eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
ما اهل تعهدیم و پابند دلیم خاکی صفت و در پی پیوند دلیم از گوشه ی بام ما پریدی به درک! ما تابع دستور خداوند دلیم
آمدم تنهایی ات را  پر کنم امّا نشد در نگاهت ذرّه ای افسوس «من» پیدا نشد آمدم تا عشق را با چشم تو معنا کنم جز زمستان در نگاه تیره ات معنا نشد  وامقی ماندم میان آرزوهایم غریب قسمت لب های سردم بوسه ی عذرا نشد هر چه کردم عاشقم باشی بخوانی عشق را با غزل ..با شاعری ..با قهر.. با دعوا نشد از تو تا من آسمان تا آسمان ابری و حیف سردی تعبیرت از «من» گرمی یک «ما» نشد حسّ مجنون بود و لیلا گفتنش طعم جنون خط به خط در شعر و شورم غیر تو لیلا نشد شاعری ماندم که با هر یک غزل دیوانه تر از دَم دیوانه اش افسانه ی عیسی نشد
* باز هم آن بی وفا قلب مرا دزدید و رفت بر همه دلبستگی های دلم خندید و رفت با تمام خاطرات تلخ و شیرین باز هم بر سر عهدش نماند و عشق را بوسید و رفت وقت رفتن باز با فن بيانم خواستم یک غزل گویم برایش، لیک او نشنید و رفت ساغر شعرم سپردم دست ساقی تا شبی مست و مدهوشش نماید، از می ام نوشید و رفت خواستم با او بگويم از غم و تنهایی ام همچو اشکی از دو چشم عاشقم غلطید و رفت از چه رو بغض و غرور و قلب من با هم شکست؟ این سوال بی جوابم را دلم پرسید و رفت عاقبت با طعنه ای آن سنگدل ، آن بی وفا خاک غم بر آرزوهای دلم پاشید و رفت مانده ام آن شب چرا از عشق پاک من گذشت شاید او در دل کسی را بهتر از من ديد و رفت
تو را اے بهترینِ بهترینها دوستت دارم تو را مثلِ هوا ، مانندِ دریا دوستت دارم اگر هر ڪس میانِ سینه اش صد عشق پنهان است عزیزم من تو را تنهاے تنها دوستت دارم شده سرتاسرِ قلبم پر از مهرِ وجودِ تو وَ من زیباترین عشقِ مسیحا دوستت دارم نگاهِ مهربانت برده از سر عقل و هوشم را شدم دیوانه و در عمقِ رویا دوستت دارم صدایم ڪن صدایت مملو از احساسِ آزادیست ڪه با یک قلبِ پر مهر و شڪیبا دوستت دارم
دیوانه شدم فکر نکن مست شرابم دائم تو نزن زخم بر این جسم کبابم در دل به خدا غصه فراوان ز تو دارم افزون تو نکن غصه ام و رنج و عذابم من خانه بدوشم تو چه بیهوده بکوشی حالا که کنی دربه در و خانه خرابم دریای پر از موجی و تو رحم نداری ترسم ز تو چون بر لب آبت چو حبابم در سن جوانی شده خم قامت زارم من پیر تو گشتم به دل فصل شبابم هر بار که گفتم به دلت میل که داری ؟ دادی تو به اخمی همهٔ عمر جوابم شیرم که ز عشقت همهٔ قدرتم افتاد موشی شدم و صید به چنگال عقابم دیوانه ایم من که به یاد تو نشستم !! یادت چو سراب است و به دنبال سراب ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌ ‍‌ ‌ ‌‌ ‌‌ 🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿
تو را اے بهترینِ بهترینها دوستت دارم تو را مثلِ هوا ، مانندِ دریا دوستت دارم اگر هر ڪس میانِ سینه اش صد عشق پنهان است عزیزم من تو را تنهاے تنها دوستت دارم شده سرتاسرِ قلبم پر از مهرِ وجودِ تو وَ من زیباترین عشقِ مسیحا دوستت دارم نگاهِ مهربانت برده از سر عقل و هوشم را شدم دیوانه و در عمقِ رویا دوستت دارم صدایم ڪن صدایت مملو از احساسِ آزادیست ڪه با یک قلبِ پر مهر و شڪیبا دوستت دارم
-! دیدنش‌حال‌مرایک‌جوردیگرمۍکند حال‌یک‌دیوانه‌رادیوانه‌بهترمۍکند! [علی_صفری]
آمدم تنهایی ات را  پر کنم امّا نشد در نگاهت ذرّه ای افسوس «من» پیدا نشد آمدم تا عشق را با چشم تو معنا کنم جز زمستان در نگاه تیره ات معنا نشد  وامقی ماندم میان آرزوهایم غریب قسمت لب های سردم بوسه ی عذرا نشد هر چه کردم عاشقم باشی بخوانی عشق را با غزل ..با شاعری ..با قهر.. با دعوا نشد از تو تا من آسمان تا آسمان ابری و حیف سردی تعبیرت از «من» گرمی یک «ما» نشد حسّ مجنون بود و لیلا گفتنش طعم جنون خط به خط در شعر و شورم غیر تو لیلا نشد شاعری ماندم که با هر یک غزل دیوانه تر از دَم دیوانه اش افسانه ی عیسی نشد
بنا کن رسم دلداری ، دل و جان دادنش با من بده پیغام خود از دور ، اشارت کردنش با من بسوزان هرچه می‌خواهی ولی دل را نوازش کن بپا کن آتش عشقت ، سیاوش بودنش با من رها کن دود آتش را ولی یاد مرا هرگز سیه کن آسمان با دود ، نیلی کردنش با من تو و دل دادن دریا ، من و دنیایی از رویا بزن کشتی به طوفان‌ها ، به ساحل بردنش با من ز هر دردی دری بگشا ، به هر آهنگ شادی کن بزن بر تار و پود دل ، مرتب کردنش با من بگو از دل ، دل از دلواپسی کم کن تـــو وا کن سفره‌ی دل را ، صبوری کـــــــــردنش با من ...
اى كاش غزل يك ثمرى داشته باشد در حال خرابم اثرى داشته باشد هر روز فقط عرض ادب مى كند اين شعر بد نيست كه شعرم هنرى داشته باشد اى كاش كه معشوقه ى خوش صورت چون ماه بر عاشق خود تك نظرى داشته باشد هر كس كه به احساس بخواند غزلم را از خواندن آن چشم ترى داشته باشد ميشد كه غزل قافيه ى بيشترى داشت ميشد كه غزل هم ثمرى داشته باشد
باید که غزل هم ثمری داشته باشد بر حال خرابم اثری داشته باشد با شعر فقط عرض ادب می کند این دل بد نیست گدا هم هنری داشته باشد ای کاش که آقای کریمان دو عالم بر نوکر خود هم نظری داشته باشد هرآنکه مشرف به بقیع می شود امشب از غربت او چشم تری داشته باشد حتی نگذارند که بر قبر غریبش صحن و حرم مختصری داشته باشد شاعر: محسن زعفرانیه
برایت چای اوردم ، کمی فوتش کنی خوب است هوس کردم بسوزانی مرا با غنچه کردن ها...
اى كاش غزل يك ثمرى داشته باشد در حال خرابم اثرى داشته باشد هر روز فقط عرض ادب مى كند اين شعر بد نيست كه شعرم هنرى داشته باشد اى كاش كه معشوقه ى خوش صورت چون ماه بر عاشق خود تك نظرى داشته باشد هر كس كه به احساس بخواند غزلم را از خواندن آن چشم ترى داشته باشد ميشد كه غزل قافيه ى بيشترى داشت ميشد كه غزل هم ثمرى داشته باشد
شبم خیری ندارد تا به این شعرم همانندی چجوری ‌جرئتت رد کرده از دردم که میخندی مواظب باش عشقم میرسد روزی به چشمانت در آن منزل زلیخایی ..... تو با من شرط می‌بندی؟!
"باز آ و دل تنگِ مرا مونس جان باش" خود مایه ی آرامشم و روح و روان باش من بی گل روی تو چو آذر به خزانم اردی به بهشتم بده و ماه جوان باش دل شد ز غمت پیر و دگر نای ندارد باز آ به تن خسته ی من تاب و توان باش خم شد کمر از ثقل غمت ای همه امید خود راستی قامت چون قوس و کمان باش داری تو می ناب در آن ساغر لبها با بوسه بیا چون می صد ساله روان باش رویا شو و بر چشم من شب زده بنشین این دیده ی بختک زده ام را تو نشان باش
کاش درهای دلت را به دلم بازکنی عاشقی با دل دیوانه ام اغاز کنی یار من باشی و یک عمر به احساس قشنگ عشق را با دل من همدم و دمساز کنی چونکه دیدی شده ام عاشق و شیدای تو کاش کمتر اینگونه برای دل من ناز کنی کاش ای دلبر مغرور به دادم برسی عشق و احساس دلت را به من ابراز کنی غم پنهان مرا عشق تو درمان بکند میتوانی که در این رابطه اعجاز کنی خواندنی تر شود این دفتر اشعار اگر با نگاهی تو مرا باز غزلساز کنی غصه ها میرود از دل چو صدایم بزنی یا دری را ز وفا روی دلم باز کن 🌿🥀🌿
لِذتَش چیست اگر درد نباشد در عِشق ؟ همه آلام در این غائِله حکمَت دارد.....
برق چشمانت که میگیرد مرا برق ایران قطع گردد بی چرا..... علت قطعی برق هم کشف کردم😶😎
دعا کن تا همین یک شعر آمین را بگوید تو را تا کی ببینم،سیدی مین را بجوید نجاتت میدهم از شرّ آفات مجازی به چت راضی بشو یوسف که شعرم خین بشوید....🙄🙄🤨
سر كوه بلند آمد حبيبم بهاران بود و دنيا سبز و خرم در آن لحظه كه بوسيدم لبش را نسيم و لاله رقصيدند با هم
هی غزل پشت غزل دم میکنم با طعم هل حیف اهل دل نمی یابم که مهمانش کنم تازه مهمانی که میگیرم به بد شانسیِ من برق را هم میبرند باید که داغانش کنم ای خدا لعنت کند این یک حسن را با کفن چون مجرد بوده ام این درد در جانش کنم البته شیخه مجرد ک نمیمونه😫😫
خواستی دلتنگی ام را در دلم پنهان کنم  عاشق و انکار دلتنگی؟ مسلمان و دروغ؟ سجاد_سامانی 🕯🌺
یک لحظه گریه گر نکنم کور می شوم گویا چراغ چشم من از آب روشن است! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
زورگویی همیشه هم بدنیست... گاهی اوقات خواستنی هم میشود... مثلا بگویی... دوستت دارم... و من بگویم همیشه باید داشته باشی!!! 🙊
خوشم آمد که هستی در کنارم خوشت باشد به طعم لب انارم خوشی دارم برایت ای عزیزم بیا بالا کنارم چون چنارم در وصف قد بلندم گفتم😍😍