eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
اشک بر گونەی من... گونەی تو خیس از اشک ما دو بازندەی ای قصە شدیم میدانی؟؟؟
‌‌ هر شب به دوست داشتنت سجده می کنم این دین تازه ایست که پیغمبرش تویی 1
به سینه بر سر آمیزش است خنجر یار چو آهنی که به آهنربا درآمیزد 1
مـــدتی‌ هســـــت در انتـــــظار بارانم چه کــنند چشـــــم‌های ابـــــری من..؟ با توام آســـــمان..! حواســـت هست؟ بغض هم خسته است از خجالتِ من!
ناودان‌ها شرشر باران بی‌ صبری ست آسمان بی ‌حوصله، حجمِ هوا ابری ست کفش‌هایی منتظر در چارچوب در کوله‌ باری مختصر لبریز بی صبری ست پشت شیشه می‌تپد پیشانی یک مرد در تب دردی که مثل زندگی جبری ست و سرانگشتی به روی شیشه‌های مات بار دیگر می‌نویسد: «خانه‌ام ابری ست» امین‌پور
یک دانه نه صددانه‌ی تسبیح دعایت هر روز فـرج زمزمه کردیم برایت شرمنده‌ی چشمان پرازاشک تو هستیم جان همـه ی عالم و آدم به فـدایت
هرچه گفتم دل نرو دنبال آن چشمان مست دل بگفت: من میروم چشمان مستش می برد!
‌گویند که دل از دلِ دلدار براَنداز! و‌‌لله که دل غارتِ یار است دلی نیست...
چه نیاز است که من شعر تو را بنویسم؟ که تو خود، شعری و از باغِ دلم می‌ریزی..
در عشق گر از پای درآیم عجبی نیست بنگر که درین واقعه کوه از کمر افتاد
چشم سبز رنگ دریا مگر از دیده ی تو وام گرفت؟ که تماشاش چنین لذّتِ بی پایان است...
می‌گذاری اندکی از چشمِ نابت چای نوشم؟ مست کرده این دل دیوانه را عطرِ قشنگش جهتِ شرکت تو بداهه سرایی