eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هرصبح خورشید از کرانه ی چشمانت طلوع می کند، دل در پیچش گیسوانت تاب برمی دارد و صبح نگاهت "به خیر" می کند امروزم را..!
در دل من چیزی است مثل یک بیشه نور، مثل خواب دم صبح و چنان بی تابم که دلم میخواهد بدوم تا ته دشت، بروم تا سر کوه دورها آوایی است که مرا میخواند
چشمان تو مضمون غزلهــاي حماسي تدوين شده در قالب دنبال تو هفتاد و دو ملت سر جنگند لبخند تو سر خط خــبرهاي يكروز بـيا تا كه بفهــمي چه كشيدم استاد پژوهــشكدهء عــشق شناسي به سرت كرده اي و تفرقه افتاد در مكــتب بي پايهء و رم و و كــاخ كرملين پيش تو روانـــي شده در ديــپلماسي لـــبخند بزن شــهر به پاي تو بميــرد " ويروسي لبــخندِ تماسي…"
کاسه شعر ِمن از دست تو افتاد و شکست ...! عـــاشقان، فرصتِ خوبیست،غـــزل جمع کنید
ای دو‌ چشمت‌سبب و علت‌پیدایش صبح دیده بگشا که جهان منتظر آغاز است اللهم عجل لولیک الفرج
. السلام علیک یا جبل الصبر ------------------------------- یا حضرت عقیله برایم دعا کنید لطفی نموده خاک مرا کیمیا کنید حتی اگر که لایق احسانتان نِیَم این لطف را بخاطر خیرالنسا کنید من از قدیم نوکر این خانواده ام حاشا که دست نوکر خود را رها کنید چشمم به گریه بر غمتان خو گرفته است اشک مرا ذخیره ی روز جزا کنید بیچاره آن کسی که ندارد غم شما بیچاره تر کسی که غمش را دوا کنید بی بی سفر به کرب و بلا پا نمی دهد گویا گره به کار من افتاده، وا کنید کم کم بساط نوکری اَم جور می شود اشکی اگر به دیده ی خشکم عطا کنید من را که پای داغ شما پیر گشته ام با گوشه ای ز ماتمتان آشنا کنید گفتند خوانده اید نشسته نماز را یعنی که ایستاده نمی شد ادا کنید؟ پُر شد فضای قتلگه از ناله ی شما : "دیگر بس است هستی من را رها کنید شرمی اگر ز خون خدا نیست لااقل از مادری که آمده اینجا حیا کنید ما خاندان عصمت و ناموس حیدریم کمتر نگاه بر من و این بچه ها کنید باید برای پیکر صدپاره ی حسین یک بوریا بجای کفن دست و پا کنید" امشب دگر ز غصه رها می شوید، آه مهمان شاه کرب و بلا می شوید، آه
صبح آمده و نان و عسل می‌چسبد فنجان پر از شعر و غزل می‌چسبد مضمون توام مرا بغل کن ای شعر آبادی شعر است و بغل می‌چسبد
بـا حـال امـروزم، مـیـان خـــاطـرات تـو باران نمی بارید، اگر یک ذره وجدان داشت!
16.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 شعرخوانی شاعر آئینی 🖇 سازمان بسیج مداحان و هيآت مذهبی خراسان رضوی
🌺 زخم ناگهان 🌺 خاموش لب به هجو جهان باز كرده است اين زخمِ ناگهان كه دهان باز كرده است   چشمم بساط چشم فرو بستن از جهان در اين جهان چشم‌چران باز كرده است   اشكم بر آمد از پس گفتن، چه خوب هم... طفلك اگرچه دير زبان باز كرده است   اين چاكِ پيرهن كه از آن شرم داشتيم خود لب به پاك بودنمان باز كرده است من خود به چشم خويش شنيدم هزار بار هر غنچه‌ای لبی به اذان باز كرده است
جانم به لب آمد، و نشستم گله کردم نفرین به تو و بانی این فاصله کردم رنجیده شوی از من مجنون گله ای نیست بد بودی و یک عمر تو را حوصله کردم هی سوختم و ساختم و حیف دوپا که در راه غم عشق تو پر آبله کردم من رفته ام از دست امیدی به شفا نیست بیهوده فقط دور سرت هروله کردم... من شهر رها گشته ی دور از گسل اما بدجور خدایا هوس زلزله کردم... 📚گیدا