eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
61 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁 باز تابستان اسیر لشکر پاییز شد چشمم از تکرار این مرثیـّه باران خیز شد هیچ کس دیگر نمی گیرد سراغی از درخت جز تبرزینی که پرچمدار این تبعیض شد باغ، عریان در میان های و هوی باد ها سرخ و زرد ازدیدن این حال شرم آمیز شد نغمه ی شاد و خیال انگیز فوج چلچله کم کمک، گم در سکوتی سرد و حزن انگیز شد سردی بازار باغ و قارقار هر کلاغ درشکستن های بغض ابر، دستاویز شد نعره هایی از دل تنگش زد و بی اختیار سیل اشک از چشمه ی چشم ترش سرریز شد بوی باران، یاد عشق باغ را هم تازه کرد باخیالش مست و بی پروا و بی پرهیز شد خواب آمد برد او را سوی رؤیای بهار مانع مرگش از اندوه جدایی نیز شد (م_کرمانی)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هشت روز است که با درد مدارا دارد کوهِ صبری که در این بسترِ غم، جا دارد هشت روز است که از زهر به خود می‌پیچد هشت روز است که از مرگ تمنا دارد هشت روز است که جان کندنِ او را دیده همسری که به کنارش غم عُظمی دارد ذره ذره نفسش سوخت، تنش آب شده هشت روز است که این‌گونه تقلا دارد هشت تَن کشته‌ی زهرند از اجدادش لیک..‌. زهر این دفعه چرا شکلِ معما دارد؟! سرِ او روی زمین مانده در این مدت؟ نه! پسری هست به دامن سرِ بابا دارد * * خانه‌اش کرببلا حجره‌ی او گودال است هشت روز است به لب وای حسینا دارد هشت روز است که در خلوت خود می‌خواند: چقَدَر گودی گودال مگر جا دارد؟! روضه می‌خوانْد: چرا آن‌همه طولش دادند یک نفر تشنه مگر آن‌همه بلوا دارد وقت دارند سه ساعت سرِ فرصت بزنند شمر آنجاست ولی با همه دعوا دارد آه از آن سینه که سنگینیِ پا را حس کرد وای از آن تیغ که بد کینه از آقا دارد شمر مشغولِ حسین است،  گَهی هم می‌زد، خواهری را که به سر، چادرِ زهرا دارد... *حضرت امام حسن عسکری (علیه‌السلام) در روز اول ماه ربیع مسموم و در هشتم ماه ربیع مظلومانه به شهادت رسیدند.
از آن زمان که خدایم سرشت تا باشم نوشت تا که فقط عاشق شما باشم نوشت با همه کس غیر تو غریب شوم نوشت تا که فقط با تو آشنا باشم خدا رقم زده این سرنوشت را؛ چه کنم! همیشه شاه تو باشی و من گدا باشم امام عصر! امام زمان! مباد دمی دمی که از تو و از یاد تو جدا باشم تو نیستی و من این را ز خود نپرسیدم در این زمانه که او نیست، من چرا باشم میان خانه‌ات امشب عزا به پا کردی چه می‌شود که در آن مجلس عزا باشم برای آنکه کمی در غمت شریک شوم اجازه می‌دهی امشب که سامرا باشم؟ قسم به اشک روانت برای من بنویس که باز یک سحر جمعه کربلا باشم
یابن الحسن! فدای تو و دیده‌ی ترت خون، جای اشک می‌چکد از چشم اطهرت داغی نشسته بر جگرِ داغدار تو در خون نشسته است دل درد پرورت قربان آن امام، که در آخرین نفس سیراب گشته است به دست مطهرت ای سروِ سرفرازِ جهان، سروِ سربلند از ماتمِ پدر، چه رسیده‌ست بر سرت بهر تسلی دل درد آشنای تو صف بسته‌اند خیل ملائک برابرت ما را شریک درد و غم خود حساب کن ما دل شکسته‌ایم ز احوال مضطرت دلتنگ سامرای تو هستیم و چون نسیم، مارا ببر به دیدنِ باغِ معطرت رفتی به پشت پرده‌ی غیبت؛ ولی شده‌ست صدها هزار عاشق و عارف کبوترت چشم انتظار مانده زمین تا کدام روز روشن شود جهان زحضور منورت از روی اشتیاق «وفایی» شب فراق دارد سلام و عرض ارادت به محضرت
زهر افتاده به جانِ جگرم مهدی جان لرزه انداخت ز پا تا به سرم مهدی جان به لب خشکِ پدر، آب گوارا برسان که من از سوز عطش شعله‌ورم مهدی جان قبل از آنی که به دل، زهر اثر بگذارد کشته از صحنه‌ی دیوار و درم، مهدی جان لحظه‌ای نیست عزیزم که تداعی نشود وقعه‌ی کرب و بلا در نظرم مهدی جان زینب و بزم یزید و لب خشکیده و چوب خونِ قلبم چکد از چشم ترم مهدی جان می‌درخشد رُخِ ماهِ تو، به‌یاد آوردم، سرِ نورانی هجده قمرم مهدی جان
اگر با غُصه و غَم هم‌ندیمی غبار غم رسد با هر نسیمی بیا همراه با مهدی بگوئیم "یتیمی درد بی درمان یتیمی"
گهی در باغ، با گل‌ها بنالیم گهی چون بلبلی شیدا بنالیم اگر خواهی بنالی با دل ما بیا با مهدی زهرا بنالیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتیبه بر در و دیوار بستند دل آیینه‌رویان را شکستند عزای سامرا داغ مدینه‌ست حسن‌ها داغدار کوچه هستند