eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
این همه بیداد را بی دال کن» در بزن این خانه را خوش حال کن چشم هایم مانده بر در سال هاست اندکی فکر من بد حال کن در نبودت سال‌هایم نو نشد بودنت را عیدی امسال کن گفت حافظ: «باز آید ، غم مخور» باز آی ، اثبات صدق فال کن در حیاط خانه قبرم کنده‌ام بازگرد و غصه هایم چال کن گر تو را تردید هست از آمدن عقل نه ، با قلبت استدلال کن «روشنا» گیرد ز تو چشمم بیا قلب من از شوق مالامال کن
☀️🌤⛅️🌥☁️ سلام اصل شراب ! سلام خمره سرکه ، سلام اصلِ شراب سلام حضرت دلبر ، سلام باده ناب سلام بر گل مریم ، سلام شیره یاس سلام رونقِ قمصر ، سلام عطرِ گلاب سلام سنبلِ گلشن سلام سروِ خرام سلام بر پسِ پرده ، سلام رمزِ حجاب سلام مرهمِ سینه ، سلام زخمِ رفیق سلام حرفِ نگفته ، سلام بغضِ حُباب سلام زُلفِ پریشان ، سلام قرصِ قمَر سلام ناوکِ مژگان ، سلام غمزه عِتاب سلام علت طوفان ، سلام ذرّه ى خاک سلام مخملِ آتش ، سلام شوکتِ آب سلام پرده آخر ، سلام سیمِ سه تار سلام ولوله دف ، سلام چنگ و رُباب سلام لیلى و مجنون سلام کوه و تَبَر سلام ماه و ستاره ، سلام اُسطرلاب سلام بر تهِ فنجان ، سلام بر لبِ جام سلام ساغرِ ساقى ، سلام رندِ خراب مهدى خداپرست
همه گویند که دیوانه ندارد تکلیف دوستت دارمِ او هم به کسی بر نخورد پس تو دیوانه بخوانم که بگویم من هم دوستت دارم و هرگز ز تو دل،دل نبُرد
یوسف گمگشته باز آمد؟!؟ نیامد حافظا تازه"کنعان"دِه به دِه دنبال یوسف میرود!
عشق با نامِ شما درصددِ تاختن است نام تو معنی دل بردن و دل باختن است قیمت دوستی ای دوست! اگر جان باشد این خرید‌ار تو آمادۀ پرداختن است تا زمانی که نیابیم تو را، کار جهان سنگ در برکۀ بیهودگی انداختن است بشناسیم و نبینیم تو را حرفی نیست! غصّۀ ما همه از دیدن و نشناختن است با غم یار بسوزیم و بسازیم ولی همۀ قصه مگر سوختن و ساختن است؟
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نیامدی و نیامد نسیمی از کویت چقدر منتظر بوی پیرهن بودم! ━━━━💠🌸💠━━━━
من غرق تو ام، تو غرقِ در سجاده بیزار زهم ولی دوتا دلداده چون عقربه ایم و ساعت دنیامان در دورترین فاصله خواب افتاده
هوای تهی از ترانه نشسته ابر به روی تمام پنجره‌ها کشیده خطّ غریبی به باغ خاطره‌ها میان آن همه آوازها که ذکرش بود "سکوت، دسته‌گلی شد میان حنجره‌ها" مرا به آن‌سوی دیوار آهنی ببرید و یا دری بگشایید رو به منظره‌ها در این هوای تهی از ترانه می‌میرم دلم گرفته برای صدای زنجره‌ها اگر امیدِ حضور تو آفتاب نبود شکسته بود دلم را هجوم شب‌پره‌ها
لبخند سحر بیا، دوباره همان صبح چاره‌گر باشیم سحر نیامده، لبخندی از سحر باشیم به آفتاب بیا برگ و بر بیَفشانیم نمی‌شود که چنین تلخ و بی‌ثمر باشیم تو را به جان همان روزها، بیا گاهی ز حالِ مردم افتاده باخبر باشیم تبر به ساقهٔ هم تا به کی؟ برادر من! برادرانه بیا یار یکدگر باشیم بیا برای درختان دلی بسوزانیم نه اینکه هیأتی از تیشه و تبر باشیم
عشق با نامِ شما درصددِ تاختن است نام تو معنی دل بردن و دل باختن است قیمت دوستی ای دوست! اگر جان باشد این خرید‌ار تو آمادۀ پرداختن است تا زمانی که نیابیم تو را، کار جهان سنگ در برکۀ بیهودگی انداختن است بشناسیم و نبینیم تو را حرفی نیست! غصّۀ ما همه از دیدن و نشناختن است با غم یار بسوزیم و بسازیم ولی همۀ قصه مگر سوختن و ساختن است؟