.
🔷برگ نهم
#عزت_نفس
برو این دام بر مرغی دگر نه، كه عنقا را بلند است آشيانه😌
جوابِ در آستین و از ته دلِ نوجوان، بدون شک، همین بیت جذاب خواهد بود.
اما
نوجوانی که از عزت نفس بالا برخوردار است💪
🌱 عزت نفسی که با مهر، توجه و تایید پدر و مادر، آجر به آجر ساخته شده است🏠❤️
❤️ گفتنِ مامان من خیلی دوستت دارما
❤️ بوسیدن بچهها
❤️ بزن قدش✋
❤️ آفرین خیلی بهت افتخار میکنم چقدر قشنگ جامدادیت رو مرتب کردی (و هر کاری که شاید به چشم کوچک است🤌)
❤️ حظ کردم چقدر با مهربونی صحبت کردی
❤️ چقدر خوشحالم خدا تو رو به ما داده
❤️ خستگیم در رفت مامان از دیدنت
🎀و هزاران هزار جمله ،کلمه، رفتار و برخورد محبت آمیز منحصر به فرد،با توجه و تایید که از دل برآید و لاجرم بر دل نشیند🌱❤️
🙋♀ حالا اگر با این مهر، توجه و تایید بچهی ما به سمت لوس شدن یا دروغگویی برود، چاره چیست؟
در برگ بعدی خواهیم دید...🥰
🎀https://eitaa.com/aayeh1
🌱
فضا پروانهای بود و داشتم به پسرجان میگفتم: مامان من خیلییی دوستت دارم، قدر تمام ستارهها، قدر تمام سیارهها، قدر کهکشان راه شیری🪐
محمدحسین هم به افق خیره شد و گفت: منم خیلییی دوستت دارم مامان! قدر تموم مارمولکها، قدر تموم سوسکها، قدر تموم آفتابپرستها و خزندگان و جوندگان روی کرهی زمین🦎🤦♀
#مادرانه
#محبت
#رفیق_بی_کلک
🎀https://eitaa.com/aayeh1
.
🥷 شما باید بتوانید هویت مادرانه را از دیگر هویتها تفکیک کنید.
🥣🥒خیار راه راه خرد شده ، ریحان بنفش، ماست و دوغ، کشمش و گل محمدی هم که دوست ندارد، نان خشک محلی،نعناع خشک کفساب.
به بچهها قول آبدوغ خیار دادم، همزمان گفتم بگذار یکی از صوتهای روانشناسی را هم پخش کنم.
🥷 نارضایتی قطعا در اثر غرق شدن در یک هویت شکل میگیرد.
😳قطعا؟ کاش انقدر قطعی حکم نمیداد.
دلم پیش ملیحهس، که دو هفتهای هست سوگ را تجربه میکند🖤 برای آرامش قلب مهربانش دعا میکنم،کاش قبول میکرد و مهراد چند ساعتی مهمان ما میشد.
🥷 مادر بودن فقط یکی از نقشهای شماست، تعادل را یادتان نرود!
🍪 صد رحمت به لگو، آخه بیسکوئیت مادر خیس خورده بره زیر پا؟
برای من، تفکیک هویت مادرانه (با روشهای سخت و کوتاه مدت)، راحت، دلخواه و دوستداشتنی نیست🌱
مگر تا چند سالگی بچهها پیش میآید که بخواهی کلید را از کیف پیدا کنی، اما جلد آدامس خرسی را بیرون بکشی؟
رنگ انگشتی تا چند سالگی جذابیت دارد؟
تا چند سالگی کارت فوتبالی و بستنی شیری شکلاتی در صدر است؟
🌱تفکیک و تعادل خوب نیست، عالیه.
اما نه به روشهای سخت و قطعی.
#مادرانه
🎀https://eitaa.com/aayeh1
.
🔷برگ دهم
#عزت_نفس
📍خب گفتیم اگر با مهر، توجه و تایید رفتارهایی که نشان از لوس شدن یا دروغ گویی دارد، به چشممان خورد، چاره چیست؟
✋ احتمالا همهی ما تجربهی این را داریم که در کودکی دروغ گفته باشیم، پنهان کاری یا رفتارهایی از این دسته را به کار بسته باشیم ،با یک بار و چند بار، دروغگوی اعظم نشدیم! پس لازم به مچگیری از بچهها در همهی موارد نیست، مچگیری و رو در رو شدن با فرزند، نشان از هوش والدین ندارد.
🌱تغافل ابزاری است که هنگام دروغ بچهها کارساز است، اما در ادامه نیاز به تدبیر نیز داریم، یعنی یکسره تغافل کردن هم مطلوب نیست.
گاهی حرفهای غیرراست بچهها ناشی از سختگیری و قوانین غیر منعطف است و با تغییر رفتار ما، اثر آن در رفتار دلبندان نیز متبلور خواهد شد🌱
😊بیشتر نه در آستین داریم یا بله؟
نه را برای روزهای مبادا نگه داریم و در مصرف آن ناخنخشک باشیم🥰
🎀https://eitaa.com/aayeh1
📷❤️
تا مدتها هر وقت که گالری تکانی داشتم، و هارد را میآوردم دم دست، یکی از فولدرهای گوشی ناپدید میشد!
از یک جایی به بعد گذاشتم گوشهی گالری برای خودش زندگی کند و نفس بکشد!
تازگیها فهمیدم، خاطراتی که خیلی برایم شیرین یا تلخ است، همه در این فولدر سهمی دارند.
عکسها و فیلمهای فنچ بودن خواهرزادهها، عکسهای پدربزرگ و مادربزرگهای آسمانیام، دوستان قلب بلوریام، روزهای ماسک به صورت و اسپری الکل در دست داشتن!
فولدر سرتق من، این روزها دودستی برایم یاد سفر اربعین سالهای پیش را زنده کرده...
تا یار که را خواهد...🌱
🎀https://eitaa.com/aayeh1
.
سلااام و عصر تابستانی شما به خیر و سلامت🌱
فرستادمش علاالدین، افقی رفت و عمودی برگشت! (با تشکر از زحمات همسایهی خوب ما)
در این سه روز، دو کتاب را تمام کردم، دو طبقه کابینت به سبک کوکب خانم دسته گلی شد، کمی بیشتر وقت داشتم تا به کارهای خوب و بدم فکر کنم! و...
البته که دلم برای اهالی آیه تنگ شده بود🌱
❤️
آدمی گاهی دوست دارد به جایی پناه ببرد که معادلات آن فرق کند.
حرف از آدمهای سمی نباشد، محبت اندازه گیری شده در ظرفهای مدرج نباشد که کم و بیش شود و بخواهد اثری بگذارد، صفرهای حساب بانکی و شغل شما چیست و رنگ پوست و مارک ساعت و سیب پشت گوشی، اصلا به چشم نیاید...
بُر بخوری بین آدمها، و به بهترین جان پناه دنیا برسی، حسین(ع)🌱
🎀https://eitaa.com/aayeh1
.
من هیچگاه سفرنامه ننوشتم.
یعنی نوشتم، اما نشر ندادم.
در یک کارگاه نویسندگی، یاد گرفتم جایی لازم است از دایرهی امن خودت خارج شوی و نوشتههایت را به دیگران، زرورق پیچ، هدیه بدهی🌱
حالا هم با استوری یک استاد نویسندگی عزیزدل، دست به قلم بردم. منت دار نگاههای شما هستم.
همسفرها خواب هستند و عطر نان صمون، در اتاق پیچیده.
الحمدلله الذی خلق الحسین(ع)🖤