یکی از محبین حضرت حضرت جواد الائمه (صلوات الله علیه) می گوید،
در روز عيدی به خدمت امام جواد (صلوات الله علیه) رفتم،
از تنگدستی به آن حضرت (صلوات الله علیه) شكايت كردم،
حضرت جوادالائمه (صلوات الله علیه) سجاده خود را بلند كردند،
مشتی خاک برداشتند و در کف دست من ریختند،
خاک به #بركت دست حضرت (صلوات الله علیه) به پاره ای طلا مبدل شده بود،
من آن را به بازار بردم،
شانزده مثقال بود.
@abadiatt
یزید بن قعنب می گوید:
من با عباس بن عبد المطلب و جمعى برابر خانه کعبه نشسته بودیم،
که فاطمه بنت اسد که نه ماه آبستن بود آمد و درد داشت
گفت:
خدایا من به تو ایمان دارم،
و بدان چه از نزد تو آمده است،
از رسولان و کتاب ها مؤمن هستم،
و به سخن جدم ابراهیم خلیل (علیه السلام) تصدیق دارم و او است که این بیت عتیق را ساخته،
به حق آن که این خانه را ساخته و به حق مولودى که در شکم من است،
این #ولادت را بر من آسان کن
یزید بن قعنب می گوید:
ما به چشم خود دیدیم که خانه خدا از پشت شکافت،
و فاطمه به درون آن رفت،
و از دیده ما نهان شد و دیوار به هم آمد،
و خواستیم قفل در خانه را بگشائیم،
ولی گشوده نشد، و دانستیم که این امر از طرف خداى عزّوجل است
@abadiatt
اَبدیــتــــٓــ..
یزید بن قعنب می گوید: من با عباس بن عبد المطلب و جمعى برابر خانه کعبه نشسته بودیم، که فاطمه بنت اسد
سالم که از صحابه حضرت امام صادق (صلوات الله علیه) است می گوید:
چند روزی از ماه رجب باقی مانده بود
که خدمت آن حضرت (صلوات الله علیه) مشرف شدم
حضرت (صلوات الله علیه) فرمودند:
ای سالم
آیا چیزی از این ماه را روزه گرفته ای؟
عرض کردم:
خیر
ایشان (صلوات الله علیه) فرمودند:
آن قدر ثواب از تو #فوت شده که مقدار آن را تنها خدا می داند
@abadiatt