eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
59 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
دلِ من در سحر مسجد ارگ است هنوز به ابوحمزه منصور الهی العفو ...
ای فدای صورت ماهت که رؤیت کردنش "عید فطر" مردم است و "عید قربان" من است -
چه فرقی می‌کند نوروز باشد فطر یا قربان؟ تو را هرگاه می‌بینم برایم بی‌گمان عید است!
من سوالی ز مراجع و فقیهان زمانم دارم آنکه در قلب من است فطریه اش هم به من است؟
من غرق تو ام، تو غرقِ در سجاده بیزار زهم ولی دوتا دلداده چون عقربه ایم و ساعت دنیامان در دورترین فاصله خواب افتاده
هر شاعر شوریده دلی عاشق ماه مجنون توام، هر شب این شهر گواه از شعر همایون بگذر ،قسمت من یک عمر نگاه است ونگاه است ونگاه
یک زورق تکه پاره ی غرق گناه آمد زد و شد عاشق یک جلوه ی ماه ما بین زمین وآسمان راهی نیست تا صحبت عشق باشد و آه و نگاه
۰۰.. 🌼 ..۰۰.. 🌼 ۰۰ با من بگو تا کیستی, مهری؟ بگو, ماهی؟ بگو خوابی؟ خیالی؟ چیستی؟ اشکی؟ بگو، آهی؟ بگو راندم چو از مهرت سخن گفتی بسوز و دم مزن دیگر بگو از جان من, جانا چه می‌خواهی؟ بگو گیرم نمی‌گیری دگر, زآشفته ی عشقت خبر بر حال من گاهی نگر, با من سخن گاهی بگو ای گل پی هر خس مرو, در خلوت هر کس مرو گویی که دانم, پس مرو، گر آگه از راهی بگو غمخوار دل ای مه نیی, از درد من آگه نیی ولله نیی, بالله نیی, از دردم آگاهی بگو ؟ بر خلوت دل سرزده یک شب درآ ساغر زده آخر نگویی سرزده, از من چه کوتاهی بگو؟ من عاشق تنهایی‌ام سرگشته شیدایی‌ام دیوانه‌ای رسوایی‌ام, تو هرچه می‌خواهی بگو
سرشارم ازآن لحظه که غمخوارِتو هستم از عشقِ تو تب کردم و بیمارِ تو هستم گویند که مغرورم و از عشقِ تو بی تاب ای کاش بدانند که من یارِ تو هستم من امن ترین جای دلم را به تو دادم عمریست که من محرمِ اسرارِ تو هستم تا سایه ی تو کم نشود از سرم ای یار همواره در آن سایه ی دیوارِ تو هستم هر چند که زیباییِ تو شهره ی شهر است سوگند به خالِ تو، خریدارِ تو هستم دیدارِ صمیمانه ی تو مایه ی فخر است من منتظرِ لحظه ی دیدارِ تو هستم
امدی بیرون ز خانه روی ماهت دیده شد شد معطل عده ای در یک ستادی چند روز
﴾﷽﴿ عید است و دلم خانہ ویرانہ ، بیا این خانہ تکاندیم ز بیگانہ ، بیا یڪ ماه تمام مهیمانت بودیم یڪ روز بہ مهمانے این خانہ بیا ✨عید فطر بر شما مبارڪ✨ 💕
عید فطر است، بگو فطریه‌مان گردن کیست؟😉 هر دو عمریست که مهمان دل هم شده ایم! 💟
به بام آمدم و قرص ماه را دیدم شکوه مسجد و میدان شاه را دیدم   به بام آمدم و چشم دوختم به غروب به خون تپیده ترین بی گناه را دیدم    به بام آمدم و در مسیر آمدنت کبوتران سپید و سیاه را دیدم   تو خواب بودی و من پشت میله های قفس ستاره های شب راه راه را دیدم   تو خواب بودی و من دست گرگ را خواندم به بام آمدم و قعر چاه را دیدم   به می فروش بگو سی شب است منتظرم بیا که گوشه ابروی ماه را دیدم !
ای شیخْ بگو فطریه ی ِ عاشقِ بیچاره چه باشد، وقتی که فقط خوردهِ غم و غصه در این ماه، مداوم. محمد علی محمودی
يك عده در اين ماه چه رنجے بردند! 😒 كمتر كه مگو اضافه تر هم خوردند! 😏 قربان ِ تو گردم ای هلال ِ شـوال🌙 خود را بِنما كه اين جماعت مـردند!😂
منم گنجشکِ مفتِ سنگ‌هایِ بر زمین مانده هراسی کهنه از صیادهای در کمین مانده دعایی بی‌اجابت کنج سقف خانه کز کرده که بین شک و ایمان جماعت، با یقین مانده من آن انگور... نه من غوره‌ای مستی ‌نفهمیده که با او حسرت دستان گرم خوشه‌چین مانده رکاب نقره‌ی انگشتری که گوشه‌ی دکّان دهانش پر شده از پرسشی که بی‌نگین مانده منم آن چادر قاجاری اصلی که از ترسِ- رضاخانی تمام عمر را خانه‌نشین مانده! تو اما وعده‌ی باران بعد از یأس‌ها هستی که داغش بر دل خشکیده‌ی این سرزمین مانده
این روزها ضمیمه شدم با هوای تو الهام می شود همه ی شعرم برای تو در هر هجا و قافیه نام تو گل کند از سازِ واژه ها بتراود صدای تو با آنکه خط کشیدی تو بالای نام من دلبسته ی تو هستم و عهد و وفای تو دیگر من آن دلیر ره عشق نیستم افشانده ام غرور خودم را به پای تو
• . ‹ مدعی نیستم اما هنرے بھتر از این؟! که همانۍ کھ کسۍ حدس نمۍزد شده‌ام؛🌸˘˘ › • .
می خندی و لباس شب از شهر می دری اینگونه در نظام جهان دست می بری! دامن خلیج، چهره خزر، مو هزار چم در یک نگاه پنجره ای رو به کشوری خواهان "پهلوی" شده این شهر، .بلکه تو برداری از هراس "رضا شاه " روسری باور نکردنی است پس از قرنها هنـــوز چون دلبران دوره ی سعدی ستمگری مویت سپاه موج و دلم قلعه ای شنی است جنگی نبوده است به اين نابرابری! زیباترین لباس جهان است بر تنت از تن اگر هر آنچه که داری ، درآوری "از هر چه بگذرم سخن دوست خوش تراست" از دوست بگذرم ... که تو از دوست بهتری!🌿🚶🏿‍♀
مجروح بہ عشقیم و از آݧ شاد روانیم... اندر مرض عشق بہ جز عشق دوا نیسٺ.. 💟
عینِ مَرگ است ‏اگࢪ بۍتو بخواهَد بࢪوَد، ‏او ڪھ از جانِ خودَت ‏دوست تَࢪش میداࢪۍ...!
قیصر امین پور خیلی محزون می نویسه: گاهی خیال می کنم از من بریده ای بهتر ز من برای خودت برگزیده ای 😔
شروع می کنه به گشتن بین خاطره ها: از خود سوال می کنم آیا چه کرده ام؟ در فکر فرو می روم از من چه دیده؟🤔
با یه پوزخند ریز ادامه می ده: فرصت نمی دهی که کمی درد و دل کنم گویا از این نمونه مکرر شنیده ای!😒
خیلی فاتحانه مصرع آخر رو می گه😁: یک روز می رسد که در آغوش گیرمت😌 هرگز بعید نیست! خدا را چه دیده ای❤️
به هجران کرده بودم خو که ناگه روی او دیدم کمند عقل بگسستم، ز نو دیوانه گردیدم♥️
هر جا که تو رؤیت بشوی عید ، همانجاست ، این کشور و آن کشور و سی روز مهـم نیست...!
قسم به رقصِ چـادرم در این هوای عاشقی اگر نگفتـم عاشقـم، نجابتـم مقصر است!
این چشم تو یا که موشک سجیل است؟! اینها مژه یا کمان عزرائیل است؟! قلب من ساده در مصاف چشمت چون گنبد آهنین اسرائیل است