eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
موسم رفتن شر نزدیک است موسم فتح و ظفر نزدیک است شبِ تاریک فلسطین طی شد اندکی جنگ سحر نزدیک است علیرضا تیموری
هر فتنه و هرچه شور و شر محو شود از چهره ی ماه، چشم تر محو شود این لکه ی ننگ غاصب قدس شریف از صفحه ی روزگار اگر محو شود
ما با سر پر درد می‌آییم ای قدس با یک نگه سرد می‌آییم ای قدس هر کودک و پیر و نوجوان در آن روز با هیبت صد مرد می‌آییم ای قدس با قدرت صد رود می‌آییم ای قدس با نغمه‌ی داود می‌آییم ای قدس ما زاده‌ی حیدریم از طوس و نجف با کرببلا زود می‌آییم ای قدس
جاده احساس تو ... از جاده ی احساس تو ، از درد نوشتم از یک دل غمگین، دل یک مرد نوشتم ازقصه ی شبهای بلندی که تو بودی تا خاطره هایی که شدند زرد نوشتم از چک چک هر قطره ز دلتنگی قلبم ز اوارگی این دل شبگرد نوشتم از کوشش بی حاصل این قلب شکسته تا فاصله هایی که غم آورد نوشتم از سوز نفس گیر رخ سرد حضورت از یک شب طوفانی نامرد نوشتم از درد فراق و غم دلتنگی شبها تا ضجه که تاثیر نمی کرد نوشتم افسوس نشد باشی و همدرد بمانی شاعر شدم و از دل پر درد نوشتم
از در درآ درآ که دلم بی قرار توست گلزارِ من شکفته ی ابر بهار توست ای روشنایی سحر ای لطف صبحدم بیدار چشم شب همه در انتظار توست پنهان نمی شوی که تویی نور آفتاب در پرده ای و ماه همان پرده دار توست در پرده تیغ آتش خورشید کی ش؟ در این کبود سرد شکاف از شرار توست اجر شکیب دشت بر ایام سرد دی گل خند و خنده های بلند هزار توست ای گوهری دل که تویی هان نگاه کن این آبدار لعل دل من نثار توست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلم باران، دلم دریا دلم لبخندِ ماهی‌ها دلم اِغوایِ تاکستان به لطفِ مستیِ انگور دلم بویِ خوشِ بابونه می‌خواهد دلم یک باغِ پر نارنج دلم آرامشِ ترد و لطیفِ صبحِ شالیزار دلم صبحی، سلامی، بوسه‌ای، عشقی، نسیمی، عطرِ لبخندی نوایِ دلکشِ تار و کمانچه از مسیری دورتر حتی دلم شعری سراسر دوستت دارم دلم دشتی پر از آویشن و گل پونه می‌خواهد دلم مهتاب می‌خواهد که جانم را بپوشاند دلم آوازهایِ سرخوشِ مستانه می‌خواهد دلم تغییر میخواهد دلم تغییر میخواهد...
تیز است اگرچه چنگ و دندانِ خودت خون شهداست روی دامانِ خودت هان ای سگِ هارِ وحشی! ای اسرائیل! امروز سلام کن به پایانِ خودت مهدی شریفی
زن زندگی آزادیتان خورد به بن‌بست باطل همه آن سرخوشی و خط و نشان شد هم بار کج فتنه‌ تان باز زمین خورد هم جایزه صلح نوبل کوفت تان شد