eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
72 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
همان اندازه که در مهر اقیانوس مواجی کویری غرق در حسرت شدم از درد محتاجی شکوهی داشتم روزی ولی اینروزها هستم سپیداری که داراست و حسود جشن هرکاجی تماشایی شده بی عشق حال روز شاعر که غزل گفتم غزل گفتم غزل..گفتند وراجی برای دست های غرق در سوز زمستانی نخواهد شد به جز دست تو دست دیگری ناجی شکوه رفته برباد مرا برگرد و برگردان ندارد اعتباری حرف شاهنشاه بی تاجی
این طبیعی ست حسین تو اگر منزوی است هیچکس حرف مرا بعد تو یک آن نگرفت همه ی حسرت من بعد تو اینست چرا روی پیراهن من عطر تو سامان نگرفت
جمعه بازاری است بی تو، دردرونِ سینه ام؛ غرفه های قلبِ من، دڪانِ دلتنڪَی شده...
به هر روزي كه برميگردم از آغاز دلتنگم به قدر جمعه ي يك پادگان سرباز دلتنگم
جمعه یعنی یکسره دلتنگ تو قافیه در قافیه در جنگ تو
تمام هفته ی من مثل جمعه می گذرد الهی از دل تقویم جمعه حذف شود ...
تو نباشی و ببافم دو سه رج خاطره را جمعه یعنی سرِ من گرم شود با یادت ...
جمعه تویی با همه ی دوری ات خنده به لب دلخوشی زوری ات! دوست ترم‌ داری و راهی شدی دل بکن از رفتن مجبوری ات..!
جمعه های غزلم باب دلم بود ولی... سر هر قافیه با یاد تو بی تاب شدم
جمعه را مثل چای نـــوشیدم تــــوی فنجانِ کــوچکِ چینی جمعه‌تلخ است بی‌تو باور کن مثل چــایی ، بدون شیــرینی
اشتباهی شده حتما که مرا دوست نداری انتخاب تو منم غیر خودم، با همه زاری میشناسم تو و هم خُلق تو را خوب تر از خَلق خلقت خوب خدایی تو فقط رو به من آری
كه چشم‌هاي تو در خوابْ شمس و مولوي‌اند كه چشم‌هاي تو در خوابْ شرحِ مثنوي‌اند كه چشم‌هاي قشنگت قشنگِ دهلوي‌اند قشنگ، البته در سايه سارِ ابرو‌ها