پنهان و آشکار به یادت گریستم
چون ابر نوبهار به یادت گریستم
دلسنگ و پر غرور از این عشق رد شدی
دلتنگ و بی قرار به یادت گریستم
تو مثل رود راهی دریا شدن شدی
من مثل آبشار به یادت گریستم
روزی هزار بار تو را یاد کردم و...
روزی هزار بار به یادت گریستم
مانند جاده ای که به پایان نمی رسد
عمری در انتظار به یادت گریستم
دیدم که در قفس دو قناری چه دلخوش اند
بی هیچ اختیار به یادت گریستم
#مجید_ترکابادی
ای دل! ز هرچه هست -چه باور کنی چه نه-
باید کشید دست، چه باور کنی چه نه
تا کی به پای آمدنش صبر میکنی؟
دل بُرد و دل نبست، چه باور کنی چه نه
وقتی که رفت، در غمش اشکی نریختم
اما دلم شکست… چه باور کنی چه نه
سربسته گویمت سخن؛ آنکس که دوست بود
با دشمنت نشست، چه باور کنی چه نه
حالا مدام شمع بسوزان بر این مزار
پروانه مرده است… چه باور کنی چه نه...
#مجید_ترکابادی
منم که هرچه بگویی ‹برو› نخواهم رفت!
تویی که هرچه بگویم ‹بمان› نمیمانی...
#مجید_ترکابادی
«خدا عمرت دهد» آهسته این را گفت و ترکم کرد
نفهمیدم که با حرفش دعایم کرد یا نفرین...
#مجید_ترکابادی
خدا عمرت دهد آهسته این را گفت و ترکم کرد
نفهمیدم که با حرفش دعایم کرد یا نفرین
#مجید_ترکابادی
ای جان! تو را به جان من خستهجان بمان
دیگر بگو چگونه بگویم بمان؟ بمان...
#مجید_ترکابادی🌱
دنیا پر از صداست، تو گاهی سکوت کن
گاهی سکوت گامِ نخست شنیدن است
#مجید_ترکابادی
🍃🌼🍃
🌼🌸
🍃
پیش تو هرقدر از دلتنگیام گفتم نشد
دردِدل کردم ولی از دردهایم کم نشد
رفتی و در خود شکستم، نیستم غمگین که سرو
بعد طوفان بر زمین افتاد اما خم نشد
خواب دیدم در جهنم باز دنبال توام
بر غم عشق تو حتی مرگ هم مرهم نشد
هیچکس جای تو را در خاطراتم پر نکرد
بردی از یادم ولی یادت فراموشم نشد
جز وصالت آرزوهای زیادی داشتم
مثل صدها آرزوی دیگرم، این هم نشد
#مجید_ترکابادی
🍃
🌼🌸
🍃🌼🍃
@abadiyesher
علت چشمان سرخ و
صورت زردم تویی
دیدمت با دیگری،
باور نمیکردم تویی
#مجید_ترکابادی💔
چند روزی است که پائیزتر از قبل شده
زندگی بی تو غمانگیزتر از قبل شده...
#مجید_ترکابادی
هم در هوای ابری آبان دلم گرفت...
هم در سکوت سرد زمستان دلم گرفت!
هرجا که عاشقی به مراد دلش رسید
هرجا گرفت نمنم باران، دلم گرفت...
با خنده گفتمش: به سلامت!سفر بخیر…!
وقتی که رفت، از تو چه پنهان، دلم گرفت...
بیرون زدم ز خانه که حالم عوض شود
از بس شلوغ بود خیابان، دلم گرفت...
امروز جمعه نیست، ولی با نبودنت
مانند عصر جمعهی تهران دلم گرفت...!
#مجید_ترکابادی
غنچهی دلتنگ امشب میزبان شبنم است
حرفْ بسیار است اما فرصت صحبت کم است
آنکه مدتهاست از من چشم میپوشد تویی!
آنکه میگیرد سراغ از خلوتم هر دم غم است
جای حیرت نیست گر در پای عشقت سوختم
عاشقی میراث ما از دودمان آدم است
اشک میریزد مدام از چشمهایم، بعد تو
آنچه میبینم فقط تصویرهایی مبهم است
از دلیل رفتنت چیزی نمیگویم به غیر
درد دل دارم ولی آیینه هم نامحرم است!
#مجید_ترکابادی
گفتی بمیر! اینکه تقاضای کوچکی است
دنیا برای بودنِ ما جای کوچکی است
از اینطرف به آنطرفِ تُنگ میگریخت
ماهی به گریه گفت: «چه دریای کوچکی است!»
در خوابهای کودکیام قصر داشتم
حالا ببین که «قصر» چه رؤیای کوچکی است
ای عشق! ای بزرگترین آرزویِ من
فردای من بدون تو فردای کوچکی است
اندوهگین نمیشوم از رفتنت، برو
میبینمت دوباره! که دنیای کوچکی است
#مجید_ترکابادی
هوا هوای جدایی، هوای تنهایی است
هوا هوای غمِ روزهای تنهایی است
چه از گذشتهی مردی غریب میپرسی؟
گذشتهای که پر از ماجرای تنهایی است
ببین که خلوت من از سکوت سرشار است
سکوت ترجمهای از صدای تنهایی است
چگونه شور برآید ز گوشهای غمگین
که این سهتار نوایش، نوای تنهایی است
به او رسیدم و گفتم: «تمام شد غربت»
به خنده گفت: «که این ابتدای تنهایی است»
#مجید_ترکابادی
زیباترین نبودی و من ماه خواندمت
این است عشق! عشق بدی را ندیدن است
#مجید_ترکابادی
مپرس از منِ تنها چرا پریشانی؟
خودت که حال مرا خوبِ خوب میدانی
منم که هرچه بگویی "برو" نخواهم رفت
تویی که هرچه بگویم "بمان" نمیمانی...
#مجید_ترکابادی
خواب دیدم در جهنم باز دنبال توام
بر غم عشق تو حتی مرگ هم مرهم نشد
#مجید_ترکابادی
پنهان و آشکار به یادت گریستم
چون ابرِ نوبهار به یادت گریستم
دلسنگ و پرغرور از این عشق رد شدی
دلتنگ و بیقرار به یادت گریستم
تو مثل رود راهی دریاشدن شدی
من مثل آبشار به یادت گریستم
روزی هزار بار تو را یاد کردم و...
روزی هزار بار به یادت گریستم
مانند جادهای که به پایان نمیرسد
عمری در انتظار به یادت گریستم
دیدم که در قفس دو قناری چه دلخوشاند
بیهیچ اختیار به یادت گریستم...
#مجید_ترکابادی
گیرم که در قمار محبت ضرر کنم
باید که از شکست نترسم، خطر کنم
دیدارِ آخر است، کمی بیشتر بمان
میخواستم که دردِدلی مختصر کنم
فرزند آدمم که زِ سیبی گذر نکرد
پس من چگونه از لبِ سرخت حذر کنم؟
از من عبور کردی و حالا تمامِ عمر
باید کنارِ خاطرههای تو سر کنم
هر جایِ شهر یادِ تو را زنده میکند
راهی نمانده! باید از اینجا سفر کنم
#مجید_ترکابادی
مگر به قهر نگفتی که از تو بیزارم
چرا هنوز نگاهت محبت آمیز است؟
#مجید_ترکابادی
هم در هوای ابری آبان دلم گرفت
هم در سکوت سرد زمستان دلم گرفت
هرجا که عاشقی به مراد دلش رسید
هرجا گرفت نمنم باران دلم گرفت
با خنده گفتمش: «به سلامت… سفر بخیر…»
وقتی که رفت، از تو چه پنهان، دلم گرفت
بیرون زدم ز خانه که حالم عوض شود
از بس شلوغ بود خیابان دلم گرفت
امروز جمعه نیست، ولی با نبودنش
مانند عصر جمعهی تهران دلم گرفت
#مجید_ترکابادی
@abadiyesher
هم در هوای ابری آبان دلم گرفت
هم در سکوت سردِ زمستان دلم گرفت
هرجا که عاشقی به مراد دلش رسید
هرجا گرفت نم نمِ باران...دلم گرفت
با خنده گفتمش: به سلامت...سفر بخیر...
وقتی که رفت، از تو چه پنهان...دلم گرفت
بیرون زدم ز خانه که حالم عوض شود
از بس شلوغ بود خیابان دلم گرفت
امروز جمعه نیست، ولی با نبودنت
مانند عصر جمعهی تهران دلم گرفت
#مجید_ترکابادی💚
@abadiyesher
ای دوست! من هنوز بر آن عهد ماندهام
هرجا که بوده نام تو خود را رساندهام...
#مجید_ترکابادی💚
@abadiyesher
زیباترین نبودی و من ماه خواندمت!
این است عشق! عشق بدی را ندیدن است...
#مجید_ترکابادی
@abadiyesher
خیره بر تنهایی بیمرز خود در آینه
سهم ما این بوده شاید از تماشای جهان
آه از دنیا که جام بیبهای عمر را
اندکاندک پر کند اما بریزد ناگهان …
#مجید_ترکابادی
@abadiyesher