که پشت فرمون بود گفتم کنار اون ماشین بره تا با اشاره به راننده بگم که روسریش افتاده، رفتیم کنار اون ماشین و با لبخند به راننده اشاره کردم که روسریش افتاده، دختر جوونی بود و چهره ی خیلی عصبانی و جدی ای داشت، اینقدر عمل جراحی روی صورتش انجام داده بود که وقتی دیدمش ترسیدم و واقعا دوست نداشتم بهش تذکر بدم چون بنظرم رسيد اين همه روی خودش کار کرده که دیده بشه و از عمد هم روسری شو در آورده، خلاصه تذکر رو دادیم و بدون اینکه منتظر عكس العمل اون باشيم نگاهمون رو برگردوندیم و رفتیم جلو، البته چون ترافیک بود خیلی نتونستیم ازش فاصله بگیریم ۱۰۰% مطمئن بودم که سرش نکرده، خصوصا وقتی چهرشو دیدم، با اون غرور و آرایش برای همین دیگه نگاهش نکردم که سرش کرده یا نه چون میدونستم نکرده و منتظر نگاهش کنیم تا کللللی فحشمون بده😡😡😡 چند ثانيه بعد ماشين خودشو رسوند كنار ما، احساس ميكردم داره دست تكون ميده ولی همش سعی میکردم نبینمش، چون ۱۰۰% مطمئن بودم میخواد جیغ و داد کنه و فحش بده🗣🗣🗣👊😒 بچه ها باورتون نمیشه با چه صحنه ای روبرو شدم، شالشو کامل سرش کرده بود🧕 و داشت با اشاره دست و سر و لبخند از ما تشکر میکرد🤯😳😳😍 هر چقدر فکر میکنم نمی فهمم دختری با اون چهره ای که من دیدم چرا باید به حرف ما گوش بده و روسری شو سرش کنه و از اون عجیب تر خودشو به ما برسونه و تشکر کنه😳😳😳😍هنوز هیچ دلیلی به ذهنم نرسیده، جز معجزه ی تذکر لسانی و اینکه احتمال تاثير وااااااااااقعا همه جا قطعيست😊😊😊با اخلاق خوش و مهربونی تذکر دادن اكثر جاها بيشتر از اونچه که ما فکر میکنیم موثره🙃 قلب ها دست خداست و خود خدا قلب افراد رو در مقابل تذكر درست و دلسوزانه ی ما نرم ميكنه🤗☺️ ما باید در هر شرایطی وظيفمون رو به نحو احسنت انجام بديم و نتيجه رو به خدا واگذار کنیم😇 💎مرکز تخصصی آموزش و احیای واجب فراموش شده... ‌╔═💎💫═══╗ @aamerin_ir ╚═══💫💎═╝ 📡به کانال آمرین بپیوندید👆
یه بار رفتم امور مشترکین برای تعویض سیم کارتم که یه کارمند خانم بین این همه مراجعه کننده و همکاران مرد، مقنعه اش داشت از سرش می افتاد... گفتم خدایا الان چه جور بگم؟! یه نفر همراهم بود گفتم تو کیفت کاغذ و خودکار داری؟ با جدیت گفت بابا تأثیر نداره😏 گفتم من وظیفه ام است که بگم.... آقا فرمودند قطعا تأثیر داره.... خلاصه تو یه برگه بیخودی پیدا کردم اینو نوشتم👇👇 خانمم شما اخلاق خوبی دارید تشکر میکنم بابت حوصله ای که نسبت به ارباب رجوع دارید. اما شغل شما یه جوریه که با مرد در ارتباط هستید این حجاب خلاف حرف خداست. مراعات کنید. عذر خواهی میکنم بابت برگه و این که نوشتم چون نمی خواستم همکاراتون متوجه تذکر من بشن. خلاصه برگه رو حاضر آماده نگه داشتم تا نوبتم شد کارم که تموم شد برگه رو دادم و گفتم اینو برای شما نوشتم...و رفتم..... شب یه پیام برام اومد.... همون خانمه بهم پیام داد( چون امور مشترکین بود شمارمو برداشته بود) بابت تذکر از من تشکر کرد.... منم بهش گفتم حرف حق روی دل پاک تأثیر داره شما دل پاکی داشتید که حرف حق رو و پذیرفتید🙏🏻 به همراهم که پیشم بود نشون دادم گفتم دیدی تأثیر داره😉😃 جالب اینجا که یه روز دیگه مجبور شدم برای کارم دوباره همونجا برم و دیدم که مقنعه اشون رو جلو کشیدند...😍 این دفعه این بنده خدا شماره منو داشت پیام داد چه بسااا امر به معروف هایی که انجام میدیم و میریم رو طرف تأثیر خاص بگذاره و خودمون خبرنداریم ... واقعا از ممنونیم که ما رو با این واجب فراموش شده آشنا کرد🙏🏻 به نهضت آمرین بپیوندید👇 @aamerin_ir این پیام را منتشر کنید...
چند روز پیش داشتم خسته و کوفته میرفتم خونه که دیدم دم در خونمون یه پسر جوون وایساده داره سیگار میکشه و با موبایلش آهنگ صدای زن خارجی گوش میده.. اصلا حوصله نداشتم، گفتم اینم که آقا هست اصلا حوصلشو ندارم، ولش کن، -(ولی اینم یادم بود ک شرعا ۴تا شرط رو بعنوان وجوب امر بمعروف و نهی از منکر مطرح کردن و هم جنس بودن جزء۴ شرط نیست.. ) تا رفتم سمت در که در رو باز کنم دیدم خودش رفت اون طرف تر وایساد😉، دیدم نه انگار آدم خوبیه😅 باز یاد حرف استاد تقوی افتادم که میگفتن امر به معروف و نهی از منکر، یک رياضت شرعيه ای هست که باعث خودسازی میشه، چون آدم دوست نداره تذکر بده🙃 رفتم خونه یه کاغذ نوشتم 📝و اومدم پایین، رفتم سمتش گفتم بفرمایید، کاغذ رو گرفت، منم رفتم سر کوچه یکم خرید بکنم، خریدم که تموم شد، تو راه برگشت دیدمش که داشت میرفت، اونم منو دید ولی هیچی نگفت، صدای آهنگ موبایلش هم قطع شده بود👌 رفتم اونجا که وایساده بود گفتم ببینم برگه رو کجا انداخته بردارم برای دفعات بعدی، هر چی گشتم پیدا نکردم، با خودش برده بود، توقع داشتم یه گوشه ای مچاله یل پاره کرده باشه و ریخته باشه🙈 متنی که نوشتم این بود: با عرض سلام آقای محترم شما هم جای برادر من هستيد گوش دادن به آهنگ با صدای خواننده ی زن برای آقایان حرام است يعنی به شما آسیب میزنه و برای شما خوب نیست از نظر علمی هم مضرات آن اثبات شده است موفق باشيد @aamerin_ir
دیروز تو ایستگاه مترو با دخترم منتظر قطار وایساده بودم، یه دختره بهش میخورد ۱۹_۲۰ سال داشته باشه از پشت موهاش بیرون بود و در حال صحبت کردن با دوستش بود. تجربه های امر بمعروف من غالبا تو خیابون هاس و الان میخواستم تو یه محیط بسته تذکر بدم،پیش خودم فکر کردم بهتره همون کاری رو که توش نسبتا مهارت داشتم رو انجام بدم،یعنی تذکر بدم و برم. و چون دخترم ترجیح می‌داد فیلم منواز دور تماشا کنه ! از جاش جوم نخورد_منم رفتم به سمت دختره_ مهارت داشتن تو امر بمعروف هم مرتبه ایه. مثل شجاعت رزمنده ها تو جبهه ها ، که همشون شجاعتشون در یه سطح نبود و بعضی بر بعضی افضل بودن. واقعا اقرار میکنم که خیلی کار داره تا جسارتم تو این قضیه برسه به پای آمران و اساتید ارجمند. هر کسی یه مقدار دارایی داره. گفتم بذار از همین مقدار داراییم استفاده کنم. امید که خداوند بیشتر بهم عطا کنه. خلاصه رفتم جلو و از پشت سر و با صدای نسبتا کوتاه بهش گفتم دختر گلم، موهات از پشت پیداس عزیزم . برگشت منو نگاه کرد و وقتی دید لبخند به لب دارم، گفتم قربونت برم ، انگار جمله ای که میخواست بگه رو عوض کرد و گفت : آخه شالم کوتاهه. گفتم خوب عزیزم یا بکن تو مانتوت یا از یه طرف بیار زیر شالت عزیز دلم؛و رفتم. تو‌مسیر رفت یه مورد دیگه هم که حجابش افتضضاااااح بود بهش تذکر دادم و بازم رفتم. بعد از یکی دو دقیقه دوباره خودمو از لای جمعیت به دخترم رسوندم در‌حالی‌که دخترم داشت لبخند میزد و ظاهراً از فیلمی که دیده بود راضی بود😜 وقتی به سمت اون دختر نگاه کردم .... دیدم همه ی موهاشو از پشتش جمع کرده. باورتون میشه ؟همه رو.😍😍😍 یعنی تذکری که شنیده بود ۱۰۰٪ اثر کرده بود. فورا یاد فرمایش مقام معظم رهبری افتادم که میفرمایند: احتمال تأثیر همه جا وجود دارد. 👌👌 و بعدش از خدا تشکر کردم که توفیق عمل داد. و در حکمت احکام امر بمعروف در اندیشه فرو رفتم. @aamerin_ir
توی اتوبوس شهری بودم و خوشحال از اینکه همه روسری هاشون سرشونه😊، در اثر تكان های مسیر، شال یه دختر جوون که نزدیک راننده بود افتاد😕 حدودا 27 ساله، خیلی ساده و بدون هیچ آرایشی، ولی خسته و بی تفاوت☹️، با خودم گفتم تذکر بدم هیییییچ تاثيری نداره😞، هر چند دقیقه یکبار سرش رو میچرخوند سمت من، ولی من نگاهش نمی کردم تا تصمیم بگیرم چیکار کنم، گفتم بذار اصن سر نکنه ولی من تذکرم رو اونجوری که فکر میکنم درسته میگم، حداقل بعدا عذری پیش خدا داشته باشم، بگم من گفتم، تا روشو سمت من کرد، با لبخند طوری که بقیه متوجه نشن خیلی آروم با دست اشاره کردم که شالتون افتاده در کمال ناباوری دیدم که همون موقع سرش کرد🙃 احتمال تاثير همه جا قطعيست💪 كلی براش دعا کردم. @aamerin_ir
داشتیم وارد اولین گیت سپاه فرودگاه می شدیم، خانمی پشت سر ما بود که اصلا پوشش مناسبی نداشت👀 وقتی به مسئول گیت رسیدم بهشون گفتم که «لطفا به خانمی که الان میان برای پوشش شون تذکر بدن»🤨، ایشونم گفتن «چشم» 😊 (البته اینکه چرا خودم تذکر ندادم به این خاطر بود که احساس کردم اگر از طرف اون ها گفته بشه احتمال تاثيرش بيشتر هست😁) خواهرم پشت سر اون خانم بد پوشش بود و از قضيه هم بی خبر بود🤭، وقتی از گیت اومد بیرون با هیجان گفت یه چیز جالب برات تعریف کنم😎، مسئول گیت به اون خانم که پوشش مناسبی نداشت، تذکر داد و اونم پوشش رو بهتر کرد☺️ و منم از اون خانم مسئول تشکر کردم که تذکر داد😄 با خودم فكر كردم که کار خواهرم خيلی موثر تر از حرف من بوده🤔 چون حمایت از آمرین به معروف خیییلی مهم هست و از خواهرمم تشکر کردم که از مسئول گیت حمایت کردن😜 @aamerin_ir