eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر سیلی اگر ویران اگر آشوب و طوفانی فقط یک درصدِ قلب من مجنون پریشانی دلم در فقر مضمون های بکر شعر فاخر شد من از ایل گدایان و تواز قوم کریمانی چنان اشعار ناب از کنج لبهای تو میریزد که اصلا شهرک تولیدی قند فریمانی اگرچه لوسم و از شیطنت لبریز و پر اشوب نبینم از به من دلدادنت یک دم پشیمانی اگر چه هشت میلیارد آدمی دور و برم باشد برای درد تنهابودنم تنها تو درمانی نمی ماند غم و درد و جراحت در دلم باتو لبت مرهم دوچشمت شیره ی تریاک سلطانی شدم قیصر که نامردانه غم خنجر زد از پشتم اگرچه دختری اما هزاران داش فرمانی برای گفتن زیباترین شعرم بیا بانو شبی پر برگ و اذر ماهی و پر سوز و بارانی
🎀🌸🎀🌸🎀🌸 ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍ دوستت دارم ... تو هم یک "دوستت دارم" بگو من خریدار تو اَم ... من هم خریدارم بگو گاهگاهی تا شوم قربان شکل ماه تو بیخودی هم شد ؛ به من " امروز بیمارم " بگو. تب کنی ، روی قشنگت می شود خورشیدتر گاه ... یک خط در میان ؛ " انگار تب دارم " بگو تا برایت جان خریداری کنم با جان خود عاااااااااشقِ پرسه زدن ها ، توی بازارم بگو. هر زمان بیکار بودی بوسه مهمانی بده صبح تا شب ، لااقل صد بار ... بیکارم بگو دیو هم حتی که باشم ؛ شیشۀ عمرم تویی بشکن اما ؛ " با کلامی " ! ... از تو بیزارم بگو 🎀🌸🎀🌸🎀🌸 🍁🥀🍁
از قطره کمتر هستم اما بی هوا در سر دارم هوای شعری از دریای پهناور دارم هوای مدح بانویی که از خلقش خالق ندارد بهر خلقت علت بهتر خاک دراین خاندان هستم زبانم لال طفل دبستانم که عاجز مانده در گوهر باید نبی باشی که وصف فاطمه گویی یا دست کم باید شود توصیف گر حیدر علامه هم باشی زبانت لال خواهد شد باید خداباشی بگویی سوره ی کوثر ذکر تمام انبیا گر یا علی بوده با ذکر یا زهرا علی کنده در خیبر بابای بچه شیعه ها وقتی علی باشد میگویمش وقت توسل های خود مادر ام ابیها بوده پرورده است خاتم را در کربلا هم دخترش پیغمبری دیگر چادر نمازش از یهودی ها مسلمان ساخت در مکتبش هردم شده سلمان مسلمان تر اهل جهنم نیست صد درصد اگر گردد هرکس که با اولاد او محشور در محشر "
هرچنـــد که دلـتنگ تر از تنگ بلورم ، با کــوه غمت سنگ تر از سنگ صبورم اندوه من انبوه تر از دامن الوند باشِکوه تر از کوه دماوند غرورم یک عمر پریشانی دل بسته به مویی است تنها سر ِمــویی ز سر ِموی تو دورم ای عشـق ! به شوق تو گذر می کنم از خویش تو قــــاف قـــرار من و من عین عبورم بگــذار به بالای بـــلند تو ببالم کز تیـــره ی نیلوفرم و تشنه ی نورم
سکوتت کرده من را گیج و مفلوک😐 بخند،با خنده ات دل میشود کوک😍 دلم تنگ است بهر بوسه از تو😘🙈 اگر چه کم،بده گاهی تک و توک😉😋😅 😁
عاقبت در قفس عشق گرفتار شدم دیدم آن خال لبت 💋سخت خریدار شدم چادرت سر کن و اینقدر مرا رنج نده که من از دیدن گیسوی تو بیمار شدم تا نگاهم به نگاهِ تو نگارم افتاد دور چشمان تو گردیدم و پرگار شدم هرکسی دیده رخ ماه و شرر بار تورا 🍁 گوید از حسرت تو مثل شب تار شدم 🍁 تا که دیدم همه دنبال تو اند ای بانو🍁 کمرم بسته و من وارد پیکارشدم از همان روز که دیدم قد رعنای تو را راهی کوچه و پس کوچه و بازار شدم انقدر قند ز لب های 💋تو لبریز شده که من از قند و عسل یک شبه بیزار شدم 🍁🍁 🍁🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎
‍ مثلا شب بشود تا تو بیایی به برم الکی چشم ببندم تو بشی همنفسم! الکی فکر کنی خوابمو و من غرق_توام! زیر چشمی بشوم خیره و من دم نزنم! واقعی چشم کنم باز و شوی دربه درم! بشوی ذوق زده؛ خنده کنان در بروم! بزنی پشت سرم بابت این شیطنتم.! الکی بغض کنم ، تا تو بیایی بغلم! دست اخر همه چی رو شود و ذوق کنم! تو بگی ماهک من ، عاشقتم تاج سرم
خدا می خواست در چشمان من زیبا ترین باشی شرابی در نگاهت ریخت تا گیرا ترین باشی نمی گنجید روح سرکشت در تنگنای تن دلت را وسعتی بخشید تا دریا ترین باشی تو را شاعر، تو را عاشق پدید آورد و قسمت بود که در شمسی ترین منظومه مولانا ترین باشی مقدر بود خاکستر شود زهد دروغینم تو را آموخت همچون شعله بی پروا ترین باشی خدا تنهای تنها بود و در تنهایی پاکش تو را تنها پدید آورد تا تنها ترین باشی خدا وقتی تو را می آفرید از جنس لیلاها گمان هرگز نمی بردم که واویلا  ترین باشی!! محمدرضا ترکی
ما اگر مکتوب ننوشتیم عیب ما مکن در میان راز مشتاقان، قلم نامحرم است...
یار آنجا و من این جا، وه! چه باشد گر فلک یار را این جا رساند، یا برد آنجا مرا
حسن‌ختام عمر را سر می‌کنم با غصه‌های کربلا سر به سجده می‌گذارم بر بلای کربلا کاسه‌ء چشمم کجا و وسعت دریا کجا؟ رزق چشمم کرده دریا را خدای کربلا دردهای لاعلاجم را کجا درمان کنم؟ چاره‌ام آنجاست! در دارالشفای کربلا مسند شاهی به چشم ما گدایان کوچک است بر سلاطین سلطنت دارد گدای کربلا بهترین نعمت برای ما قصور و حور نیست بهترین نعمت تنفس در هوای کربلا اسم و عنوان را نمی‌خواهیم دیگر، چون که هست اسم ما در آسمان‌ها 'مبتلای کربلا' در قیامت پاسخ حرف ملک یک جمله است: عمر را سر کرده‌ام با غصه‌های کربلا
باید از "آه" بگویم دل من می لرزد گاه از "آه" سرودن جگری می طلبد . گاهی آهی ز نگاهی که تو می دانی و من گوشه ای.. خلوتی و چشم تری می طلبد داستانی شده گیسوی پریشان شده اش شرح گیسوش مجال دگری می طلبد