eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
70 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
با آینه‌های پاک خویشاوند است با رایحۀ بهار در پیوند است در شصت و سه سال لب به نفرین نگشود پیغمبر ما معجزه‌اش لبخند است
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
"تجلی" هوا هوای تجلّی است، دوستان! صلوات! به شکر مقدم آن یار مهربان، صلوات! به دیده‌بوسی باران، درخت‌ها! لبخند! به پای‌کوبیِ خورشید، آسمان! صلوات! شهابی از وسط چشمه‌های نور گذشت ستاره‌های گهرریزِ کهکشان! صلوات! وزید باد بهار آی شاخه‌های جوان! به چشم‌روشنی باغ و باغبان صلوات! دوباره رو به چمن کرد شاهِ قبّهٔ گل به یمن خندهٔ شمشاد و ارغوان، صلوات! بر این دقایق زرّین و رنگ‌رنگ درود! بر این ترنّم و آن شورِ ناگهان صلوات! تمام دشت شکوفاست از شقایق سرخ رسیده موسم آن رستخیزِ جان صلوات! هوا هوای تجلّی است، دوست آمده است به "میم" اول "معشوق" عاشقان صلوات!
بخوان به گوش زمین آیه‌های باران را پر از شکوفه کن این خشکی بیابان را دوباره زمزمه کن سوره‌ای و برگردان به باغ سوخته سرسبزی بهاران را به حکم"اشهد ان لا اله الا" عشق بریز در دل و جانم شراب ایمان را اگرچه پاسخ تو خار هست و خاکستر ولی دوباره بخوان آیه آیه قرآن را در این مسیر مگر چیست دادن دندان؟! تو را که نذر همین راه کرده‌ای جان را مرا یقین شده عدل تو از زمانی که کنار دست تو دیدم بلال و سلمان را   تو آمدی که به حکم خلیفةاللهی به آسمان برسانی مقام انسان را نیامدی که بخوانیم بر سر مرده و یا جهاز عروسان کنیم قرآن را هنوز چشم‌به‌راهیم تا که تخته کند کسی ز نسل تو دکان دین‌فروشان را
❤ شاکرم ❤ شاکرم شعرم شرابی گشت و بر جانش نشست واژه واژه ، گوهری شد بر گریبانش نشست داده ام گر دل بدان دردانه، شادم دائما دیده ام مِهرم چو طفلی روی دامانش نشست سر اگر از تن در این سودا جدا گردد سزاست سالها آسوده در ملکِ سلیمانش نشست گفت : تا پروانه ات گردم، شراری برفروز آتشم تا شعله ور شد پای پیمانش نشست تیرِ عشقم را چو آرش از کمان کردم رها مستقیماً رفت تا بر سرو سامانش نشست لب به لب بنهاده ام از بیقرای تا سحر صبح دیدم بر لبانم جای دندانش نشست تحفه ای تابان نیاوردم دهد حرمت به یار مُهرِ عشقم حبذا بر روی رخشانش نشست # محمد رضا- فتحی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای آیه‌ی حق سوره‌ی سوگند سلام ای بنده‌ی دلبند خداوند سلام عمری است مسلمان شده‌ی وحی توایم پیغمبر نور و مهر و لبخند سلام
مسجد مقدس جمکران با همکاری موسسه فرهنگی «ایلیا ترنج»،کانون شاعران آئینی قم و سازمان بسیج مداحان سپاه علی بن ابیطالب قم تقدیم میکند: كنگره ملي شعر مهدوي: بهشت بخش اصلي: مدح و منقبت حضرت مهدي/ ويژگي هاي منتظران ظهور مهدويت در آيات و روايات/ اشتياق و انتظار مهدويت و مقاومت/ مهدويت و جهاد تبيين مهدويت و انقلاب اسلامي/ مهدويت و نوجوانان مهدويت و بانوان بخش ويژه؛ سرود و زمزمه هاي مهدوي اختتاميه ٦ اسفند ١٤٠٢ ساعت ١٦ تا ١٨ در مسجد مقدس جمكران ارسال آثار؛ از طريق فصاي مجازي در ايتا، واتساپ و تلگرام ٠٩٣٨٢٦٦٨٠٦١ مهلت ارسال آثار: ٣٠ بهمن ١٤٠٢ همراه با شعرخواني شاعران برگزيده و مهمانان ويژه - هر شاعر مجاز به ارسال ٥ اثر در جشنواره مي باشد. - آثار ارسالي نبايد در هيچ كنگره اي برگزيده شده باشد. - دبيرخانه كنگره در چاپ و نشر آثار ارسالي مجاز مي باشد. جوايز: نفر اول ٥ ميليون تومان نفر دوم ٤ ميليون تومان نفر سوم ٣ ميليون تومان نفرات قابل تقدير ٢ ميليون تومان جايزه بخش ويژه ٨ ميليون تومان ۰══❉♦️❉══┅┅══❉♦️❉══۰
دنیا پُرِ ظلم و درد بود، پیش از تو مدفونِ غبار و گَرد بود، پیش از تو مبعوث شدی و نور دادی به جهان خورشید سیاه و سرد بود، پیش از تو میلاد الماسی
شعر اگر از تو نگوید همه عصیان باشد زنده در گور، غزل های فراوان باشد نظم افلاک سراسیمه به هم خواهد ریخت نکند زلف تو یک وقت پریشان باشد سایه ی ابر پی توست دلش را مشکن مگذار این همه خورشید، هراسان باشد مگر اعجاز، جز این است که باران بهشت زادگاهش برهوت عربستان باشد چه نیازی ست به اعجاز، نگاهت کافی ست تا مسلمان شود انسان اگر انسان باشد فکر کن فلسفه ی خلقت عالم تنها راز خندیدن یک کودک چوپان باشد چه کسی جز تو چهل مرتبه تنها مانده از تحیر دهن غار حرا وا مانده عشق تا مرز چنون رفت در این شعر محمد نامت از وزن برون رفت در این شعر محمد شأن نام تو در این شعر و در این دفتر نیست ظرف و مظروف هم اندازه ی یکدیگر نیست از قضا رد شدی و راه قدَر را بستی رفتی آن سو تر از اندیشه و در را بستی رفتی آن جا که به آن دست فلک هم نرسید و به گرد قدمت بال ملک هم نرسید عرش از شوق تو جان داده کمی آهسته جبرئیل از نفس افتاده کمی آهسته  پشت افلاک به تعظیم شکوهت خم شد چشم تو فاتح اقلیم نمی دانم شد آن چه نادیده کسی دیدی و برگشتی باز سیب از باغ خدا چیدی و برگشتی باز   شاعر! این سیب حکایات فراوان دارد چتر بردار که این رایحه باران دارد 🌱
🌷🍀🎊🎈 🎈 🎈🎊🍀🌷 ستاره‌ای  که درخشید و در دلم جا کرد در این سیه‌کده خورشید را شکوفا کرد مرا که گم شده بودم درون دشت گناه به یک اشارۀ لطفش نگشته پیدا کرد چه پوچ بود بدون نگاه او دنیا رسید و هستی ما را به عشق معنا کرد هزار بتکده‌ای را که ساختم در جان خراب کرد و در این خانه کعبه برپا کرد مگر به منزل توحید می‌رسید این دل؟ مرا رسول، هدایت به یار یکتا کرد بدون روی تو دنیایمان قشنگ نبود جهان غم‌زده را خندۀ تو زیبا کرد ولی ستاره نبودی تو  کهکشان بودی تو تابناک‌تر از هفت آسمان بودی سلام بر تو ای بهترین مخلوق و بنده‌ء حق! سلام سرور کائنات! سلام سیّدالمرسلین!
هدایت شده از آوای سکوت
❤️❤️ هم سینه ی سخت سنگ خاره گل داد هم چشمک شوق هر ستاره گل داد وقتی که خدا گفت محمد اقراء وا شد دل کعبه و دوباره گل داد @avayesokut
بسم الله الرحمن الرحیم گل نكند جلوه در جوار محمد رونق گل مى‏برد، عذار محمد گل شود افسرده از خزان و لیكن نیست ‏خزان از پى بهار محمد سایه ندارد ولى تمام خلایق سایه نشینند در جوار محمد سایه ندارد ولى به عالم امكان سایه فكنده است، اقتدار محمد سایه نمیماند از فروغ جمالش هاله نور است در كنار محمد شمس رخش همجوار زلف سیه ‏فام آیت و اللیل و النهار محمد تا كه بماند اثر ز نكهت مویش خاک حسین است‏ یادگار محمد تربت ‏خوشبوى كربلاى معلاست یك اثر از موى مُشكبار محمد رایت فتحش به اهتزاز درآمد دست ‏خدا بود چون كه یار محمد من چه بگویم (حسان) به مدح و ثنایش بس بودش مدح كردگار محمد
دهان خشک کویر، آبشار شد با تو نهال بی ثمری، غرق بار شد با تو به جای دانه ی مردار، دانه ی جان چید مزاج زاغ زبون، طبع سار شد با تو درخت معرفت، از کوچه ی خزان می رفت به رغم آن همه زردی، انار شد با تو جهان کوچک زن داشت زیر گِل می رفت گُلی به عاطفه دادی، بهار شد با تو چقدر لیقه ی خورشید در دواتت بود چقدر خط افق آشکار شد با تو چقدر هسته ی خرما که با تو شد تسبیح شمار ذکر ازل بی شمار شد با تو چقدر بر سر تو ریختند خاکستر چقدر خصم قسم خورده یار شد با تو پس از تلفظ نامت، جهان شمیم گرفت زمین شوره و شن ، لاله زار شد با تو ندای توست که پیچیده در مناره ی کوه حرای گم شده دردانه غار شد با تو به برگ غنچه نوشتم، *محمّد* و آنک بهار شد با تو، نوبهار شد با تو