eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
61 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ آقا! به جان خستهٔ من هم نگاه کن! رحمی به‌ حال این دل بی‌سرپناه کن! گم کرده‌ام مسیر رسیدن به دوست را ای راه مستقیم! مرا سربه‌راه کن! تاریک شد دلی که ندیده‌است رویِ تو خورشید من! بیا و شبم را پگاه کن! از نور توست روشنیِ جانِ آفتاب بر جسمِ من بتاب و مرا نیز ماه کن! عمری تو را صدا زده‌ام بعد هر نماز لطفی بر این صدای پر از سوز و‌ آه کن! آقا! گناه من شد اگر مانع ظهور؛ بر من نگیر و عفو بر این روسیاه کن! ━━━━💠🌸💠━━━━
این ندبه و اشک پُر ثمر خواهد شد این دوره انتظار سر خواهد شد بعد از شب تاریک و غم انگیز فراق خورشید دوباره جلوه گر خواهد شد مهدی شریفی
خورشیدِ امید، جلوه گر آمده است میلاد امامِ منتظَر آمده است با اینکه هنوز مانده تا فروردین امسال بهار زودتر آمده است مهدی شریفی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸میلاد منجی عالم بشریت مبارک🌸 عاشقان حضرت باران به زمین آمده است فصل باریدن احیاگر دین آمده است یک بغل شعر پر از عاطفه در کف دارم طبع دل وا شده و ذوق مضاعف دارم به تن خسته‌ی ما بار دگر جان آمد شب احیاء زمین، نیمه شعبان آمد آه خورشید پس ابر به فریاد برس شاه‌بیت غزل صبر به فریاد برس العجل حضرت باران خدا، لب تر کن جان ناقبلمان پیشکشت ، باور کن شده پرونده‌ی آرامش دنیا باطل به ستوه آمده‌ایم از همه یارب عجّل لب این قوم پر از ندبه‌ی تنهایی اوست روحمان تشنه‌ی تصویر تماشایی اوست دیر یا زود جهان واقعه را خواهد دید منجی واقعی جامعه را خواهد دید نقشه‌ی شوم شب تار به هم خواهد خورد جمعه‌ای حادثه‌ی قرن رقم خواهد خورد همه‌ ذرات جهان میل ظهورش دارند "ابروباد و مه و خورشید و فلک در کارند" بر سر کل جهان سایه‌ی موعود بس است راه غیر از فرجش اول و آخر عبس است کدخدا مال همه ما که خدا را داریم همه شب میل به سربازی زهرا داریم راه ما راه همین طایفه‌ی محترم است در مسیر پسرش جان بسپاریم کم است چند روزی است کسی میل تباهی کرده دانش آموز دبستان چه گناهی کرده طفل معصوم به سوادی چه مسموم شده؟ به چه جرمی سر این غائله محکوم شده؟ این خطا از روش باطل بعضی حاکی است دیگر از عفو عمومی خبری نیست که نیست گرگ در دورو بر میش کجا دلسوز است ناگهان خوب شده، دغدغه‌اش پیروز است آی احزاب بداندیش خطابم به شماست قوم بازیگر ابلیس عتابم به شماست دیگر‌ این فتنه و آشوب و ترور بی‌ثمر است جنگ ترکیبی‌تان هم به‌خدا بی‌‌اثر است این چنین نیست بدانید مراقب داریم شهر هرت است ماهمه صاحب داریم راه آزادی بین‌المللی نزدیک است صبح برپا شدن عدل علی نزدیک است آخر از دور خبر می رسد و می‌آید طاقت صبر به سرمی رسد و می‌آید آخرین نرگس باغ علوی، منجی دین پای نابودی خصم از همه آماده‌ترین برج وباروی شب تار فرو می‌ریزد کاخ پوشالی اشرار فرو می‌ریزد شیشه‌ی عمر گرفتاری ما می‌شکند با نسیمش قرق فاصله‌ها می‌شکند بانگ زیبای انا المهدی او می‌پیچد نغمه‌ی شادی هر مرثیه‌گو می‌پیچد می‌شود نوبت خوشبختی ما هم حاصل وای آن ثانیه در سینه نمی گنجد دل دردهای همه با عشق دوا می گردد قلب ما دور سر قبله‌نما می گردد همه مستانه و سرزنده از این جام طهور گل خورشید پر از نور دل انگیز ظهور وه که آن دم چقدر عشق تو فهمیدنی است گل لبخند به لب های ولی دیدنی است
برخیز ،که حالِ غنچه بهتر بشود این کوچه به عطر ِگل معطر بشود ای پنجره در پنجره آرامش ِمحض توفنده بیا گوشِ فلک ،کر بشود
💠سروده ای از مرجع عالیقدر مرحوم آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (قدس سره) 🔹با عنوان "غم هجر" دلم ز هجر تو ای یار خوب رو، خون است نپرسی از من مسکین که حال تو، چون است شبم ز هجر تو روز است و روز همچون شام ز دوریت غم و دردم هماره افزون است بیا به کلبه بیمار خویش از سر مهر که از فراق تو حالش بسی دگرگون است به من ببین که ز هجران روی دلجویت ز چشمم اشک روان همچو شطّ جیحون است ایا امین خدا ای که زیر رایت تو مسیح و آدم و نوح و کلیم و هارون است طفیل هستی تو جن و انس و حور و ملک سپهر و مهر و مه و کوه و دشت و هامون است خوشا به دور تو و عصر و عهد و دولت تو که حکم، حکم خداوند و عدل و قانون است
از ساغر عشق مست مستیم همه عمریست که پیمانه به دستیم همه این جمعه بیا ظهور کن مهدی جان تعجیل نما،که با تو هستیم همه
ما سبزترین بهار را می‌بینیم پرمهرترین نگار را می‌بینیم تا کور شود هر آن که نتواند دید ما روز ظهور یار را می‌بینیم ان‌شاء‌الله
☕️🎼 عطر قدمش میان دنیا پیچید اے منتظران بقیت الله آمد... 💐
غم دل دلم قرار نمی‌گیرد از فغان، بی‌تو سپندوار ز کف داده‌ام عنان، بی‌تو ز تلخ‌کامی دوران نشد دلم فارغ ز جام عیش، لبی تر نکرد جان، بی‌تو چو آسمان مه‌آلوده‌ام ز دل‌تنگی پر است سینه‌ام از اندُه‌ گران، بی‌تو نسیم صبح نمی‌آورد ترانۀ شوق سر بهار ندارند بلبلان، بی‌تو لب از حکایت شب‌های تار می‌بندم اگر امان دهدم چشم خون‌فشان، بی‌تو چو شمعِ کشته، ندارم شراره‌ای به زبان نمی‌زند سخنم آتشی به جان، بی‌تو عقیق صبر به زیر زبان تشنه نهم چو یادم آید از آن شکّرین دهان، بی‌تو گزارۀ غم دل را مگر کنم چو «امین» جدا ز خلق به محراب جمکران، بی‌تو ✍🏻 حفظه‌الله 🏷 علیه‌السلام |