eitaa logo
آرِزویِ بِینُ الحَرمِین"(:
559 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
2.3هزار ویدیو
3 فایل
به ماه‍ آسمون میگفت؛شمع شبستون منے؛ یاد عمو بخیࢪ که تو مثل عمو جون منے..((: #از‌توی‌آسمونا‌ماروم‌ببین‌رقیه‍🥲 تحت لوای حضرت ماه و حضرت شاه:))) خطای ما رو به پای دینِ‌مون نزارید.! همشهری حضرت معصومه ایم :))♥️ کپی؟ حلالت مشتی آغاز:۱۴۰۲/۱۲/۲۵
مشاهده در ایتا
دانلود
📚| 📝|رفیق شب چهارم ماه مبارک رمضانِ ۹۴ بود که زنگ زدم به محمدرضا بهش گفتم بریم بیرون؟ گفت : موتورم خرابه فردا میخوام برم درستش کنم. گفتم: موتور چیه بیا با تاکسی پیاده ای چیزی میریم. گفت: باشه یه رب دیگ سر کوچمون باش. رسیدم سر کوچشون گفتیم: کجا بریم؟؟ محمد گفت: بریم حدادیان نزدیکه من گفتم: نه بریم حاجی(منصور) گفت: باشه بریم.. سوار تاکسی شدیم خلاصه رسیدیم حاجیـ.. اون شب محمدرضا زیاد حوصله نداشت.. یه کم که نشستیم روضه و مناجات رو گوش دادیم. گفت: پاشو بریم.. گفتم: تازه اومدیم گفت: پاشو بریم حال ندارم بشینم.. گفتم: باشه بریم.. چون وقت زیاد بود تا سحر گفت:تا آزادی پیاده بریم منم که پایه گفتم: بریم یادمه گفت ساعت ۲ونیم میرسیم حالا ساعت ۲ بود گفتم: بشین تا برسیم گفت:هر کی نرسه 😂 طرفای دانشگاه تهران بودیم ساعت نزدیک ۲ونیم بود.. بهش گفتم ۲ونیم داره میشه ها گفت: یه تاکسی بگیر ۲ونیم هر کی نرسه😅 خلاصه نشستیم توی تاکسی و ۲ونیم آزادی بودیم😃 دیگ بماند ار ارگ تا انقلاب انقدر خندیدیم که من واقعا عضله های دلم درد گرفته بود... که محمد گفت: یکی مارو ببینه میگه اینا یه چیزی زدن انقدر میخندن🙈😂 📝|نقل شده از دوست بزرگوارشهید ﴿عاشقان اباعبدالله﴾🌱 「@Abdullahhh