eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2هزار ویدیو
76 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گر زبان بیست کشور را بلد باشی به عمر گر زبان دل نفهمی زندگی را باختی . . .
چیزی نداشتم که بگویم، گریستم :)
تو چه دانی که پسِ هر نگهِ ساده‌ی من چه جنونی چه نیازی چه غمی‌ است؟
به گِردِ شمعِ رویت بس که گشتم، ماندم از پرواز سـرت گـردم چه زیبـا سـوختی پـروانـۀ خـود را :)
به زبانِ خویش گفتی که گذر کنم به کویَت مـگـــذر ز گـفتــۀ خـــود، گـــذری نمـــای مـــا را
دیده را فایده آن است که دلبر بیند ور نبیند چه بود فایده بینایی را؟!
تنها پاییز است که به من شباهت دارد :)🍂 - نزار قبانی
آبادی شعر 🇵🇸
تنها پاییز است که به من شباهت دارد :)🍂 - نزار قبانی
پاییز می‌رسد که مرا مبتلا کند با رنگ‌های تازه مرا آشنا کند . . پاییز می‌رسد که همانند سال پیش خود را دوباره در دل قالیچه جا کند او می‌رسد که از پس نه ماه انتظار راز درخت باغچه را برملا کند او قول داده است که امسال از سفر اندوه‌های تازه بیارد، خدا کند . . او می‌رسد که باز هم عاشق کند مرا او قول داده است به قولش وفا کند - علیرضا بدیع
هنوز ماتم زن‌های خون‌جگر شده را هنوز داغ پدرهای بی‌پسر شده را کسی نبرده ز خاطر کسی نخواهد برد ز یاد، خاطرۀ باغ شعله‌ور شده را کسی نبرده ز خاطر، نه صبح رفتن را نه عصرهای به دلواپسی به سر شده را نه آهِ مانده بر آیینه‌های کهنۀ شهر نه داغ‌های هر آیینه تازه‌تر شده را جنازه‌ها که می‌آمد هنوز یادم هست جنازه‌های جوان، کوچه‌های تر شده را نه، این درخت پر از زخم، خم نخواهد شد خبر برید، دو سه شاخۀ تبر شده را!
تقدیم به شهید عزیز سید علی اکبر حسینی شهید گمنام شهر درّود شهید سید علی اکبر حسینی در چهارم خرداد سال ۱۳۹۳ همزمان با سالروز شهادت امام موسی کاظم علیه السلام به عنوان شهید گمنام در شهر درّود خراسان تشییع و تدفین شد اما پس از یک سال در اثر رویای صادقه دختر ایشان سمیه سادات حسینی و انجام آزمایش دی اِن ای شناسایی و به خانواده محترم و مردم شهید پرور شهر درّود اطلاع رسانی شد. مرقد مطهر شهید سید علی اکبر حسینی به همراه یک شهید گمنام دیگر در ارتفاعات مسیر آبشار شهر درّود خراسان رضوی قرار گرفته تا مامنی باشد برای توسل به شهدای عزیز توسط جوانان مومن و انقلابی شهر درود شادی روح تمامی شهدای اسلام صلوات 🌹🌹🌹 خبر آمد که پیدا شد یَل نام آوری دیگر نشان تازه ای پیدا شده از پیکری دیگر چنان در بر گرفته عطر لاله دشت مجنون را که گویی سر درآورده در اینجا قمصری دیگر لباسی ، استخوانی ، کوله ای ، فانسقه ای ، مُهری کنارش بوسه ای جا مانده بر انگشتری دیگر هزاران آرزو در سینه داری می روی شاید نسوزد مادری در بین دیوار و دری دیگر به جان خود خریدی تو فراق دخترت را تا نبیند غصه ی دوری بابا ، دختری دیگر علی اکبری بودی که رفتی در دل دشمن ولی برگشته ای حالا علی اصغری دیگر خدا می خواست باشی تو چراغ کوره راه ما شتابان آمدی از معبری در معبری دیگر و حالا مرقدت باشد مسیری رو به آرامش چه زیبا با خودت آورده ای تو سنگری دیگر
شـرمنـده اگـر هنـوز سـربازی نیست آن همت و شور مهدوی سازی نیست با این همـه ای وعده ی حق می آئی چون آمدنت خیال پردازی نیست...