eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بگو چگونه بگویم که عشق من هستی؟ خدای خوب زمینی، که شکل زن هستی! بگو چگونه بگویم که دوستت دارم؟ که هم بیان منی، هم سکوت من هستی غزل کنار نگاهت کم آورد سهل است نگارخانه‌ی انواع فوت و فن هستی هزار علّت اگر دارد عاشقی، حتماً میان آن همه علّت، تو اولاً هستی «میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست» بگو چرا تو به دنبال پیرهن هستی! همیشه آخر هر قصّه‌ای تویی بانو! دلیل خوب و سرانجام «ما» شدن هستی..❤️
مَنْ کَربَلا نَدیدِه چِنینْ نالِه می کُنَمْ زِینَب کِه دیدِه کرب و بلا راچِه کَردِه اَست 😭😭😭
کـــدام جــمـعـه‌ مـــوعـــود می‌زنـی لـبـخـنـد ... در اضطراب چه شب‌ها که صبح شان گم شد چـه روزهـا کــــه گـرفـتـــــار روز هـفــــتـم شد چه قدر هفته پر از شنبه شد، به جمعه رسید و جـمـعــــه روز تـفــــرّج بـــــرای مـــــردم شـد! چه قــدر شنبـه و یـک شنبـه و دوشنـبه رسید ولی همـیشه و هـر هـفـتـه جـمـعـه ‌هـا گم شد چه هفته‌ها که رسید و چه هفته‌ها که گذشت شمـارشی کــه خلاصـه بـه چـنـد و چـنـدم شد و هـفـتـه‌ای که فـقـط ریـشه در گذشتن داشت بـرای شعـله کـشیـدن بـه خـویـش هـیـزم شد نـه شنـبـه و نـه بـه جـمـعـه، نـه هیـچ روز دگر در انتــظار تـو قـلـبـی پـــر از تـلاطـــــم شد !؟ کـــدام جــمـعـه‌ مـــوعـــود می‌زنـی لـبـخـنـد بـه این جـهـان کـه پـر از قـحطی تبسم شد؟ بــرای آمــدنـت جـــمــعــه‌ای مـعـــیــن کـــن کـه هـفتـه‌ها همـه‌شـان خـالی از تـرنـم شد اللهم عجل لولیک الفرج
🖤 ▪️ای داغدار اصلی این روضه ها بیا ▫️صاحب عزای ماتم کرب و بلا بیا ▪️تنها امید خلق جهان یابن فاطمه ▫️ای منتهای آرزوی اولیاء بیا ▪️بالا گرفته ایم برایت دو دست را ▫️ای مرد مستجاب قنوت و دعا بیا ▪️فهمیده ایم با همه دنیا غریبه ای ▫️دیگر به جان مادرت ای آشنا بیا ▪️از هیچکس به جز تو نداریم انتظار ▫️بر دستهای توست فقط چشم ما بیا ▪️هفته به هفته می گذرد با خیال تو ▫️پس لا اقل به حرمت خون خدا بیا ▪️بیش از هزار سال تو خون گریه کرده ای ▫️ای خون جگر ز قامت زینب بیا ▪️عرض ارادت کم ما را قبول کن ▫️امسال هم محرم ما را قبول کن 🙏 اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلِیکَ الْفَرَج🙏 آدینه تون مهدوی 💚 ____🍃🖤🍃🏴🏴🏴
نقطه عطف جهان عشق تو بوده ست حسین عالــــم از روز ازل دور تــــو پـــــرگار شــده این زمین از غـم تو دور خودش می چرخد چشـــم بیمــــار تو را دیده که بیمــار شــده از جــــزای گــــنــه و آتـــش نــار آزاد است هــر که در آتــش عشـــق تو گرفتــــار شده خرج کردی سر خود را و خـــدا عاشـق شد خلق را از سَـــرِ عشق تــــو خریـــدار شده آری آری همه ی گـــــریه کنـــان را هر بار به تو بخشیده و این خاص ترین کار شده وقت مُردن به خدا گریه کُنَت خواهد دید قیمـت اشک بـــرای تو چـه بسیــــار شده هرکه شد نوکر ایـــن خانه ی تو در واقــع پادشاهی است که خود نوکر دربـــار شده
یوسف نیامدی سر بازار، این دهه یا اینکه من ندیدمت ای یار، این دهه بیگانه ها مرا به پشیزی نمی خرند من را ببین به چشم خریدار، این دهه چون باورم نمی شود اینجا نیامدی از یاد من نمی رود این بار، این دهه آقا برای آمدنت پهن کرده ام سجاده ای به وسعت دیدار، این دهه رجعت، بلوغ سینه زنی های شیعه است عالم شد از حضور تو سرشار، این دهه خون شهید کرببلا خطّ قرمز است خطیّ که داد بر همه اخطار، این دهه حس کردم از تمام وجود خودم ترا دیشب که شد به نام علمدار، این دهه من ده شب است روزهء گریه گرفته ام تا از سرشک تو کنم افطار، این دهه در روضه ات نشستم و باور نمیکنم دارد تمام می شود انگار، این دهه
یاصاحب الزمان(عج) قسمت نشد که گاه به گاهی ببینمت حتی به قدر ِ نیم نگاهی ببینمت تکلیفِ بیقراری این دل چه میشود اصلاً شما اگر که نخواهی ببینمت ای کاش یک سه شنبه شبی قسمتم شود در راهِ جمکران،سرِ راهی ببینمت یا که مُحَرَمی شود و بین کوچه‌ای در حالِ کار ِ نصبِ سیاهی ببینمت آقا خدا نیاوَرَد آن روز را که من سرگرم میشوم به گناهی ببینمت دارم یقین که روز ِ وصالِ تو میرسد ذکر ِ لبم شده که الهی ببینمت 😭😭😭
روی‌دستش‌پسرش‌رفت،‌ولی‌قولش‌نه! نیزه‌ها‌تا‌جگرش‌رفت،ولی‌قولش‌نه! این‌چه‌خورشید‌غریبی‌ست‌که‌با‌حال‌نزار؛ پای‌نعش‌قمرش‌رفت،‌ولی‌قولش‌نه! باغبانی‌ست‌عجب،آن‌که‌در‌آن‌دشت‌بلا؛ به‌خزانی‌ثمرش‌رفت،ولی‌قولش‌نه! شیرمردی‌که‌در‌آن‌واقعه‌هفتاد ودو‌بار؛ دست‌غم‌بر‌کمرش‌رفت،‌ولی‌قولش‌نه! جان‌من‌برخیِ‌آن‌مرد‌که‌درشط‌فرات؛ تیردرچشم‌ترش‌رفت،ولی‌قولش‌نه! هرطرف‌می‌نگری‌نام‌حسین‌است‌وحسین.. ای‌دمش‌گرم،‌سرش‌رفت،‌ولی‌قولش‌نه! حسین جنتی
نگاه کردن اشک تو خواهرم سخت است صبور باش که این حرف آخرم سخت است دگر زمان جدایی شده، دعایم کن سفر بدون تو ای یار و یاورم سخت است برو برای اسارت دگر مهیّا شو که شام و کوفه برای تو خواهرم سخت است نه قاسمی، نه علی اکبری، نه عباسی غریب ماندن زنهای این حرم سخت است تویی و جان رقیّه، که بعد من سیلی برای دخترک ناز پرورم سخت است بگو رباب حلالم کند که می دانم به نیزه، دیدن لبخند اصغرم سخت است به زیر حنجره‌ام بوسه می‌زنی، امّا بدان، بریدن این سر ز پیکرم سخت است خدا به داد دلت می‌رسد، که در بر شمر به قتلگاه، تماشای مادرم سخت است علی صالحی 🏴
"دست و پا وقتی نباشد نردبان بی فایده ست" ساربان وقتی نباشد کاروان بی فایده ست ماه زیبایم کنار علقمه در خون نشست چرخش مه در مدار کهکشان بی فایده ست شد عزیز فاطمه در کربلا عطشان شهید تا قیامت گریه های آسمان بی فایده ست روی دستش ، اصغرش داده پیامی این چنین گر ببندی دل به جز صاحب زمان بی فایده ست روز و شب شد ذکر لبها العجل یابن الحسن هر گلستانی بدون باغبان بی فایده ست اهل بیت مصطفی بوده فقط نور الهدی راه رفتن با چراغ دیگران بی فایده ست
حالا که دل تنگ است از داغ جدایی یک روضه‌ی عباس می‌خوانم بیایی ..
روی تو را دوباره ندیدم ، غروب شد بغضم گرفت ، تا که شنیدم ، غروب شد تا یادم آمد این همه سال است رفته ای  آهی ز عمق سینه کشیدم ، غروب شد باران نداشت شهر ، که او شرم هم نداشت  یک قطره اشک هم نچکیدم ، غروب شد آقا به ندبه ات نرسیدم مرا ببخش  شرمنده تا ز خواب پریدم ، غروب شد آقا کلافه ام من از این نفس سرکشم  جمعه به پای نفس پلیدم ، غروب شد خورشید سرخ شد ، به گمانم که گریه کرد  بیچاره گفت تا که خمیدم ، غروب شد از عصر جمعه بغض عجیبی است در گلو  این بار هم تو را ندیدم ، غروب شد روزی که بود فرصت دیدارتان گذشت  مثل همیشه تا که رسیدم ، غروب شد