eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
با گمانِ عشق، دل بستم به مهرِ این و آن با تو و تنهایی‌ات ای دل! چه‌ها کردم، ببخش..  
راحت باش نمی‌خواهد نگاهم کنی چشم‌های تو برای تماشا کردن دنیا نیست برای تماشایی کردن دنیاست ((رضا نظری‌ ایلخانی
برگرد ما هنوز هم تفاهم داریم من از پریشانی خواب هایش را دارم تو موهایش را ... ((محمد شیرین زاده))
تو می توانستی به هزاران شکل دیگر در قلبم فرو بنشینی چرا چرا شبیه گلوله ؟ ((محمد شیرین زاده))
چشمانت همه ی آن چیزی بود که تا امروز از شعر نمی دانستم... ((محمد شیرین زاده))
زائران مثل باد می آیند امشب آنها چه شاد می آیند سمت باب الجواد می آیند ای امام رئوف ادرکنی
اگر که خلق نمی شد علی،یقین دارم که فاطمه،هَمِه عُمرش بدونِ شوهر بود
🕊 با خنده کنارم بنشین هم سخنم باش لب باز کن و شاهد شاعر شدنم باش
در سنگر انتفاضه... ای قدس! ظهور مُنتَظَر نزدیک است خورشید دمیده و سحر نزدیک است در سنگر انتفاضه پا بر جا باش یک سنگ دگر بزن، ظفر نزدیک است ✍🏻
بشنو از نی وقتی از حیدر حکایت می‌کند قطره‌ای از وصف دریا را روایت می‌کند در سرایش هیچکس افسرده و پژمرده نیست حال خوبانش به بدها هم سرایت می‌کند جنس بد را زودتر از دست مردم می‌خرد بیشتر حال ضعیفان را رعایت می‌کند یک‌نفر اینجا نگفت: ایشان مرادم را نداد هرکه را دیدیم گفت: آقا عنایت می‌کند عشق در صحرای صحنش مثل رودی جاری است رود را سنگی که می‌بوسد هدایت می‌کند در بغل می‌گیرد او هر زائر دل‌خسته را باز آن زائر به درگاهش شکایت می‌کند اشک وقتی می‌رسد دیگر شکایت رفته‌است قلب ما با اشک احساس رضایت می‌کند آیه‌ی تطهیر می‌شوید دلش را از بدی مجرمی تا غسل دریای ولایت می‌کند این جهان با هرچه در آن است تقدیم شما درد و درمان علی ما را کفایت می‌کند علی رفیعی وردنجانی
آنچنان سوز زمستان زده بر باغ دلم که دگر نیست اُمیدی به شکوفا شدنم...
با رفتنش چه پنهان باران گرفته بود و آغاز عاشقانه پایان گرفته بود و می‌رفت و اشک‌ریزان در قاب غم گرفتار روی سرش ستاره قرآن گرفته بود و یک مشت خاطراتِ نم خورده‌ی قدیمی از ماندنی دوباره تاوان گرفته بود و پیچیده بود در هم افتاده بود مشکل عشقی که دوست آن را آسان گرفته بود و از بوی قهوه آن شب فهمیده بود دیگر خون در رگِ نماندن جریان گرفته بود و...