eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
70 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
رسید قصه به سر،هر سری که بود افتاد دوباره ماه به چشمان ِشب ،کبود افتاد دوباره سیلی نامردها به صورتِ گل شمیم ِعطر ِحسینی به روی عود افتاد چقدر سر که به تیزی نیزه ها تن داد چقدر دل که به سر نیزه ی حسود افتاد چه آتشی که بر اندوه مادران رقصید چه خار ها که به پاهای غنچه زود افتاد نه ابر بود و نه باران نه جرعه ی آبی هزار خون ِگلو در دهانِ رود افتاد هزار مرثیه گویای یک محرم نیست هزار مرثیه از آه ِدل فرود افتاد همیشه آتشِ عشقِ حسین(ع) سوزان است کلاف قافیه ام ناگهان به دود افتاد
تویی که در دل من ردّ پا گذاشته ای مرا به دست ِکدام آشنا گذاشته ای؟ شبیه آن چمدانم که غرقِ دلتنگیست تو باز کوله ی غم را بــــــنا گذاشته ای؟ کنار این همه شبهای بی فروغ ببین که قلب نازک من را کجا گذاشته ای هنوز برق  ِ نگاهت درون ِچشمم هست نگاه کن که چه ردّی به جا گذاشته ای! اگر چه رفته ای اما هنوز منتظرم بیا که دستِ مرا در حنا گذاشته ای!
زیبا و عزیز و با شکوه آمده است ماه از وَجَناتش به ستوه آمده است صد پنجره عشق بر زمین تابانده خورشید مگر زپشت کوه آمده است!؟
عمری‌ است به سر داشته‌ام شورِ حسین روشن شده دنیای من از نورِ حسین امسال هم اربعین کنارت جمعند پرت است حواسم به تو بدجور حسین! 🆔@abadiyesher
تو روشنی ِصبح سپیدی، خورشید گلواژه‌ای از عشق و امیدی،خورشید امــــروز،به لبــــــخندِ تو بیــــــدار شدم امـروزِ مرا خوش آفریــدی ،خورشیــــد
ای صبح بیا و قفلِ شب را وا کن در کوچه بساطِ آشتی بر پا کن... با نامِ خدا، فاتحِ سرسختی باش با خوب و بدِ خلق به نرمی تا کن... @abadiyesher
تا فصلِ گل ِزنبق و میخک می‌شد کوچه پر از آواز ِچکاوک می‌شد باران سر و پای باغ را می‌شست و آغوش در و پنجره‌ها لک می‌شد! @abadiyesher
شعر و شکر است آفتابِ لبِ تو بیت‌الغزل است ماهتابِ لبِ تو... خورشید دوباره روز نو آورده تا عطر بگیرد از گلابِ لبِ تو..! @abadiyesher ‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌
بارانِ گل و ترانه هستی خورشید زیبایی جاودانه هستی خورشید چشمان سحر غرق تماشای تواند تو چشم و چراغ خانه هستی خورشید @abadiyesher
صدای استکان و قند و چایی هوای ِدلخوشِ گلخند و چایی تمامِ تلخیِ صبحِ مرا بُرد همین شیرینیِ لبخند و چایی! @abadiyesher
تو را بوسیده‌ام چون آفتاب آهسته آهسته بیا بر چشم ِتار من بتاب آهسته آهسته هم اینکه عکس ِماهت توی حوض آب می افتد بغل می‌گیرمت در عمقِ خواب آهسته آهسته شبیه رقص ِماهی های قرمز خوب پیدایی دلم گم می‌شود در تنگِ آب آهسته آهسته نه تلخی می‌کنی با من نه شیرینی، نمیدانم تو را می‌خواهم ای حلوای ناب آهسته آهسته حواسم پرتِ دنیای تو شد دنیا به کامم شد چه زیبا رفت از دستم حساب آهسته آهسته گل ِرویِ تو در هر شاخساری آبرو دارد از ابروی تو می گیرم گلاب آهسته آهسته نگاهت را نگیر از چشمِ من یک روز می‌بینی که دنیا می‌شود بی تو خراب آهسته آهسته @abadiyesher
نه از تبِ روزگار، سرمستی تو نه با غمِ روزگار، همدستی تو ای خوبتر از هزار خورشید قشنگ هر جا که نگاه می‌کنم هستی تو @abadiyesher