#کندوی_عنکبوت 🕷🕸
❌ داستان دهشتناک یورش نوین
شیاطین 🔱 به ایران درآخر الزمان ⁉️
#قسمت_هفتم
لاقیس 👹 نگاهی به طومارها 📜 و نگاهی به ابلیس 🔱 انداخت. او علاوه بر گوش ها، چشمان خود را نیز بسته بود. با دست به لاقیس 👹 اشاره کرد که بخوان!
لاقیس 👹 طومارها 📜 را به ترتیب باز کرد. تا نگاهش به خطوط عربی افتاد، پلک هایش را محکم روی هم فشرد و چهره اش سیاه شد، اما باید به دستور ابلیس 🔱 ، خطوطی از این طومار 📜 را برای سران جني 👿 قرائت می کرد. با صدایی لرزان و آرام شروع کرد به خواندن.
نگاهی توأم با اکراه به طومارها 📜 انداخت و گفت:" ششمین رهبر طرفداران منجی 💫 درباره ی او می گوید که به خدا ✨ قسم! او عدالت را در خانه 🏘 های مردم خواهد برد، آنچنان که سرما و گرما به درون خانه ها 🏘 نفوذ می کند."
این اولین جمله ای بود که لاقیس 👹 خواند. سران جنی 👿 پس از شنیدن این جمله، چهره درهم کشیدند 😡. لاقیس 👹 طومار 📜 دیگری را با دستش جلو کشید و آن را باز کرد. با همان صدای لرزان خود ادامه داد: #رهبر پنجم زمینیان 🌏 میگوید وقتی منجی 💫 قیام کند، دست بر سر زمینان 🌏 می گذارد و عقل و خرد 🧠💡 آنها به کمال می رسد."
سران جنی 👹 با شنیدن این جملات لحظه به لحظه خشمگین 😡 تر میشدند. لاقیس 👹 که برای باز کردن طومارها 📜 دستانش می لرزید، طومار 📜 بعدی را گشود. گویا برای قرائت فراز بعدی توان نداشت، اما چارهای نبود و باید آنها را واگویه می کرد. با صدایی پر از نفرت گفت: " رهبر اول آنها میگوید..."
تا این کلمه از دهان لاقیس 👹 خارج شد، کینه ی سران جنی 👿 فوران کرد و غضب خود را با غرشی بلند نمایان ساختند. لاقیس 👹 با اشاره دست، آنها را ساکت کرد و در ادامه گفت: " او می گوید وقتی منجی 💫 ما قیام می کند، کینه از دل زمینیان می رود."
لاقیس 👹 به سرعت به خواندن طومارها 📜 ادامه داد تا هرچه سریعتر از این لحظات نفسگیر عبور کند. تصمیم گرفت چندین جمله از این طومارها 📜 را به سرعت بخواند و با عصبانیت 😡 تمام به روخوانی خود ادامه داد:
مولف : روح الله ولی ابرقوئی