فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به تنهایی قسم شب ها ندارم خواب راحت
پر از فکر و خیالم چشم هایم کرده عادت
شبی را تا سحر در فکر،شعری میسرودم
تراشیدم مدادم را ،تراشیدم نگاهت
ببین بر پیکرم جز شعرها چیزی نمانده
غزل هایی که میخواندم فقط گفتم به ساعت
اگر هم خاطراتی داشتی با خود بیاور
تورا با خاطراتت دوست دارم بینهایت
#سید_طباطبایی
لب هر دخترکی از رژ لب گلگون است
دلم از شهر،خیابان به خیابان خون است
سوخت در آتش غیرت دل غم پرور ما
آه از این درد که از طاقت ما بیرون است
#نوید_نیّری
@qalamhayeashegh
هجران همیشه انتهای عشق بازیست
وقتی که در ها تکیه بر دیوار دارند
#بیهوده در جنگل امید کلبه داریم
اینها سپیدارند و تنها دار دارند
باید بفهمی شعر گفتن درد دارد
وقتی که شاعرها به لب سیگار دارند
این شاعران آبستن بی همنوایی
دیوان به دیوان شعر غم را بار دارند
مردم پی شعرند و شاعرها غریبند
انگار شاعرها فقط انبار دارند
با شاعران مرده خیلی خوب هستند
این ناشران تا خوی استعمار دارند
حسین_مرادی
عبرت کنید از داستانم دوستانم را
پنهان کنید از دوستانم داستانم را
پشت و پناهم زخم خنجر از رفیقان است
دارند میکاهند ذره ذره جانم را
بردند مانند شغالان بین تاکستان
نامهربانها قلب پاک و مهربانم را
ارثیه گور است دیگر آرزوهایم
بر باد داده دوستی ها دودمانم را
دیگر سروکار دلم با آسمان افتاد
روی زمین پس داده قلبم امتحانم را
پیدا شود ای کاش روزی یک جوانمردی
با مطع شعرم بسازد یادمانم را
#حسین_مرادی
میکشیدم کاش تنها درد تنهایی ولی
شعر گفتن درد ها را صد برابر میکند
#حسین_مرادی
بی تو در این جهان اثر از آسمان نبود
در آسمان بی تو اثر از جهان نبود
بی تو زمین برای قدم های من مزار
در چشم من اهمیتی در زمان نبود
ای کاش یک جزیره فقط بود در زمین
من بودم و توبودی و کل جهان نبود
صیدت نمیشد این دل نامهربان من
مژگان تو اگر به دهان کمان نبود
چشمت نبرده بود اگر از من دل مرا
از عشق در جهان معاصر نشان نبود
طعنه مزن به دفتر اشعار قبلی ام
مضمون نداشتم قلمم ناتوان نبود
با اینهمه غزل نشدی سهم من چرا؟
نامهربان نبود دلت نکته دان نبود
◽️◽️◽️◽️◽️◽️
با این غرور لعنتی مردم و بهار
بیچاره میشدیم اگر که خزان نبود
#حسین_مرادی
چه زیبا میشوی وقتی چنین در باد میرقصی
چه زیباتر که وقتی نیستی در یاد میرقصی
من اینجا خشت خشتم آیه های تلخ ویرانی ست
سرت خوش باد بانو که هنوز آباد میرقصی
تو برمی خیزی از خاکستر خاموش من روزی
و بغض سالیان کهنه را فریاد میرقصی
هجوم بی امان تلخ کامی های دنیا را
چه شیرین با دل درمانده فرهاد میرقصی
تو را از پشت دیوار ستبر درد میبینم
رها از پیله ی تنهایی ات آزاد میرقصی
تماشایی ترین درس دبستان منی وقتی
که بابا را چنین جان داد تا نان داد میرقصی
تناقض در نگاه ما همیشه حرف اول بود
من از بیداد می سوزم، و تو بیداد میرقصی
💖 💖 💖
💕رونویسی کردن از چشمان تو یعنی غزل
می نوشتم مشق چشمان تورا من از ازل
🌸سرنوشت از سرنوشتی تا نباشد مال من
نازنین با ما مدارا کن دمی را لااقل
💕بازی شطرنج وما ومهره های سرنوشت
ماتمان کردند وما عاجز زهر عکس العمل
🌸می زنم جوش تورا شیرین من این روزها
باتو تلخی ها به کامم می شود مثل عسل
💕در فضای شاعری حرف توو چشمان توست
دردوبیتی و غزلهایم شدی ضرب المثل
💖 💖 💖
هر صبح میروم به درش سنگ میزنم
شاید که سر برون کند و ناسزا دهد
#جعفر_ابوالفتحی
#صبحتونبخیر☺️🌹
چشم تو حکمِ به اعدام ، چه آسان میداد ؛
پادشاهی که به قتل همه فرمان میداد !
آتش وسوسهات بود که ویران میکرد ؛
مثل حوّا که دلش گوش به شیطان میداد
لذّت عشق ، به آوارگیاش هست و همین
وعدهای بود که ابلیس به انسان میداد ،
در تلاش زنده ماندن، زندگی از یاد رفت
زنده بودن را کمی هم زندگی کن لااقل !
#سید_محمدجواد_کاشانی
با اجازه غزلى تازه فدايت كردم
بر سر سجده نه در شعر دعايت كردم
با اجازه از همه دست كشيدم امشب
و تو را از وسط جمع سوايت كردم
با اجازه از تو و چشم و لبت مى گويم
چه كنم دست خودم نيست هوايت كردم
با اجازه تو طبيبى و منم باز مريض
تو بزن بوسه بگو باز دوايت كردم
با اجازه به خيالات خودم مى پيچم
مثلا بودى و اين بار صدايت كردم
با اجازه از شما و بى اجازه از همه
بوسه بر شعر زدم باز دعايت كردم