روسری را باز کردی، رونمایی خلق شد
شانه را برداشتی از مو، رهایی خلق شد
جانِ بسیاری فدا شد بر خمِ ابروی تو
کم کمک عنوان مخصوصِ فدایی خلق شد
از تماشایِ سکانسِ ویژه یِ لبخند تو
صحنه هایِ بی نظیرِ سینمایی خلق شد
رد شدن در آزمونِ عشق تو رایج شد و …
استرس در امتحان هایِ نهایی خلق شد
دوری ات بیماریِ خاموش دنیا شد و زود
مرگِ مخفیِ با غمِ تلخ ِجدایی خلق شد
عاشقان دلتنگی ات را شاعری کردند و بعد
نغمه هایِ جانگدازِ بینوایی خلق شد
دلم گرفته برایم ترانه می خوانی؟
برای مرغ دل از آشیانه می خوانی
دوباره راز دلت را به ناز میگویی ؟
برایم از غم و درد زمانه می خوانی
هوای خانه پر از سوز و بار تنهایی است
برای گرمی آن عاشقانه می خوانی؟
زمانه گیسوی من را به دست غم داده
به حال گیسوی من مادرانه می خوانی ؟
دلم هوای صدای لالایی ات را ڪرد
برای ڪودڪ قلبم شبانه می خوانی؟
بیا شبی و سرت را به سینه ام بسپار
میان بستر من بی بهانه می خوانی؟
دو بال پر زدن از من گرفته این دنیا
شبیه بلبل عرفان ترانه می خوانی ؟
منو با يه دنيا پر از خاطره
منو توي اين خونه تنها گذاشت...
به عشقم قسم داد ازش دور شم
به چيزي كه هيچ اعتقادي نداشت!
#احمد_امیرخلیلی
از کنارِ منِ افسرده ی تنها تو مرو
دیگران گر همه رفتند خدا را تو مرو
اشک اگر می چکد از دیده، تو در دیده بمان
موج اگر می رود ای گوهرِ دریا تو مرو
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
عشق احساس قشنگی ست خودت می دانی
پس چرا این همه این دلشده را می رانی؟!
تو که در طالع من ماه شدی می تابی
پس بیا تا بدهی با دل من پیمانی
یاد شیرین تو دل را که چو فرهادش کرد
لیلی ام باش در این شعر، چو مجنون خوانی
عاشقم باش عزیزم، دِ نگو عشق خطاست
به خطا یا که گنه در دل من می مانی
خط کشیدی که طواف دو نگاهت بکنم؟!
به خدا در نگهت دل شده یک زندانی
اولین روز که در آن نگهت چشم افتاد
از همان روز گمانم شده ام طوفانی
مشڪل است اینڪه ڪسی را به ڪسی دل برود
مهرش آسان به درون آید و مشڪل برود
#محتشمکاشانی
هوشنگ_ابتهاج
نگاهت ميكنم خاموش و خاموشي زبان دارد
زبانِ عاشقان چشم است و چشم از دل نشان دارد
چه خواهشها در اين خاموشيِ گوياست، نشنيدي؟
تو هم چيزي بگو، چشم و دلت گوش و زبان دارد
بيا تا آنچه از دل ميرسد بر ديده بنشانيم
زبانبازي به حرف و صوت، معني را زيان دارد
چو هم پرواز خورشيدي مكن از سوختن پروا
كه جفتِ جانِ ما در باغِ آتش آشيان دارد
الا اي آتشين پيكر بر آي از خاك و خاكستر
خوشا آن مرغِ بالاپر كه بالِ كهكشان دارد
زمان فرسود ديدم هرچه از عهدِ ازل ديدم
زهي اين عشقِ عاشقكش كه عهدِ بي زمان دارد
دیوانه و دیوانه و دیوانه و مستم
پلکی بزنی چشم تورا هم بپرستم
مشتاق شرابی شده از دست تو نوشم
هرچیز تو گویی همه هستم همه هستم
هرکس که ببیند دل مارا چه بگوید
دلداده تویی قلب تو افتاده به دستم
چون خوب ترین جلوهٔ عشقی بخدا تو
دلبرده و خوشبخت منم ناز به شستم
#سید_طباطبایی
گفتم از این همه ایام زمستان خوب است
گفت آغوش تو در کنج خیابان خوب است
گفتم از دفتر شعرم تو کجارا خواندی
گفت شعری که سرودی لب میدان خوب است
گفتم از خواندن شعرم همه دیوانه شدند
گفت آدم شدن این همه انسان خوب است
گفتم ای دلبر فرهیخته باغت آباد
گفت اما تو شوی شاعر ویران خوب است
گفتم از میل شراب وسفر و شیدایی
گفت شب های پر از نم نم گیلان خوب است
گفتم این شیطنت چشم تو حرفی دارد؟
گفت امشب بشوی بنده ی شیطان خوب است
#حسین_مرادی
عمر دزدا بادبادک های من را پس بده
ذوق و شوق روز کودکهای من را پس بده
واتو واتو خاله ریزه قصه ی مادربزرگ
سرسره با ،چشم بندک های من را پس بده
ای کیو سان وسرندی پیتی و میتی کومان
خاله بازی و اگردک های من را پس بده
گوریل انگوری سمندون گالیور تام وجری
ال سی دی پیشکش تو برفک های من را پس بده
#حسین_مرادی
میرسد مضمون نو با نام ادمین گروه
وصف حال عینک ناکام ادمین گروه
ششصد و ده سال دیگر نسل او خواهد فروخت
در حراجیهای شهر اقلام ادمین گروه
روزگاری میرسد افتادن ساس و کنه
از ارادت بر سر هر گام ادمین گروه
در فتا دیده کسی هفتاد من شکواییه
در جواب برگ استعلام ادمین گروه
آب هم مستش کند باور نمیداری بریز
جرعه ای کوکا کولا درجام ادمین گروه
شد مدیر عامل که صد بیکار و سرگردان نت
همچو من گردیده استخدام ادمین گروه
#حسین_مرادی