eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ساحل دریای تو آرامشی دارد نگو برق چشمان قشنگت تابشی دارد نگو صد غزل از عشق دارد چهره زیبای تو دفتر شعر نگاهت خوانشی دارد نگو گر چه لبهایت بهم پیوسته مثل غنچه ها مهر لبخند ملیحش بخششی دارد نگو مختصر گاهی سلامی و علیکی می کنی اقتصاد گفتگویت چالشی دارد نگو عشق دوران جوانی عالمی دارد نپرس شمع جان عاشقان هم سوزشی دارد نگو 🌺🍃🌼🍃🌺🍃🌼🍃🌺🍃🌼
گل در بر و می در کف و معشوق به کام است من مانده‌ام این‌جا که حلال است؟ حرام است؟
این ماه شب چاردهم در شب مهتاب یا این که نه، همسایه ما بر لب بام است در مجلس اگر جای خودت را نشناسی این‌جاست که مفهوم قعود تو قیام است پرسید طبیبم، که: «پس از رفتن یارت وضع تو اعم از بد و از خوب کدام است؟» از این که چه آمد به سرم هیچ نگفتم گفتم دل من سوخت، نفهمید کجام است! دیری‌ست که دلدار پیامی نفرستاد چون شعر مرا دید که دارای پیام است
با این که به فتوای دل اشکال ندارد گر یار پسندید تو را کار تمام است
. گل شوی در باغ عشقم باغبانت می شوم در کویر داغ و سوزان سایبانت می شوم رخ نمایی برمن عاشق میان گل رخان عمر نوحی را بگیرم جاودانت می شوم خم ز ابرویم رها کن با نگاهی مهربان خنده بر لبهایم نهی من مهربانت می شوم قصه پردازم تویی نقش مرا حاشا مکن راویم باشی عزیزم قهرمانت می شوم پر گشا بر اوج مینا تا رسی بر طارق عشق وا رهم از تیره گی چون آسمانت می شوم با دلم همراه شو در راه عشق و عاشقی راهی و همدل شوی من ساربانت می شوم ‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌
هرکسی آمد به دنبال تو ، دنبالش نکن هر که پر زد در هوایت بی پر و بالش نکن برخلاف میل تو هرکس که حرفی می زند زود با یک چشم غره مثل من ، لالش نکن دلبری کی امتیازی انحصاری بوده است؟ تا کسی وابسته ات شد جزء اموالش نکن عاشقی کی واحد اندازه گیری داشته ست؟ عشق را قربانی متراژ و مثقالش نکن جای خود دارد نوازش ، وقت خود دارد عتاب اسب وقتی می خرامد دست در یالش نکن رسم صیادی نمیدانی ، نیفکن دام را صید اگر از دست تو در رفت ، دنبالش نکن 
آمدي چشمي به چشمم دوختي ممنونتم آتشي را در دلم افروختي ممنونتم گوشه چشمي آمدي آشوب در جانم نشست ناگهاني خرمنم را سوختي ممنونتم خنده مستانه‌ات لب را عطش‌كش كرده بود آبرو مي‌خواستم نفروختي ممنونتم پند پيران را به گوشم خنده كردي مرحبا درس خوبي را بمن آموختي ممنونتم ميروم در انزواي خلوتم پنهان شوم ايكه آتش در دلم افروختي ممنونتم...
در دلم شوق عجیبے ست ڪه دیدن دارد دل من با غم تو جانِ تپیدن دارد رخ زیباے تو وقتے ڪه به من مے خندی بهترین عڪس جهان است و ڪشیدن دارد به خدا این همه نازے ڪه برایم ڪردی دلنشین ناز جهان است و خریدن دارد چشم زیباے تو را دیدم و بس زیبایی به دلم وحے شد این دست بریدن دارد به صداے پر از آرامش تو محتاجم ناسزا هم ز لب یار شنیدن دارد ᬉ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍ꦿ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ᬉ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
به پای اشک من چکیده اند التماس ها و آه من در آینه شده به انعکاس ها سلام میدهم به کوه و آینه به مردمان مگر جوابم آید از میان انعکاس ها به زخم های پشتم از رفیق های جانی م چه قصه ها و شعرها شدند اسکناس ها چه دوستان چه دشمنان شدند جیره خوار من رسیده از رقیب بعد هر غزل سپاس ها بداهه
دلم خون شد از این افسرده پاییز از این افسرده پاییز غم انگیز غروبی سخت محنت بار دارد همه درد است و با دل کار دارد... 🍁_____________________
یادش همه جا هست ، خودش نوشِ شمآ ای ننگ بر او ، مرگ به آغوش شما ..
خبرم رسید امشب کہ نگار خواهی آمَد سَر من فدای راهی کہ سوار خواهی آمد ...