eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ای عشق! سر بِزَن به دلِ سَنگِ من که گاه رویَد ز سنگ‌فرشِ خیابان جوانه‌ای
نفسـم، هم‌نفسـم کاش کنارم بودی چشم در چشم من و و یارم بودی یک نفس فاصله داریم و نفس بی تو گرفت بی تو پاییز شدم، چون تو بهارم بودی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌ ‍‌ ‌ ‌‌ ‌‌ 🦋🌺🦋
از عشق تنها در مسیر من خطر مانده آهم اثر دارد دعایم بی اثر مانده اشکم که خشکید از فراغش شعر جاری شد آتشفشانی از غزل روی جگر مانده مثل بتی هستم که از طغیان ابراهیم آوار تهمت روی دوشش با تبر مانده مانند مریم در هجوم طعنه وتهمت از قوم خود در روز میلاد پسر مانده مانند طفل بی کس و کاری که بعد از سیل مبهوت و مات و زخمی و آسیمه سر مانده بیهوده دارید انتظار ازمن نمیفهمید ای دوستان درمانده ام درمانده درمانده دست از سرم بردار ای دنیای غارتگر چیزی ندارم جانی اما مختصر مانده
چقدر امشب بر آن هستم که از آغاز بنویسم از آن اول – تلاقی مان – دوباره باز بنویسم از آن وقتی که پیش از من خدا را مست می کردی تبارک گوی چشمت را چه بی آغاز بنویسم طلوع خلسه ی شوقی میان رعشه ی گفتن تو را چون ذکر می خوانم ، شبیه راز بنویسم جهان را سایه ای باشم که چشم از تو بپوشاند به جای واژه ی زیبا، تو را اعجاز بنویسم تنت شرجی، رطب ؛ آغوش گرمت ساحل کارون چقدر امشب سزاواری، تو را ” اهواز ” بنویسم نمی خواهم کسی باشم، دو تا  “تو” جای “ما” بنویس قلم را باز بردار و در این ایجاز بنویسم کمی آغوش مهمان کن به جای مقطع شعرت خرابم کن؛ خرابم کن، دوباره باز بنویسم
من از نگاهِ حسودان شهر می‌ترسم بنا نبود که موی تو تا کمَر برسد..! 🌺✌️😊
من آسمانِ پر از ابرهای دلگیرم اگر تو دلخوری از من، من از خودم سیرم ..
سِر عاشق شدنم لطف طبیبانه توست ورنه عشق تو کجا،این دل بیمارکجا؟ سلام شب همگی بخیروخوشی🌹🌹
بـر "بلنـدای" شـب.... ازدحـام ،، را به رخم می کشد... قبـول کـن که "بی انـدازه" ..!!!
تیشه یِ فرهاد و کوه بیستون افسانه شد از طلا نایاب تر در شهر ما دُرّ وفاست
چون قدم رنجه كند دوست به پرسيـدن من ، خانه تاريک و دلم تنـگ كجا بنشينـد ؟!
هدیه دادم قلب خود‌ را تا مگر یارم شود درعوض باران به چشمم یادگاری داد و رفت😕😢😕😢
💕💕  بغل می‌گیرمت در خاطرم شب‌های دلتنگی که می‌سوزد تنم در بستر تنهای دلتنگی شب و رؤیا و شعر و شعله ی شمع و تب و سیگار تمام ماجرا ها را نوشتم پای دلتنگی کنار سفره ی صبحانه جایت بیشتر خالی ست هوایت می‌کند در استکانم چای دلتنگی چه آهنگی زدی روی نوار کاست قلبم؟ که نجوا می‌کند در گوش جان آوای دلتنگی میان قلب بابونه که لبخند تو می‌جوشد خروشان می‌شود باران چشمم جای دلتنگی غروب جمعه تفسیر تمام لحظه های ماست تداعی می‌شود در واژه ها معنای دلتنگی غم و درد دلم را پستچی هم عاقبت فهمید که آورده برایم نامه با امضای دلتنگی علی ابرکان