تماشاییترین تصویر دنیا میشوی گاهی
دلم میپاشد از هم بس که زیبا میشوی گاهی
حضور گاه گاهت ، بازی خورشید با ابر است
که پنهان میشوی گاهی و پیدا میشوی گاهی
به ما تا میرسی ، کج میکنی یکباره راهت را !
ز ناچاریست گر همصحبت ما میشوی گاهی
دلت پاک است اما با تمام سادگیهایت
به قصد عاشقآزاری ، معما میشوی گاهی
تو را از سرخیِ سیب غزلهایم گریزی نیست
تو هم مانند آدم زود اغوا میشوی گاهی ...
مهدی_عابدی
چشمان درشتش دوعدد قهوه قاجار
مجنون دوتا قهوه اعلاء شده بودم
ناگه پدرم گفت :که دیوانه شدی رفت!
خندیدم و گفتم که نه !اما شده بودم
#مجید_احمدی
یک مشت خاطرات ترک خورده ایم ما
با ضربه اش شکست دلم عَین شین قا...
بداهه
سید طباطبایی
همین که نعش درختی به باغ می افتد
بهانه باز به دست اجاق می افتد
حکایت من و دنیایتان حکایت آن
پرنده ایست که به باتلاق می افتد
عجب عدالت تلخی که شادمانی ها
فقط برای شما اتفاق می افتد
تمام سهم من از روشنی همان نوریست
که از چراغ شما در اتاق می افتد
به زور جاذبه سیب از درخت چیده زمین
چه میوه ای ز سر اشتیاق می افتد
همیشه همره هابیل بوده قابیلی
میان ما و شما کی فراق می افتد؟
#فاضل_نظری 🌿🍎
من اگر روی تو حسّاسم وُ غیرت دارم
پشتِ این عاشقیام منطق وُ حکمت دارم
نازبانویِ «عسلْ صورتِ» «خاتونْسیرت»
تا ابد با لبِ نازت، سَرِ صحبت دارم
محشر از چشمِ تو میریزد وُ من اینگونه تحتِ این فلسفه، ایمان به قیامت دارم!
خندهات؛ حوریِ موعودِ بهشتی! به به!خوش به حالم! چقَدَر شادی و نعمت دارم
در لبانت پلِ معروف صراطست آری
در گذر از پُلِ شیرینِ تو، رخصت دارم؟
چشمِ هرکس به تو درویش نباشد فیالفور
کور خواهد شد عزیزم! به تو غیرت دارم
❤️
آن نگاهت سهم این دل بود و بس
حق ندارد بوته ای از خار و خس
مالکت باشد مگر با معجزه
از همین رو هی میا در دسترَس
بداهه
سید طباطبایی
یک عمر دعا کرد که ما پیر شویم
من پیر شدم تا به تو درگیر شدم
بداهه
سید طباطبایی
دو بوسه از لب شیرین تو، با زور می چسبد!!
عسل با نیش های مهلک زنبور می چسبد!!
تو مثل قهوه می مانی که هم دلچسب، هم تلخی!
که قهوه با تمام تلخیَش بدجور می چسبد!!
اگر چه ترش و لب دوز ست طعم غوره های تو
ولی شیرین تر از یک حبّه ی انگور می چسبد!
کنار خلق و خوی ترش خود کوه نمک داری
انار ترش لب های تو قدری شور می چسبد!!
دلت هرچند افتاده به قلّاب دلم امّا
شکار شاه ماهی ها، فقط با تور می چسبد!!
اگر پروانه خود را زد بر آتش از سر عشق است
که داغ شعله ی سوزان به شوق نور می چسبد!
شبیه بید مجنونی که لیلی وار می رقصد
تماشای قد و بالای تو از دور می چسبد!
تو مثل قلّه ی صعب العبور کوه، سرسختی!
که بوسه از لبت با زحمت و با زور می چسبد!!
فرهاد_شریفی
شاهرگ های زمین
از داغ باران پر شده ست
آسمانا...!
کاسه صبر درختان پر شده ست
#فاضل_نظری
از شوق تماشاے شب چشم تو سرشار
آیینه به دست آمدهام بر سر بازار
هر غنچه به چشم من دلتنگ، جز این نیست
یادآورے خاطرهے بوسهے دیدار
روزے ڪه شڪست آینه با گریه چه میگفت
دیوار به آیینه و آیینه به دیوار
ڪُشتم دل خود را ڪه نبینم دگرے را
یک لحظه عزادارم و یک عمر وفادار
چون رود ڪه مجبور به پیمودن خویش است
آزاد و گرفتارم ، آزاد و گرفتار
اے موج پر از شور ڪه بر سنگ سرت خورد
برخیز فداے سرت، انگار نه انگار
تا لحظهے بوسیدن او فاصلهاے نیست
اے مرگ، به قدر نفسے دست نگه دار
خواستم عکسِ جدیدم را برایت..بیخیال...
خواستم امشب کمی با شعرهایت..بیخیال...
خواستم از تو چه پنهان..نه،بماند..!بگذریم...
بگذریم اصلا...خداحافظ،فدایت..بیخیال.. !