eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
57 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
🖇🌱 باشـد که ناگهی، نگهـی هم بمـا کند...
❄️من مست جام باقی‌ام، دارم هوای عاشقی حیران روی ساقی‌ام، دارم هوای عاشقی ای‌ جان و ای‌ جانان من، دارم هوای عاشقی ای وصل و ای هجران من، دارم هوای عاشقی جان در برِ جانانه شد، دل بر سر پیمانه شد تن ساکن میخانه شد، دارم هوای عاشقی گه نور و گه نار آمدم، گه گل، گَهی خار آمدم گه مست و هشیار آمدم، دارم هوای عاشقی ای شاه درویشت منم، درویشِ دلْ ریشت منم بیگانه و خویشت منم، دارم هوای عاشقی دیوانه‌ی رویت منم، آشفته‌ی مویت منم سرگشته‌ی کویت منم، دارم هوای عاشقی
آن دل که تو دیده‌ای زغم خون شد و رفت وز دیدهٔ خون گرفته بیرون شد و رفت روزی به هوای عشق سیری میکرد لیلی صفتی بدید و مجنون شد و رفت
❄️من مست جام باقی‌ام، دارم هوای عاشقی حیران روی ساقی‌ام، دارم هوای عاشقی ای‌ جان و ای‌ جانان من، دارم هوای عاشقی ای وصل و ای هجران من، دارم هوای عاشقی جان در برِ جانانه شد، دل بر سر پیمانه شد تن ساکن میخانه شد، دارم هوای عاشقی گه نور و گه نار آمدم، گه گل، گَهی خار آمدم گه مست و هشیار آمدم، دارم هوای عاشقی ای شاه درویشت منم، درویشِ دلْ ریشت منم بیگانه و خویشت منم، دارم هوای عاشقی دیوانه‌ی رویت منم، آشفته‌ی مویت منم سرگشته‌ی کویت منم، دارم هوای عاشقی 🌹🌹🌹
❄️من مست جام باقی‌ام، دارم هوای عاشقی حیران روی ساقی‌ام، دارم هوای عاشقی ای‌ جان و ای‌ جانان من، دارم هوای عاشقی ای وصل و ای هجران من، دارم هوای عاشقی جان در برِ جانانه شد، دل بر سر پیمانه شد تن ساکن میخانه شد، دارم هوای عاشقی گه نور و گه نار آمدم، گه گل، گَهی خار آمدم گه مست و هشیار آمدم، دارم هوای عاشقی ای شاه درویشت منم، درویشِ دلْ ریشت منم بیگانه و خویشت منم، دارم هوای عاشقی دیوانه‌ی رویت منم، آشفته‌ی مویت منم سرگشته‌ی کویت منم، دارم هوای عاشقی 🌹🌹🌹
مجنــــون به نصیحتِ دلم آمده است! بنــگــــر به کجا رسیـــده دیوانگـــی‌ام...
ای کرده غمت غارت هوش دل ما درد تو شده خانه فروش دل ما رمزی که مقدسان ازو محرومند عشق تو مر او گفت به گوش دل ما
جز وصل تو دل به هر چه بستم توبه بی یاد تو هر جا که نشستم توبه در حضرت تو توبه شکستم صدبار زین توبه که صد بار شکستم توبه
جز وصل تو دل به هر چه بستم توبه بی یاد تو هر جا که نشستم توبه در حضرت تو توبه شکستم صدبار زین توبه که صد بار شکستم توبه
گفتی كه گُنه كُنی به دوزخ بَرَمَت این را به كسی گو كه تو را نشناسد
یا رب غـم آنچه غیر تو در دل ماست بردار که بی‌حاصلی از حاصل ماست الحمـد که چون تو رهنمــایی داریم کز گمشـدگانیم که غم منزل ماست
‌ رفتم بطبیب و گفتم از درد نهان گفتا که ز غیر دوست بر بند زبان گفتم که غذا ؟ گفت همین خون جگر گفتم پرهیز ؟ گفت از هر دو جهان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
اول رخ خود به ما نبایست نمود تا آتش ما جای دگر گردد دود اکنون که نمودی و ربودی دل ما ناچار تو را دلبر ما باید بود
ناکامیم ای دوست! ز خودکامی تُست وین سوختگی‌های من از خامی تُست مگذار که در عشق تو رسوا گردم رسوایی من باعث بدنامی تُست
در وصل تو پیوسته به گلشن بودم در هجر تو با ناله و شیون بودم گفتم به دعا که چشم بد دور ز تو ای دوست مگر چشم بدت من بودم
گفتا: که دلت کجاست ؟ گفتم بَرِ او...! پرسید: که او کجاست؟ گفتم در دل...
یا رب من اگر گناه بی حد کردم دانم به یقین که بر تن خود کردم از هرچه مخالف رضای تو بود برگشتم و توبه کردم و بد کردم
ای زلف مسلسلت بلای دل من وی لعل لبت گره گشای دل من من دل ندهم به کس برای دل تو تو دل به کسی مده برای دل من
چیست ازین خوبتر در همه آفاق کار دوست به نزدیک دوست یار به نزدیک یار دوست بر دوست رفت یار به نزدیک یار خوشتر ازین در جهان هیچ نبوده‌است کار
وصل تو کجا و من مهجور کجا دردانه کجا حوصله‌ی مـور کجا هـر چـند ز سوختن ندارم باکی پـروانه کـجا و آتـش طور کـجا
ای آن‌که به مُلک خویش پاینده تویی وز دامـن شـب صـبح نمـاینده تــویی کـار مـن بیچــاره قـوی بــسته شــده بگشــای خــدایا که گشــاینده تــویی
سـودای تـو را به عـالـمی نـفروشـم نـازت، گـل نـاز من، خـریـدن دارد
مجنـون به نصیحت دلم آمده است بنگـر به کجا رسیـده دیـوانگی‌ام 🍁
💫 جز وصل تو دل به هر چه بستم توبه بی یاد تو هر جا که نشستم توبه در حضرت تو توبه شکستم صدبار زین توبه که صد بار شکستم توبه 🕊
مجنون به نصیحت دلم آمده است بنگر به کجا رسیده دیوانگی ام
زین توبه که صدبار شکستم، توبه
گفتی که گنه کنی به دوزخ برمت این را به کسی گو که تو را نشناسد پ‌ن: إِلٰهِى إِنْ أَخَذْتَنِى بِجُرْمِى أَخَذْتُكَ بِعَفْوِكَ | خدایا! اگر بر جرمم بگیری من نیز تورا به عفوت بگیرم🌱 📖مناجات شعبانیه
عشق تو ز خاص و عام پنهان چه کنم دردی که ز حد گذشت درمان چه کنم خواهم که دلم به دیگری میل کند من خواهم و دل نخواهد ای جان چه کنم
در وصل تو پیوسته به گلشن بودم در هجر تو با ناله و شیون بودم گفتم به دعا که چشم بد دور ز تو ای دوست مگر چشم بدت من بودم
گیرم که هزار مصحف ، از بر داری خود را چه کنی که نفس کافر داری ! سر را به زمین گذاشته ای، بهر نماز ؟ آنرا به زمین بنه ، که در سر داری...!