eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
تبسم نور صدای ساز غمت با دلم هماهنگ است بزن که نغمهٔ عشق خدا از این چنگ است به رنگ آبیِ آیینه با تو می‌گویم دل تو جام بلور و دل من از سنگ است تو لحظه لحظه مرا با نگاه می‌خوانی و این صداقت چشمت چقدر خوش‌رنگ است تو از تبسم نوری من از تجسم خاک میان ما و تو صدها هزار فرسنگ است به وسعت همه آفاق سینه‌ای دارم که از برای غم بیکرانه‌ات تنگ است پگاه عطر حضور تو ای مؤذن نور به کوچه‌های دعای سحر خوش‌آهنگ است تمام می‌شوم اما صدای باور تو ز سنگ فرش مزارم به هفت اورنگ است فراز ساز غزل را مکن خموش امشب که این صدای دل دوستان یک‌رنگ است
گفتم که عشق چیست؟ تهی کرد جام و گفت: بر هرکسی به شیوه ای این داستان گذشت...
روزَش مهم نيست، همه چيز به خنده ى اولِ صبحت بستگى دارد... كافيست بخندى، تا تمامِ روز را در آسمان قدم بزنم امتحان كن 💟
عشق دانشکده‌ی تجربه‌ی انسان‌ هاست گرچه چندی‌ست پر از طفل دبستان شده است 🧣
ناصحا! بیهوده می‌گویی که دل بردار از او من به فرمان دلم کِی دل به فرمان من‌ است؟ 💟
حتی شبیه اسم تو را هم که می بَرند با هر اشاره بند دلم پاره می شود... 💟
بازنـد هــــــم زمان آغـــــــوش او و در ای مـــــــرغ جلـد حق! از این قفس بپر موســـــای نیل مــــا! تا طــــور عاشقی با سرعتــــــــی زیاد آغــــــــاز کن سفر یک پلکــــــــانِ نور از حبس تا خـودش دارد برای تـــــو معشــوق در نظـــــــــر زندان ظالــــــــــــم و زنـــدان این بدن مـــــــــابین او و تو سد می شود مگر؟ دیدی که بعد از آن زنجیـرِ غصه نیست لبخنــــــــــد می زنی بر مـرگ خود اگر
باب حاجاتی برای دست‌های بسته‌مان نور هستی در دل زندان تاریک زمان زخم خوردی از دهان یاوه‌گویان خبیث بغض‌هاشان را چنین آوار کردند و بیان بی‌خرد می‌خواست تا خاموش گردد آفتاب فوت‌کردن کی شده اسباب تاریکی آن؟! همچو مادر عشق را پرورده‌ای با خون دل در سحرها می‌خریدی دردهامان را به جان "ظاهرا در بند و زنجیری ولی آزاده‌ای" ای امام آشنا بر حال و روز شیعیان
. بالاترین خورشید، گنجی در خفا بود لبهای خشکش، تشنهء ذکر و دعا بود بی جلوه هم از بندهء بد، عبد می ساخت موسای ما در معجزاتش بی عصا بود از ساق عرش افتاد در زندان ویران آنکس که مجروحیتش از ساق پا بود با ضربه ها هرچند که از حال می رفت در سجده مدهوش ملاقات خدا بود زیر عبایش جلوه های پنج تن داشت هر جای جسمش روضهء آل عبا بود بار قنوتش را ورم هایش کشیدند هر وعده سیلی خورد آقا بی هوا بود هرکس که آمد پیش او حاجت روا شد هرچند حرفش نیشدار و ناروا بود زنجیر، دور گردنش بود و زمین خورد بسکه ردیف استخوانش جابجا بود با زخم لبهایش به سختی آب می خورد هرشب گریز روضه هایش کربلا بود ای کاظمینی ها! جنازه بر زمین ماند ای کاش در بین شما، یک آشنا بود هرچند بی کس روی تخته پاره افتاد در وقت تدفینش یقین دارم رضا بود اینجا از ابریشم، کفن آماده کردند در پیش مردم حرمت صاحب عزا بود در کربلا یا سر به روی نیزه می رفت... یا هر تنی صدپاره با سر نیزه ها بود آنجا سری در دست قاتل بود اما با خنجر کُندی بریده از قفا بود بعد سه روز ارباب ما را دفن کردند تجمیع جسم او به دست بوریا بود
[WWW.FOTROS.IR]یا موسی بن جعفر .mp3
6.65M
اى به زندان كرده خلوت باخدا موسی ‌ابن جعفر 🎤حاج محمود کریمی 🏴 فرارسیدن سالروز شهادت امام موسى كاظم (ع) را تسلیت می‌گوییم. 🌹🌹😭😭 🍃🌹❤️🇮🇷❤️🌹🍃
با شما یک شبه طی کردن دین ممکن شد آن زن فاحشه در نزد شما مومن شد او نمی‌خواسته شاید که چنین هم بشود دیدنت معجزه می‌کرد که او محسن شد درد ما درد نبود پسر فاطمه است چون ندیدیم،ندیدن مرض مزمن شد مشکلم شهوت پنهان شده است آقا جان ظاهرا مذهبی و جرم به دل ساکن شد خوشبحال دل آن کس که به جرمش داناست تا خطا کرد به درگاه شما راهن شد تو بخواهی ز خدا،کظم غضب خواهد کرد چونکه ناممکن ما پیش شما ممکن شد پسرت گر نظری بر دل ماهم بکند در بهشتم به یقین چونکه رضا،ضامن شد 🏴یا باب الحوائج یا موسی بن جعفر علیه السلام🏴
درانتظار معشوق عمری دگر سرآمد دل در پی وصالش نالیدو غم برآمد هردیده خون فشان و اشکی که از پی هم گاهی به خلوت دل در هجر دلبر آمد در خلوت خیال و در اوج بی خیالی خالی نشد خیال از یادی که در سر آمد در سینه می تپد آن قلب صدف نشانی کان لوء لوء نگارین بنشست و در نیامد جسمی که مانده محسوس روحی نماده در آن کان را ربوده یار و این قصه سر نیامد هر هق هقی که آمد بغضی دوباره بنشست شعر و زبانم از آن همواره بر نیامد این رسم روزگار و این شعر شهریاریست گرچه نمک به زخم و زان بیشتر نیامد