eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2.1هزار ویدیو
81 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
1400/2/14 من کویرم لب من تشنه‌ باران علی‌ست این لب تشنه‌ پرشور غزل‌خوان علی‌ست این که گسترده‌تر از وسعت آفاق شده‌ست به یقین سفره‌ گسترده‌ دامان علی‌ست منّت نان و نمک نیست سر سفره‌ او پس خوشا آن‌که در این دنیا مهمان علی‌ست آتش اشکی اگر در غزلم شعله‌ور است بی‌گمان قطره‌ای از درد فراوان علی‌ست لحظه‌ای پرتو حسنش ز تجلی دم زد که جهان آینه‌درآینه حیران علی‌ست کعبه یک‌بار دهان را به سخن وا کرده‌ست تا بدانیم کلید در این خانه علی‌ست از دم صبح ازل نام علی را می‌خواند دل که تا شام ابد دست‌به‌دامان علی‌ست
این است پند من که ز خوب و بد جهان نه غره شو، نه رنجه که هر چیز بگذرد...
او که گوید مانده ام مشتاق او هم میرود جستجو کن تا ببینی جستجو هم میرود 🌸نخ به پای بادبادک های کم طاقت نبند میبُرد نخ میبَرد دل آبرو هم میرود حرمتش را داشتم دم بر نیاوردم ولی از لج من تازه او از روبرو هم میرود زخم عشقش کار خنجر می‌کند با گردنم امتحانم گر کند جان مو به مو هم میرود منتظر بودم که شاید مثل رویایم شود میرود پشت سرش آن آرزو هم میرود عزم جنگیدن کند سرباز بزمش میشوم چون نتنها تن که حتی رنگ و رو هم میرود
اصلا حسین جنس غمش فرق میکند یعنی با گریه برای امام حسین علیه السلام حالت خوب میشه
این نمکدان حسین جنس عجیبی دارد؛ هرچقدر میشکنم باز نمک میپاشد ...
حال مرا ببین و نگاه مرا بخوان از بی تو بودن ست بد آورده ام ▪️
پیر دنیای مجازی را نصحیت خواستم لفت دادن گفت از ریموی ادمین بهتر است گفت باید وقت آفلاینش تو آنلاینی کنی چنگ گرگ از چشم چون آهوی ادمین بهتر است همچنین میگفت ازبس شیک و پیک است و برند از تمام ادکلنها بوی ادمین بهتر است وقت تنبیه کسی چون من که چت کرده زیاد از تمام عضوها ابروی ادمین بهتر است گفت وقتی کودک شر درونت چاره جست زنگ های خانه های کوی ادمین بهتر است همزمان دعوت شدم در کافه و توی چمن گفت از سان شاین هم آلوی ادمین بهتر است کار وقتی بیخ پیدا کرد نیش نوش ماست مطمینا از فتا هم. خوی ادمین بهتر است
وقتی بیاد آقا اشک می ریزی؛ این اشک، رهایت از دل خاک کند بالت بدهد راهی افلاک کند تو اشک غم حسین را پاک نکن بگذار که این اشک، تو را پاک کند
هرکه راعشق حسین نیست زخود بی‌خبر است تشنه عشق‌حسین از همه کس زنده‌تر است... لاادری
عشق بازیچه و حکایت نیست در ره عاشقی شکایت نیست هر چه داری چو دل بباید باخت عاشقی را دلی کفایت نیست
عقل کجا پی برد شیوهٔ سودای عشق باز نیابی به عقل سر معمای عشق عشق چو کار دل است دیدهٔ دل باز کن جان عزیزان نگر مست تماشای عشق
آب حیات عشق را در رگ ما روانه کن آینه صبوح را ترجمه شبانه کن ای پدر نشاط نو بر رگ جان ما برو جام فلک نمای شو وز دو جهان کرانه کن