eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بگذار که آتش بزنم حاشیه ام را تا پر کنم از عطر وجودت ریه ام را کارم شده تلقین بکنم غصه ندارم افسردگی مطلق هر ثانیه ام را زیباتر از آنی که به تشبیه بگنجی نظم تن تو ریخت به هم قافیه ام را من مرد عمودی زمین بودم و امروز از مرحمت عشق ببین زاویه‌ام را در هندسۀ گیج جهان آنچه مهم است اسم تو سند خورده دل عاریه ام را توجیه من این است دلم مال خودم نیست با قاعدۀ عشق بخوان فرضیه‌ام را
مثل آن چایی که می چسبد به سرما بیشتر با همه گرمیم... با دل های تنها بیشتر درد را با جان پذیراییم و با غم ها خوشیم قالی کرمان که باشی می خوری پا بیشتر
خلسه ی خواب "تو" بودم و پریدم ناگه چشم "تو" ، زلزله افکند به جان گسلم
ای رنگ موهایت طلا، ای طعم لب هایت عسل من تشنه ی یک بوسه ام ،حی علی خیرالعمل حی علی خیر العمل ،حی علی خیر العمل الله اکبر ای صنم ،الله اکبر ای هبل هر روز با یاد تو هفده بار شاعر می شوم روزی سه نوبت گفته ام در مدح چشمانت غزل پیراهنت دشتی پر از گل های وحشی می شود دشتی که در آن می کند فرهاد شیرین را بغل ایرانی و هندی برایم هر دو جورش را برقص ای تاج دارا بر سر و ای خانه ات تاج محل ای چشم هایت چون دو ببر وحشی مازندران با رفتنت انداختی مازندران را در هچل چشمان من در لحظه دیدار با چشمان تو حیران تر از چشم شتر هایند در جنگ جمل بیت نهم را با زبان خود به شعرم هدیه کن ای حرف هایت بی بدیل ،ای شعر هایت بی بدل
‌ باز هم یڪ بی‌ٺــو ، باز سردِ سرد پیالـه از افق ، در مایݪ بـه زرد... ‌‌
بھ روی‌ صورتم گیسـویِ او مهمـان شد و گفتم خدا دلبستـگانِ رو سیاهشـ را نگـھ‌ دارد ! ..♡ -سامانے'
دل به دریاها بزن حالا که دریا با من است پیشِ من باشی یقینأ کلِ دنیا با من است پا به رویایم گذار اما مراقب باش...چون لای اندک شعرها یک قلبِ تنها با من است سنگ در دریای چشمانم نزن ای خوبِ من حسِ آرامش به ماهی های زیبا با من است ناز کم کن، با دلم بازی نکن، لطفا برقص عشق زیبا میشود وقتی تماشا با من است سیبِ سرخ از باغِ لبهایت نمایان میشود چیدنش با باغبان ها بود...حالا با من است این چنین با عشق ما هم جاودان خواهیم شد... عشق بازی با تو قبل از قصه گوها با من است ̶̶
دل به هــــرکس میسپارم بـا دلم بد میکند در جــواب خوبــی ام او ظلم بی حد میکند دل به هـــرکس میسپـارم میزند زخم زبان دربروی خنــده ها را با غــم اش سد میکند درجوانی پیرگشتن اتفــاقی ساده نیست پهلــوان را غصه ها آری کمـــان قـد میکند زخــم از بیگانه خوردن صـد برابر بهتر است دشمنی هـــا با دلـم آنـکه نبــــاید میکند بس جفا دیـدم مــن از این روزگـار لعنتی زندگــی با قلب من هـرآنچه خواهد میکند دل حریف طعنه هــای مردم بی درد نیست عشق رااین سینه ی سوزان من ردمیکند
آغوشِ تو مرموزترین؛ نقطه‌ے دنیاست.. من ڪاشفم و مشغله‌ام؛ حلِ معماست.. در رأسِ مَدارِ دل تو؛ خیمه زد عشقم.. در قلّه‌ترین جایِ دلم؛ وِلوِله برپاست.. عشقی ڪه در ابراز، گرفتارِ غرور است.. دیوارِ ڪجے چیده شده؛ تا به ثریاست.. برحاشیه‌ی جلگه‌ے ؛قلبت ڪه نشستم.. دیدم ڪه زمان در طلبِ؛ عشق مُهیاست.. چشمِ سیهت؛ دزد شد و قلبِ مرا برد.. لبخند لبت، سارقِ بر سایرِ اعضاست.. مِهرت ڪه به جان و تنِ من؛ ریشه دوانده.. یڪباره دچار تو شدن؛ هم ڪه مُجزاست.. حالا ڪه شده فتح دلت، ثبت جهانی.. پرچم زدم، آسوده شدم، خانه‌ام آنجاست..
شادمان گفتی از آن عاشق تنها چه خبر خبری نیست، بپرس از غم دنیا چه خبر؟
مشکن دل مرا که به خود ظلم می کنی این شیشه‌ای که می‌شکنی آشیان توست ‌
❣ لذت ببر از این که گرفتار تو هستم از این که زمین خورده‌ی آزار تو هستم ویرانی من فرصت آباد شدن بود مدیون همین عشق ستمکار تو هستم