eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
70 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
😭😭😭
برای روضه همین جمله بس؛ خـدا نکند که پیش پای پدر، یک پسر زمین بخورد
دنبال صدای دلبرم افتادم با سر به کنار اکبرم افتادم تا پهلوی نیزه خورده‌اش را دیدم یک لحظه به یاد مادرم افتادم
آه است به روی لب عالم، آه است هنگام وداع سخت مهر و ماه است این اشک حسین بر علی‌اکبر نیست بر پیکر صدچاکِ رسول‌الله است
گمان مدار که گفتم برو دل از تو بریدم نفس شمرده زدم همرهت پیاده دویدم محاسنم به کف دست بود و اشک به چشمم گهی به خاک فتادم گهی ز جای پریدم دلم به پیش تو، جان در قفات، دیده به قامت خدای داند و دل شاهد است من چه کشیدم دو چشم خود بگشا و سؤال کن که بگویم ز خیمه تا سر جسم تو من چگونه رسیدم ز اشک دیده لبم تر شد آن زمان که به خیمه زبان خشک تو را در دهان خویش مکیدم نه تیغ شمر مرا می کشد نه نیزه ی خولی زمانه کشت مرا لحظه ای که داغ تو دیدم هنوز العطشت می زد آتشم که ز میدان صدای یا أبتای تو را دوباره شنیدم سزد به غربت من هر جوان و پیر بگرید که شد به خون جوانم خضاب موی سفیدم کنار کشته ی تو با خدا معامله کردم نجات خلق جهان را به خون بهات خریدم بگو به نظم جهان سوز "میثم" این سخن از من که دست از همه شستم رضای دوست خریدم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باغ مهرت پر ز گلبرگ دعاست جای پای مستجاب الدعوه‌هاست بی بهانه، زائرت را می‌خری بارگاهت مامن شاه و گداست
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 "دلِ سرگردان" پر می زند این دل به هوایی که ندانم آن را به چه ترفند به جایش بنشانم پر می زند و می رود آن جا که بخواهد عمری ست که بی دل ... پِیِ دیوانه روانم این بار دلم پر زده تا کوی مدینه تا حادثه ی آتش و میخ و در و سینه تا اشکِ حسین و حسن و زینب و کلثوم تا... غیرتِ کَت بسته از آن آتشِ کینه پر زد دلم آهسته به کنجی که حسن داشت جای قدمِ فاطمه... یک خاطره می کاشت زینب تَهِ هر خاطره زد بوسه ، حسین از.... عطری که به جا مانده از آن خاطره برداشت با بوسه ی زینب... دلم انگار پریشان رفت از درِ آن خانه به یک گوشه ی میدان تا... بوسه زند طبقِ وصیّت به گلوی محبوبِ خدا ، خواهرِ او ، با لبِ عطشان یک گوشه تهِ خیمه ، رباب از نفس افتاد آن قدر علی را که به گهواره تکان داد لب های تَرَک خورده ی دُردانه که می زد بر خشکیِ لب های پدر... یکسره فریاد یک غیرتِ رنجیده از آن مصلحتِ کار شدشاهدِ هرلحظه ی آن با تنِ تب دار با مُهرِ سکوتی که به فریاد کشانده مظلومیّتِ آلِ علی در صفِ پیکار یک سوی دگر... فاطمه بر خاک نشسته بر سینه و بر سر زده با دستِ شکسته با وا اَسَفا زیر و زِبَر کرده جهان که... چشمانِ تماشا به حقیقت شده بسته رگ های بریده شده با بوسه ی خواهر تکرارِ همان بوسه شد از جانبِ مادر یک بوسه... که تأیید شد از مِهرِ ولایت یک بوسه که مُهری شده بر باورِ باور این بار.... دلم... گوشه ی بین الحرمین است آن جا که ابوالفضل ، نگاهش به حسین است این دل... نه از آنجا به خدا پر نزند باز دلبسته و دیوانه ی ما بینِ دو عین است آسیه مرادپور (خاتون)
تا با ادب نشست گدا بر درِ حسین حاجت گرفت و گفت شدم نوکر حسین گفتم‌ چه داشتی که حبیبت تو را خرید؟ با گریه گفت "عشق علی‌اصغر حسین"
مثـل یک گـل رفـت و پرپر آمده قـطـعه‌قـطـعه پـاره‌پیـکــر آمده بس که تیغ کینه‌هاشان تیز بود رفـتـه اکــبـر مـثـل اصـغـر آمده
رجز خوان رفت ، با ذکر علی مرتضی برگشت پیمبر بود انگار از دل دشت بلا برگشت همانکه زد به لشکر یک تنه با برق شمشیرش قیامت کرد و در انبوه کوه کشته ها بر گشت کسی از زیر تیغش جان به در برده است!؟هرگز نه نفس ها تازه شد گفتند تا دست خدا، برگشت... برای رفع طوفان عطش گفتند برگشته است نمی داند کسی در آن هیاهو ها چرا برگشت؟ فقط لب تشنه آمد اکبر از میدان و سیراب از جمال دلربای خامس آل عبا برگشت قصیده رفت بار آخر اما عالمی دیده است به روی دست ها در قالب صدها هجا برگشت هزاران روضه دارد ماجرای اربا اربایش رجز خوان رفت سروی ،پاره تن لای عبا برگشت
بسم الله الرحمن الرحیم تقدیم به حضرت علی اکبر علیه السلام❤️ علی سیرت حسن طینت محمد خو، علی اکبر که در صورت نمیزد با پیمبر مو، علی اکبر حسین ازبس که بیتاب پیمبربود حق میخواست شود پیغمبری دیگر برای او ،علی اکبر دوپایش پلکان عرش بر روی زمین میشد چو میزد پیش پای عمه اش زانو ،علی اکبر و دشمن میهراسد از دَم اَینَ تَفرّویش که با سربند حیدر میکند هوهو ،علی اکبر برای کشتن لشکر، به شمشیر احتیاجی نیست که جای تیغ دارد تیزی ابرو، علی اکبر شبیه شیشه ی عطری که پاشیده ست در میدان تمام تیرها را میکند خوش بو ،علی اکبر جوانان بنی هاشم به دقت جستجو کردند که قطعه قطعه پیدا میشد از هر سو ،علی اکبر ▪️▪️▪️
آن قوم که خواستند پر پر بشوی بر دست پدر شهیدِ بی سر بشوی ای کودک شیرخواره می‌ترسیدند از اینکه تو هم علیِ اکبر بشوی