eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
گـر ببـری بـہ دلبـری از سـر زلـف جـان مـن زنـده شـوم بہ یڪ نفس از لـب جانـفزای تـو
صبح هایم را بخیر کن! بی هوا زنگ بزن بگو دلتنگی! بگو میخواهی ببینی مرا... بگذار یکبار هم که شده جمله ی دل به دل راه دارد را با تمام وجود احساس کنم!
مِنَ الذُّنوبِ ذُنوبٌ لاتُغفَرُ إلّا بِعَرَفَاتٍ برخی از گناهان جز در عرفات بخشوده نمی‏شوند امیرالمومنین،علی علیه السلام «دعائم الاسلام ، ج 1 ، ص» 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 فرموده امیر جان،«مُدیلُ الدّولات» آقام علی که بر مقامش صلوات یک دسته گناه مردم این دنیا بخشیده نمی شوند جز در عرفات
علیه‌السلام 🔹ابتدای کربلا🔹 ای نخستین بارقه از شعله‌های کربلا اولین سیمای روشن از صدای کربلا ای نخستین خون، چکیده روی خاک کوفه سرخ ای نخستین سر، بریده در هوای کربلا تو نخستینی که دیدی کربلای تشنه را پیش از آن‌که گل کند موج بلای کربلا صبح تنهایی و عصر غربت و ظهر عطش کربلای کربلای کربلای کربلا ای سفیر دانش و دین در زمین جهل و کفر ای شکوه نام تو بانگ رسای کربلا پیش از آن‌که کربلا باشد تو بودی، خون تو ریخت روشن بر زمین در ابتدای کربلا ابتدای کربلا بودی و دیدی از نخست روی نیزه عشق را در انتهای کربلا از فراز بامِ کاخ دست‌آموزان کفر بر زمین انداختی سر را به پای کربلا.. اولین حاجی که رفت و کربلایی شد به شور اولین زمزم که جوشید از صفای کربلا ای نخستین چشم گریان بر حسین بن علی با خبر از جزء و کل ماجرای کربلا چشم تو پیش از تمام چشم‌ها دید و گریست زخم‌های کربلا را در عزای کربلا.. ای چنان که نی، تهی از هرچه جز هوی حسین ای نوا آه ای نوا آه ای نوای کربلا پیک عصمت بودی و پیچیده در فریاد تو هوی هوی کربلا و های های کربلا.. خانۀ هانی، عبیدالله و تو مخفی به رمز پشت پرده ماندی اما از حیای کربلا دست بر شمشیر می‌بردی اگر...، اما تویی آری آری تو نخستین رهنمای کربلا آری آری تو نخستین کاشف ذبح عظیم آری آری تو نخستین آشنای کربلا شیعه و خنجر زدن از پشت، پنهان، ناگهان نه، بلندا تو، بلندا سرسرای کربلا پشت پرده ماندی اما کربلا در پرده نیست برملا شد با تو راز در خفای کربلا.. پشت پرده در نمازی سرخ از شرم حضور اقتدا کردی به حیدر مقتدای کربلا خون‌بهای تو تماشای حسین فاطمه‌ست ای نخستین خون جاری در بهای کربلا جرعه جرعه نور نوشاندی مرا امشب به مهر روشنم روشن به یمن روشنای کربلا این قصیده‌واره امشب از تو در من جلوه کرد شعر گفتم از برایت از برای کربلا 📝
هم موسم بخشش است روز عرفه هم لحظه ی رویش است روز عرفه بیچاره کسی که جای خالق از خلق محتاج گشایش است روز عرفه
. 🌷 احرام سرخ شهادت موسای کربُبلا تا آمد به طور ملاقات شد غرق نور تجلی، سرمست نفحات و سبحات گوید پس از شکر محبوب "یا صاحبی"، "یا غیاثی" می‌جوشد از چشم‌هایش شور و شکوه مناجات معشوق را می‌ستاید با لفظ "أنت الذی"ها از نغمۀ عاشقانه، شد کوه، کوی خرابات "سُبحانکَ لا الهَ" می‌گوید از پردۀ دل دشتی گرفت از لبش شور، عالم شگفت از اشارات "یا "أسمعَ السّامعین"گو، "یا أرحمَ الرّاحمین"خوان دارد به لب ذکر "یارب"، در پیش قاضی حاجات بسته ز جان پور حیدر احرام سرخ شهادت آمادۀ حج خون است، راهی صحرای آفات هفتادودو لاله دارد همراه خود حضرت عشق بی‌تاب پیمانۀ وصل، سرخوش ز جام جراحات خون می‌شود قلب احمد، خون ریزد از چشم زهرا جایی که از صبر مولا چشم جهان می‌شود مات تنها نه زینب که عالم از داغ او ناله دارد مدهوش گردد زمین و بی‌تاب گردد سماوات ✍️ 🌷
من که جامانده‌ام از کرب‌وبلا در عرفه اربعین کاش به من اذن زیارت بدهند
عرفه مظهر عشق است در اوج عرفات عشق بازی حسین است شب عاشورا
هم به قربانت دلم را در طواف آورده ام هم به آغوشت پناه از هر خلاف آورده ام از دل عمری خطا امروز زیر آسمان رو به درگاهت دو رکعت اعتراف آورده ام!
مناجات قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ﴿زمر ۵۳} بگو اى بندگانم كه زياده بر خويشتن ستم روا داشته‏ ايد، از رحمت الهى نوميد مباشيد، چرا كه خداوند همه گناهان را می بخشد، كه او آمرزنده مهربان است . . . برون شد از حد و اندازه، عصیانی که من دارم مَلَک عاجز شد از ثبت گناهانی که من دارم نه با خالق سَر و سِرّی، نه با مخلوق احسانی نمی ارزد به کُفری، سُست ایمانی که من دارم چنان این سینه مالامال از آمال و شهوت شد که بوی دوزخ آید از گریبانی که من دارم همانگونه که از دود است رسوا آتش پنهان کند رسوایم آخر عیب پنهانی که من دارم به شانه نظم دادم گیرم این زلف پریشان را چه سودی با چنین فکر پریشانی که من دارم؟! چنان آلوده دامانم، ثوابی گر به جا آرم ثواب آلوده میگردد ز دامانی که من دارم ولی "لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ الله" اش صدایم کرد قبولم کرد آخر ربّ رَحمانی که من دارم دو قطره اشکِ بی ارزش ز من دیدی و بخشیدی گران از من خریدی جنس ارزانی که من دارم ۵ شعبان المعظّم ۱۴۴۳
ما آیه‌های عصر خسرانیم معجونی از تردید و ایمانیم عهد الست از یادمان رفته‌ست ما اهل نسیانیم، انسانیم تبعیدمان کرده‌ست اقیانوس امواج سرگردان طغیانیم عالم همه آیات توحید است با این‌همه، ما بندۀ نانیم هم هم‌چنان دلتنگ فردوسیم هم در صف گندم، فراوانیم ما آتشیم و عمر ما هیزم از خاطرات خود گریزانیم ای آه! اگر سوی خدا رفتی با او بگو که ما پشیمانیم
حدود ساعتِ باران...به وقت شرعیِ شعر نشسته ام که دو رکعت غزل به جا آرم... بدون علم عروض و... بدون آرایه چقدر ساده نوشتم که: "دوستت دارم"