این دهان ِ باز و چشم بی تحرک را ببخش
آنقدر جذابیت داری که حیرت می کنم!
#کاظم_بهمنی
لَبخند زدی، قالبِ شعرِ من عوض شد
در شعر من اِنگار، اَلَم شَنگه به پا بود...
#سعیدشیروانی
رفتم بطبیب و گفتم از درد نهان
گفتا که ز غیر دوست بر بند زبان
گفتم که غذا ؟ گفت همین خون جگر
گفتم پرهیز ؟ گفت از هر دو جهان
#ابوسعید_ابوالخیر
خاطرت باشد کسی را خواستی مجنون کنی
زخم قدری بر دلش بگذار، مرهم بیشتر
#محمدحسین_ملکیان
نپرس از این که کنارت همیشه خواهم ماند؟
بریدن از تو فقط خاک گور میخواهد...!
#عفت_کاظمی
ناله هایم بر دلِ سنگ تو تاثیری نداشت
آن قدر مغرور بود این کوه، تکرارم نکرد!
#محمدعلی_مقیمی
غزلی نوشته مجنون،برسد به دست لیلی
نَفَسم بگو کجایی که ستاره ی سهیلی؟!
دو سه خط گلایه دارم، که به عرض میرسانم:
من و میل این چنینی!!!تو چرا بدون میلی؟!
همه شب به انتظارت، غزلی سروده ام من...
تو یِ بی وفا بدانی ،که دلم گرفته! خیلی...
تو که پیش من نباشی ،همه دارم و ندارم...
قلم است و شعر ِ ناقص ، دو سه واژه ی طُفیلی
تو نماز نیمه شبها...تو نیایشی...نه شعری!
تو شبیهِ یک دعایی،که مقدسی ! کُمیلی
من و پای لنگ شعرم،تو بگو چگونه روزی...
برسد به گَرد پایت؟ که قطارِ روی ریلی
نکند خبر نداری؟نَفَسم بیا که کارم...
دگر از غزل عزیزم ،به خدا گذشته! خیلی.
لاادری
🍁
هیچ کس را ندهی غیر من آزار و خوشم
که سر و کار همین با منِ تنها داری
#وقوعی_نیشابوری
عاقبت چشم خمار و لهجه ی کرمانی ات
سوی تهران می کشد شه زاده ی قاجار را
#احمدجم
گویند که دل از دلِ دلدار براَنداز!
ولله که دل غارتِ یار است دلی نیست...
#راحم_تبریزی
همین عقلی که با سنگِ حقیقت، خانه می سازد
زمانی از حقیقت های ما افسانه می سازد
سر مغرور من! با میل دل باید کنار آمد
که عاقل آن کسی باشد که با دیوانه می سازد
مرنج از بیش و کم، چشم از شراب این و آن بردار
که این ساقی به قدر "تشنگی" پیمانه می سازد
مپرس از من چرا در پیله ی مهر تو محبوسم
که عشق از پیله های مُرده هم پروانه می سازد
به من گفت ای بیایان گرد غربت! کیستی؟ گفتم:
پرستویی که هر جا می نشیند لانه می سازد
مگو شرط دوام دوستی دوری ست٬ باور کن
همین یک اشتباه از آشنا بیگانه می سازد
#فاضل_نظری