#خاطرات_شما ۳
نشستم توی تاکسی به محض اینکه دیدم آهنگی که گذاشته خانم، گفتم: ببخشید ممکنه آهنگ رو عوض کنید گفت آره، دوست نداری بعد هم زد آهنگ بعد. حدس می زدم که احتمالا آهنگ بعدی هم برای همون آلبوم هست و احتمالا اون رو هم یه خانم خونده. بعد از اینکه دلنگ دلنگ اول آهنگ تموم شد و دوباره خواننده خانم شروع کرد به خواندن. بهش گفتم ممکنه آهنگ خانم کلا نذارید. گفت گناه داره!؟ اون دنیا جهنم نمیری ها. بعد هم گفت الان یه آهنگ مشتی برات می زارم حالش رو ببری. یه آهنگی گذاشت که آهنگ نداشت و با اون شروع کرد به خواندن: یادم باشد که حرفی نزنم که به کسی بربخورد، که نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد، که راهی نروم که بیراه باشد، که چیزی ننویسم که آزار دهد کسی را یادم باشد که روز و روزگار خوش است و بر وفق مرادست، و تنها....... تنها دل ما،... دل نیست.... بعد که به مقصد رسیدیم دیدم که حیف است نهی از منکر را تکمیل نکنم. به او گفتم ما قوانین دینمون را از آخوند ها نداریم (که بخواهی از دلخوری آن ها این قوانین را ترک کنی) ادامه دادم ما دینمون و قوانین آن را از حضرت محمد(ص) داریم. او گفت خود حضرت محمد(ص) صیغه می کرده. فکر کردم که احتمالا می خواهد بگوید این ارتباط ها با جنس مخالف را پيامبر(ص) هم انجام می داده. اما...! گفتم مشکل نداره که. شما هم بفرمائید، اما توجه کنید که حضرت محمد(ص) با صیغه کردن با آن خانم ها محرم می شوند. ادامه دادم اما این خواننده ای که شما الان گذاشتید به شما محرم نیست. گفت: یعنی اینکه ما تو مغازه ها و ... با خانم ها صحبت می کنیم مشکل داره گفتم : نه، اون که توش ریبه نیست که. متوجه شدم که معنی ریبه را نمی داند. گفت: یعنی نمیشه؟ گفتم: شما به قصد لذت بردن با هم صحبت نمی کنید که. ادامه دادم اسلام گفته که لذت بردن فقط از افراد محرم باید انجام شود ، نه نامحرم و اشاره کردم به ضبط ماشین. مبلغ را حساب کردم و با عرض خسته نباشید و شب بخیر از هم جدا شدیم.
به نهضت آمرین بپیوندید :
@aamerin_ir
#خاطرات_شما ۴
از سوم راهنمایی تصمیم گرفتم که دیگه به خانمهای فامیل نگاه نکنم چون وضع حجابشون خوب نبود! میخواستم مهمونیها نرم اما پدرم نمیذاشت. خلاصه رفتیم و سرمون همش کف زمین بود! اولین برخورد رو دخترعموم کرد. رفتم تو آشپزخونه که دخترعموم که حدود ۴ سال از من بزرگتره اومد و صدام کرد, منم با سر کاملا پایین برگشتم به طرفش و گفتم بله و گفت دارم باهات حرف میزنم منو ببین! گفتم بگو میشنوم که یه حرف بد زد و رفت. همه نشسته بودیم منم داشتم یه کتاب رو میخوندم که یهو زد رو میز و با صدای بلند گفت: که چی سرت پایینه!!؟ بذار بری دبیرستان بهت میگم و … من تو دلم از خدا میخواستم که هیچ وقت به بدی میل نکنم و …! این رفتار برا همه ی بی حجاب ها و بد حجاب های فامیل بود, بدونه هیچ انتظاری برای گرفتنه نتیجه!!! الان که حدوده ۴سال از اون موقع میگذره تقریبا هر جا میرم حداقل بخاطر من حجاب میکنن! یه دفعه که یکی از فامیل و دخترهاش رو دیدم که چادر سرشون کردن, گفت بعد از ۵۰ سال دفعه ی اولم که بغیر از نماز چادر سرم میکنم دخترام هم همینطور….!
به نهضت آمرین بپیوندید:
@aamerin_ir
#خاطرات_شما ۵
سال سوم دبیرستان بود. بعد از نهار رفتم وضو بگیرم. شیر آب رو باز کردم و شروع کردم به شستن دست و صورت. وقتی داشتم مسح سر میکشیدم، یه دستی از سمت راست اومد و شیر آب جلوی من رو بست.
تشکر کردم و چیز دیگه ای نگفتم. همکلاسی جدیدم، احسان بود.
با دقت که به وضو گرفتنش توجه کردم دیدم هربار که آب توی دستش میریزه با دست دیگه ش شیر آب رو میبنده، و موقعی که آب آخر رو توی دست پر میکنه که روی دست چپ بریزه، قبل از ریختن شیر رو میبنده که رطوبت روی شیر برای مسح مشکل ساز نشه.
با خودم گفتم چه خوب. اینطوری هم میشه وضو گرفت هم اینکه اسراف نمیشه.
از اون به بعد یاد گرفتم همیشه همونطوری وضو بگیرم و متوجه شدم خیلی ها هستن مثل قبلاً من، شیر رو باز میذارن و وضو میگیرن، سعی کردم با روش احسان دیگران رو هم امر به معروف کنم.
هیچوقت یادم نمیره. خدا خیرش بده.
برداشت آزاد:
یه وقتایی آدم خودش مورد امر به معروف و نهی از منکر قرار میگیره که اگه روحیه حق پذیری داشته باشی میتونی با یه تیر دو نشون بزنی:
اول همون فایده امر به معروفه که برات هست و دوم اینکه یاد میگیری اگه دیدی کسی کار اشتباه تو رو تکرار میکنه، چطوری متوجهش کنی.
اگه این فریضه همه گیر بشه برای همه فایده داره،چه بسا ما هم از اشتباهاتی که میکنیم و خودمون متوجه نیستیم، رها بشیم و یا به معروفاتی که ازشون بیخبریم یا اهمیت نمیدیم، دعوت بشیم.
به نهضت آمرین بپیوندید:
@aamerin_ir
#خاطرات_شما ۹
جای دوستان خالی، در صحن زیبای انقلاب حرم آقا بودم که متوجه شدم یکی از خدّام حرم داره به حجاب خانمی تذکر میده؛ با لحنی مهربانانه؛ و در طرف دیگر آن خانم، با تلخی به انجام فریضه ی واجب یک مسلمان اعتراض میکرد. بعد از اینکه بحث شان تمام شد جلو رفتم و از خادم تشکر کردم تا شاید نکنه اظهار نظرهای آن خانم مبنی بر اینکه «شما چشمت رو بپوشون» خادم رو به شک و تردید بندازد.
راستی آدم میره پیش امام رضا که استخون سبک کنه و معنویت از دست رفته اش رو ترمیم کنه، نه اوضاع شهر و همون آش و همون کاسه! و اینجاست که اهمیت اقدامات خادمان مهربان حرم معلوم میشه و قشنگی قانون چادر اجباری در حرم معلوم میشه.
این روایتی بود از یک خاطره امر به معروف و نهی از منکر... .
خداوند خدّام امام رضا(ع) رو در پناه اربابشون حفظ کند.
کاشکی یه روز ما هم خادم بشیم...
به نهضت آمرین بپیوندید:
@aamerin_ir
#خاطرات_شما ۱۰
یکی از اساتید بیشتر با پسرا بود و مواقع نادری هم که سراغ دخترا میومد، بهمون زیادنگاه نمیکرد. حواسش بود و کاملا متوجه ما بود ولی بجای نگاه کردن به طرف صورتمون، اغلب به مقنعه بچه ها نگاه میکرد.
با تشکر از خانم “ آیینه ” که تجربه شان را ارسال فرمودند.
ترم اول دانشگاه دو واحد کارگاه داشتیم با حضور چندتا استاد. یکی از اساتید بیشتر با پسرا بود و مواقع نادری هم که سراغ دخترا میومد، بهمون زیادنگاه نمیکرد. حواسش بود و کاملا متوجه ما بود ولی بجای نگاه کردن به طرف صورتمون، اغلب به مقنعه بچه ها نگاه میکرد. اینجوری بچه ها به نگاه نکردنش حساس نمی شدند. مخصوصا اونایی که عقده دارن استاد بهشون نگاه کنه، اصلا متوجه نمیشدند که این استاد فقط به مقنعه شون نگاه میکنه. ایشون تقریبا جای پدر ما بود، خودش خیلی رعایت میکرد. بدون حساب کتاب هم باهامون حرف نمیزد. با این نحوه ی رفتارش جوی در کلاس حاکم میشد که بچه ها هم رعایت میکردند. چه دخترا چه پسرا. چه نسبت به اساتید چه نسبت به همکلاسیها. ناخودآگاه داشت این ایجاد حریم با نامحرم رو به طور عملی بهمون آموزش میداد و مدام برامون تمرین میشد. به این ترتیب همیشه توی کلاساش یه حریم کلی بین دخترا و پسرهای دانشجوش بوجود میاد. اصلا هم ندیدم توی کلاساش، دختر و پسری دست از پا خطاکنند. فوق العاده هم پرکاره و با همه جور آدمی سروکار داره. همیشه همینطوری رعایت میکنه و اطرافیانش هم بخاطر حرمت نگه داشتن های ایشون، ناخودآگاه حد و حدود ها رو رعایت میکنند. ترم اول که متوجه این نحوه ی نگاهش شدم، تازه یادگرفتم که من هم نباید به خودم اجازه بدم به نامحرم نگاه کنم. وقتی داشتم فارغ التحصیل میشدم، رفته بودم دفترشون، طبق معمول فقط به چادرم نگاه میکردند. من هم سرم رو انداختم پایین. بعد متوجه انعکاس کمی از تصویر چهرشون توی شیشه میز شدم. به طرف اون انعکاس نگاه میکردم. به خود اومدم دیدم اون حتی به همون انعکاس تصویر صورتم در شیشه هم نگاه نمیکنه! خیلی از خودم خجالت کشیدم که داشتم به تصویر توی شیشه نگاه میکردم… .
به نهضت آمرین بپیوندید:
@aamerin_ir
#خاطرات_شما ۱۱
پشتش به من بود. معلوم بود همسر همون آقاییه که روبروم ایستاده بود. تو مترو در کنار هم ایستاده بودند و پچ پچ می کردند.
متوجه نگاه کثیف اطرافیان به اون خانوم شدم. با اینکه نمی دیدمش ولی معلوم بود شرایط ظاهری مناسبی نداره. کمی جابجا شدم و کنار آقا قرار گرفتم.
دستشو گرفتم و گفتم: جسارت نباشه. به خاطر حق برادری مون میگم. ببین داداش من اصلاً همسر شما رو ندیدم. اما نگاه بعضی از آدمای دور و بر خیلی اذیتم کرد. خیلی بد به خانومت نگاه می کردن. احتمال دادم حجابش خوب نباشه... . خودم رو آماده انواع فحش های ناموسی کرده بودم. اما در کمال ناباوری دستم رو محکم فشار داد و تو چشمام نگاه کرد و تشکر کرد و گفت: دمت گرم!
بعد سرش رو برد دم گوش همسرش و اونم دستش رو برد به سمت روسریش. من هم راهم رو گرفتم و رفتم به سمت در... .
@aamerin_ir
#خاطرات_شما 1
نشستم توی تاکسی به محض اینکه دیدم آهنگی که گذاشته خانم، گفتم: ببخشید ممکنه آهنگ رو عوض کنید گفت آره، دوست نداری بعد هم زد آهنگ بعد. حدس می زدم که احتمالا آهنگ بعدی هم برای همون آلبوم هست و احتمالا اون رو هم یه خانم خونده. بعد از اینکه دلنگ دلنگ اول آهنگ تموم شد و دوباره خواننده خانم شروع کرد به خواندن. بهش گفتم ممکنه آهنگ خانم کلا نذارید. گفت گناه داره!؟ اون دنیا جهنم نمیری ها. بعد هم گفت الان یه آهنگ مشتی برات می زارم حالش رو ببری. یه آهنگی گذاشت که آهنگ نداشت و با اون شروع کرد به خواندن: یادم باشد که حرفی نزنم که به کسی بربخورد، که نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد، که راهی نروم که بیراه باشد، که چیزی ننویسم که آزار دهد کسی را یادم باشد که روز و روزگار خوش است و بر وفق مرادست، و تنها....... تنها دل ما،... دل نیست.... بعد که به مقصد رسیدیم دیدم که حیف است نهی از منکر را تکمیل نکنم. به او گفتم ما قوانین دینمون را از آخوند ها نداریم (که بخواهی از دلخوری آن ها این قوانین را ترک کنی) ادامه دادم ما دینمون و قوانین آن را از حضرت محمد(ص) داریم. او گفت خود حضرت محمد(ص) صیغه می کرده. فکر کردم که احتمالا می خواهد بگوید این ارتباط ها با جنس مخالف را پيامبر(ص) هم انجام می داده. اما...! گفتم مشکل نداره که. شما هم بفرمائید، اما توجه کنید که حضرت محمد(ص) با صیغه کردن با آن خانم ها محرم می شوند. ادامه دادم اما این خواننده ای که شما الان گذاشتید به شما محرم نیست. گفت: یعنی اینکه ما تو مغازه ها و ... با خانم ها صحبت می کنیم مشکل داره گفتم : نه، اون که توش ریبه نیست که. متوجه شدم که معنی ریبه را نمی داند. گفت: یعنی نمیشه؟ گفتم: شما به قصد لذت بردن با هم صحبت نمی کنید که. ادامه دادم اسلام گفته که لذت بردن فقط از افراد محرم باید انجام شود ، نه نامحرم و اشاره کردم به ضبط ماشین. مبلغ را حساب کردم و با عرض خسته نباشید و شب بخیر از هم جدا شدیم.
به نهضت آمرین بپیوندید :
@aamerin_ir
#خاطرات_شما
#ارسالی_کاربران
سال سوم دبیرستان بود. بعد از نهار رفتم وضو بگیرم. شیر آب رو باز کردم و شروع کردم به شستن دست و صورت. وقتی داشتم مسح سر میکشیدم، یه دستی از سمت راست اومد و شیر آب جلوی من رو بست.
تشکر کردم و چیز دیگه ای نگفتم. همکلاسی جدیدم، احسان بود.
با دقت که به وضو گرفتنش توجه کردم دیدم هربار که آب توی دستش میریزه با دست دیگه ش شیر آب رو میبنده، و موقعی که آب آخر رو توی دست پر میکنه که روی دست چپ بریزه، قبل از ریختن شیر رو میبنده که رطوبت روی شیر برای مسح مشکل ساز نشه.
با خودم گفتم چه خوب. اینطوری هم میشه وضو گرفت هم اینکه اسراف نمیشه.
از اون به بعد یاد گرفتم همیشه همونطوری وضو بگیرم و متوجه شدم خیلی ها هستن مثل قبلاً من، شیر رو باز میذارن و وضو میگیرن، سعی کردم با روش احسان دیگران رو هم امر به معروف کنم.
هیچوقت یادم نمیره. خدا خیرش بده.
برداشت آزاد:
یه وقتایی آدم خودش مورد امر به معروف و نهی از منکر قرار میگیره که اگه روحیه حق پذیری داشته باشی میتونی با یه تیر دو نشون بزنی:
اول همون فایده امر به معروفه که برات هست و دوم اینکه یاد میگیری اگه دیدی کسی کار اشتباه تو رو تکرار میکنه، چطوری متوجهش کنی.
اگه این فریضه همه گیر بشه برای همه فایده داره،چه بسا ما هم از اشتباهاتی که میکنیم و خودمون متوجه نیستیم، رها بشیم و یا به معروفاتی که ازشون بیخبریم یا اهمیت نمیدیم، دعوت بشیم.
به نهضت آمرین بپیوندید:
@aamerin_ir
#خاطرات_شما
#ارسالی_کاربران
سال سوم دبیرستان بود. بعد از نهار رفتم وضو بگیرم. شیر آب رو باز کردم و شروع کردم به شستن دست و صورت. وقتی داشتم مسح سر میکشیدم، یه دستی از سمت راست اومد و شیر آب جلوی من رو بست.
تشکر کردم و چیز دیگه ای نگفتم. همکلاسی جدیدم، احسان بود.
با دقت که به وضو گرفتنش توجه کردم دیدم هربار که آب توی دستش میریزه با دست دیگه ش شیر آب رو میبنده، و موقعی که آب آخر رو توی دست پر میکنه که روی دست چپ بریزه، قبل از ریختن شیر رو میبنده که رطوبت روی شیر برای مسح مشکل ساز نشه.
با خودم گفتم چه خوب. اینطوری هم میشه وضو گرفت هم اینکه اسراف نمیشه.
از اون به بعد یاد گرفتم همیشه همونطوری وضو بگیرم و متوجه شدم خیلی ها هستن مثل قبلاً من، شیر رو باز میذارن و وضو میگیرن، سعی کردم با روش احسان دیگران رو هم امر به معروف کنم.
هیچوقت یادم نمیره. خدا خیرش بده.
برداشت آزاد:
یه وقتایی آدم خودش مورد امر به معروف و نهی از منکر قرار میگیره که اگه روحیه حق پذیری داشته باشی میتونی با یه تیر دو نشون بزنی:
اول همون فایده امر به معروفه که برات هست و دوم اینکه یاد میگیری اگه دیدی کسی کار اشتباه تو رو تکرار میکنه، چطوری متوجهش کنی.
اگه این فریضه همه گیر بشه برای همه فایده داره،چه بسا ما هم از اشتباهاتی که میکنیم و خودمون متوجه نیستیم، رها بشیم و یا به معروفاتی که ازشون بیخبریم یا اهمیت نمیدیم، دعوت بشیم.
به نهضت آمرین بپیوندید:
@aamerin_ir