بسم الله الرحمن الرحیم
#شعر
«برنامه پاورقی، محمدرضا شهبازی و سلبریتیهای شریک در ظلم»
پای ورقهامان نوشتی لن ترانی-شهبازی نستوه، الهی تو بمانی-
این بندگان تن، تنابند زمینند-ای جان، به جانت، که تو اهل آسمانی-
در برگ ریزانِ هنرمَرگی، تو گُل کن- خواهند، آمد گل شناسان،یک، زمانی-
آن یک شهاب فانتزی از آب در رفت-وین یک ضیاء بی ضیاء بی نشانی-
وان دیگری پرویز بی پرواز بی پر-پرواریان سفرهی نام و نشانی-
گلزار بی گل، تا به جام جم رسد زار-حیف است اصل گل بود در فِیکدانی-
از بیعت خوفی که با اسلام کردند-باید بدانی نکته ها، گر نکته دانی-
دیشب زمن پرسید طفل کوچک من-این "بی شرف" یعنی چه بابا؟ تو ندانی؟-
گفتم، عزیزم، بی شرف یعنی کسی که-هر روز رنگی نو کند از بهر نانی-
از نردبان خونی جانهای معصوم-خود را به پشت بام دلخواهت رسانی-
القصّه، ما مرده شما زنده ببینید-فردا که برگردند، پرسان از نشانی-
شبها به اعماق وجود این جماعت-چون کژدمی وجدان زند نیشی نهانی-
خون از دو جبهه ریخت عقلت را نبازی-این است جای فهم اگر خواهی بدانی-
این سو جوانی پاک چون گلبرگ مینو-آنسو عفونت، بوی من، بوی تنانی-
این سوی چشم شرمگین و خسته از اشک-آن سوی چشم پاره از آخور چرانی-
یارب، نشان، نو دولتان را بر خر خویش-هرچند تو بنشاندی و زین پس نشانی
(دلدادهی حقیقت)
@aavine