eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
از خاک نعلینش خلایق جان گرفتند از تربت سجاده اش، ایمان گرفتند از خلقتش برخود خدا احسنت تا گفت خیل ملائک بر سرش قرآن گرفتند خورشید فانوسِ در باب الجنانش ماه و ستاره، رخصت دوران گرفتند آمد پیمبر در غدیرو خطبه ای خواند ازآن زمان از ما همه پیمان گرفتند من کنت مولا ،تا ابد مولاست حیدر کار جهان را بعد آن آسان گرفتند آری امیرمومنان،زیبنده اوست کُونُ مکان از دست آقا،نان گرفتند شاه و گدا آمد حرم با دست پر رفت رزق وشفا از صاحب  ایوان، گرفتند دار و ندار شیعیان عشق علی شد این ارث را از حضرت سلمان گرفتند راضیه سادات عمادی خواه
شعر سروش تبریزی ای چلچراغ راه امامت علی ای علی بر شیعیان نور هدایت علی ای علی ای چاره ملال مریض غم عشق تو عشقت به درد عشق افاقت علی ای علی در مدح تو زبان من اینک شده ناتوان مداح توست اهل فصاحت علی ای علی آبروی توست کعبه آمال سمائیان قد قامتت ز حقّ علامت علی ای علی ای کعبه‌ی قلوب،تویی قبله مسلمین کعبه خودش که کرد طوافت علی ای علی دامان توست درگه سیّار نیازمند دامان توست باب کرامت علی ای علی عدل و عدالتی که تو داری شده بی‌نظیر از نام تو نَمُرده عدالت علی ای علی لیلی شده ز عشق تو دیوانه و عاشقت عشاق و شیعیان فدایت علی ای علی (شاعر)غلام درگه شاهنشهِ کربلاست چندیست میکند به تو خدمت علی ای علی ما شاعران کوی تو هستیم ، زِ برای تو بر این(سروش)کن تو عنایت علی ای علی
وسعت آبی دریا آسمان صفحه ای ازقصه ی دلتنگی بود قلم ابر پُر از مویرگ سنگی بود حسرت عشق!عطش بر لب دریا می کرد موج های نگران را به دلش جا می کرد شبنم از تلخ ترین بغض سحر جاری شد بر زمین نه!به تماشای خدا راهی شد رفت تا قاصد شبنامه ی مهتاب شود شعر باران‌ به دل خسته‌ ی مرداب شود آن شب ازچشم خدا!آیه توحید چکید دم عیسا به تن زخمی خورشید چکید شب گذشت وسحر از پیله عادت رد شد آفتاب ازهمه سو!روزِ تمامِ قد شد سوره ی نور به سجاده ای ازآمین شد دست او تا به خدا در صدف یاسین شد چشمه ی نور به چشمان زمین نازل شد باعلی معنی شابیت بشر کامل شد ماه در چشم شبی غرق تماشا می رفت رود باشوق به مهمانی دریا می رفت "اشهد ان" علی ورد موذن ها شد حلقه ی مهر به انگشتری زهرا شد تا طلوع رخ خورشیدیِ او حاصل شد یاعلی گفت خدا!نطفه آدم گل شد آسمان،آینه،مهتاب! به تصویر کشید دست پرمهر خودش، بردل تقدیر کشید کسی از نسل خدا روی زمین پیدا شد وسعت آبی دریا!لقب مولا شد آينه نقش تو بر خامه ی پیوند زد و... انعکاسش به رخ آب شکرخند زد و.... نفس حق غدیرت به زمین جان می داد خون به لب‌های ترک خورده ایمان می داد مثنوی عطر غزلواره عشاق گرفت در غدیری که زمین جای در آفاق گرفت قصه ی عشق!به این غائله پایان نگرفت ابر حیرانی ما دامن باران نگرفت چشم ها منتظر ردّ عبور دگریست ازنسیم سحری عطر خوش یک خبریست به خدا عید غدیری زِ سفر می آید دست در دست علی، عشق! زِ در می آید کعبه!روز عرفه،موطن اوخواهد شد جامه‌ی عدل علی جوشن او خواهد شد عمر پاییز به پایانه ی جان می رسدو. فصل اندیشه سرسبز زمان می رسد و..
غدیر، هدیه‌ی ذات خدای بی‌همتاست همای نور و سعادت، به روی شانه‌ی ماست علی وصی و وزیر و خلیفه الله است به رغم بغض شیاطین، خلیفه‌ای والاست غدیر، چشمه‌ی نور است و عشق و شورِ امید غدیر، حصن حصین امامت مولاست به حب و بغض علی، راه حق شود روش سلوک حق و حقیقت، مسیرش از آنجاست فقیه و زاهد و عارف، کرامت الله‌اند وجود پاک علی، چشمه‌سار فیض خداست بخوان تبارک و یاسین، بخوان محمد را غدبر منزل آیات نور و واعدناست کسی به پای کمالات او چگونه رسد ؟ که وصل، فضل و کمالش به ریشه‌ی طوباست به ریسمان ولایت هر آنکه چنگی زد شبیه مالک و سلمان، مطیع و حق‌پیماست مرام شیعه‌گری، در اطاعت محض است که خانه با همه‌ی ساز و برگ خود زیباست
فریادرس فقیر ،آقای غدیر الکن شده واژه‌هام،کم را بپذیر لال است جهان اگر نگوید این را: خورشیدضمیری و وزیری و امیر هرلحظه خدای عشق را بنده تویی در شرح غدیرخم ، برازنده تویی در روز قیامت که همه حیرانند دنبال شفاعتی، پناهنده تویی جانها شده سرزمین بی‌شور و شعف خشکیده ، پراضطراب، بی‌حرف و هدف ای رحمت واسعه امیر دلها ما را برسان غدیر ایوان نجف
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 ای شاخه گل نرگس ای ماه جهان آرا تبریک غدیر ازمن عیدی غدیر ازتو ای یوسف آل الله گم گشته ی نا پیدا تبریک غدیر از من عیدی غدیر ازتو ای منتقم زهرا نور بصر مولا تبریک غدیر ازمن عیدی غدیر ازتو جان برلب من آمد اشک از بصرم آمد بنما رخ نیکویت عیدی غدیر از تو در مدح علی گویم عالی و ولی،اعلی در عید ولی الله عیدی غدیر ازتو چون عید غدیر آمد حیدر به سریر آمد تبریک غدیر ازمن عیدی غدیر ازتو شاهنشه دنیایی چون وارث مولایی درجشن غدیریه عیدی غدیر ازتو (نگار) 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
«یداللّه غدیر» در حَجَةُ الْإسلام ، تاریخی نُوین است یک اتّفاقِ تازه در حالِ کمین است آمد ندا بَلِّغ بِمٰا اُنْزِل اِلَیکَ بَلِّغ ، هر آن چه نازل از روحُ الْأَمین است شد این رسالت مُنطَبق با اصلِ دین چون روشنگرِ احکامِ اسلامِ مُبین است پرداخت پیغمبر به ابعادِ رسالت بارانِ رحمت در پِیِ اهلِ زمین است هنگامِ رجعت در غدیرِ خُم بیان کرد باید بیاید هرکه در پیش و پَسین است گفت از جهازِ اُشتران ، منبر بسازید گویا وداعی در زَوایای طنین است پس با علی بر روی منبر جا گرفتند این آخرین ابلاغِ ختمِ مُرسلین است با آن ... ، نبوّت ، در امامت مُنعکس شد این انتقال ، آیینه در تصویرِ دین است دستِ محمّد با علی پیوند می خورْد قطعاً یداللّهی میانِ آستین است مَن کُنْتُ مَولاهُ فَهٰذا ... پس علی هم مِن بعد از این مولا ، وصیّ و جانشین است قرآن و عترت را امانت می گذارم چون ریسمانی ... در تَمَسُّک ، تا یقین است اَلْیَومَ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دینیّ و .... اَتْمَمْت حُجت تمام و دینتان کامل ترین است سِیرِ نبوّت در امامت ، خوش درخشید آن روز در تاریخِ ما فجر آفرین است ادغامِ انوارِ هدایت ، در نهایت نورِ امیدی بر دلِ مستضعفین است در هَل أتیٰ نَصّ ِ خدا بر فضلِ او بود إعطای آن حد از مرامِ راستین است پاکیزگان از رِجس و ناپاکی بدورند آن آیه ی تطهیر ، مصداقی وزین است بخشید هنگامِ رکوع انگشترش را هُمْ راکِعون ، یُؤتونَ....مِنبابِ همین است وقتِ غدیر افشاندنِ حبّ ِ علی شد دستِ تَشَیُّع ، از ولایت ، خوشه چین است آن مَنقِبت ، در یک دهه ، هرگز نگنجد تاریخ ، یک برگ از امیرالمؤمنین است (خاتون)
غدیری هستیم گفتیم علی(ع) و باعلی(ع)پیوستیم از هرچه به جز علی(ع) و آلش رستیم آغاز حیات ماست از عیدِ غدیر سوگند به نام او غدیری هستیم احمد رفیعی وردنجانی
یاحیدر(ع) این است نوای جان ما یا حیدر(ع) رستیم ز بند فتنه ها با حیدر(ع) البته خدا نیست ولیکن به صفات کس نیست چنین شبیه الا حیدر(ع) احمد رفیعی وردنجانی
بهارِ حیات دریایِ بزرگِ برکات است غدیر سرشار هدایت و نجات است غدیر مانند بهار زندگی می بخشد گل کن ،که سرآغاز حیات است غدیر احمد رفیعی وردنجانی
حیدری ام از هرچه به جز ولای حیدر بری ام من بنده ی او نه بنده ی دیگری ام در ملک جهان ،بهشت دادند به من زان روز که فریاد زدم:حیدری ام احمد رفیعی وردنجانی
انتخاب بخشنده و پاک مثلِ دریاست علی(ع) هر لحظه و هر ثانیه با ماست علی(ع) هنگامه ی انتخاب خود دقت کن دریاب که انتخاب اعلاست علی (ع) احمد رفیعی وردنجانی