eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
106 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
خنده‌هایم را دوامی نیست وقتی نیستی لحظه‌هایم را مرامی نیست وقتی نیستی می‌شود آرامشم میدانِ جنگِ خاطره رشته‌هایم را کلامی نیست وقتی نیستی می‌زند زیر تمام حرف‌هایش قولِ من خشم‌هایم را نیامی نیست وقتی نیستی می‌پَرَد بغضم میانِ گریه‌های خسته‌ام اخم‌هایم را سلامی نیست وقتی نیستی می‌خزد لایِ سکوتم بی‌قراری‌های من اشک‌هایم را تمامی نیست وقتی نیستی می‌شوم بدبین به‌ دنیا، زندگی، خورشید و ماه شعرهایم را قوامی نیست وقتی نیستی ذوق بودن با تو دینم را به بُردن می‌دهد گفته‌هایم را پیامی نیست وقتی نیستی می‌کند در سرزمینِ قلبِ من شورش، تپش دردها را التیامی نیست وقتی نیستی 🌾🌹🌾🌹🌾💞
درد پنهان در نگاهم را کسی باور نکرد حسرت و اندوه و آهم را کسی باور نکرد گر چه از عمق دلم او را صدا کردم،ولی ربنا و بارالهم را کسی باور نکرد خنده بر لب داشتم اما چه سود از خنده ام؟! گریه های گاه گاهم را کسی باور نکرد من خطا کردم که تنهایی به سر کردم ولی ارزش این اشتباهم را کسی باور نکرد روزگارم مثل چشمانم شده این روزها راز چشمان سیاهم را کسی باور نکرد... برای او که باور دارد مرا.. 🌾🌹🌾🌹🌾💞
سیه‌چشمی به ڪار عشق اِستاد به مـن درس محبت یاد می‌داد مرا از یاد برد آخر ، ولی من به جز او ، عالمی را بـردم از یاد 🌾🌹🌾🌹🌾💞
رفتم که در این شهر، نبینی اثرم را.. لب های ترک خورده و چشمان ترم را.. حاجت به رها کردنم از کنج قفس نیست.. ای قیچی تقدیر، مچین بال و پرم را.. تنها شدم آن قدر که انگار، نه انگار.. با آینه آراسته ام دور و برم را.. فردا چه طلب می کند آن "یار" که دیروز.. "دل" برده و امروز، طلب کرده "سرم" را.. "من" ماهی دریایم و دل تنگم از این، تُنگ.. ای مرگ! به تعویق، میفکن سفرم را 🌾🌹🌾🌹🌾💞
قلمم حوصله كن ، طاقت دل طاق شد ست ﻋﺸﻖ در هر گذري سخره ي عيار شد ست آتش عشق كه زماني دل مجنون را سوخت مثل كالاي به جا مانده ي بازار شد ست..!!!! 🌾🌹🌾🌹🌾💞
گرچه میخندم ولی از غم‌نشان دارم به دل خنده‌ها بر روی لب، بغضی نهان دارم به دل از غـمت ای خـواستگـاهِ واژه‌هـای بـودنـم مرغِ‌ عشقی‌ بیقرار و نوحه‌خوان ‌دارم به‌دل بی تو میجوشد غمی در لابلای سینه‌ام همچو کوهم، غُرّشِ آتشفشان دارم به دل قطره‌های اشکِ چشمم میچکد بر دفترم آنچنان طوفانم و، سیلی روان دارم به دل رفته از بــاغِ دلم فصلِ بهارم بعدِ تـو شاخه‌ای خشکیده‌ام،ابر خزان دارم به دل ظلمتِ قلبِ مـــرا یادِ تــو بــاشــد روشنی با خیالِ چشمهایت کهکشان دارم‌ به دل 🌾🌹🌾🌹🌾💞
عشق یعنی که تو در جمعه مرا یاد کنی نفسم باشی و با ''مهر'' خودت شاد کنی من بدون تو شدم همدم '' آه'' و حسرت کی شود ، این من '' ویرانه'' تو آباد کنی 🌾🌹🌾🌹🌾💞
هر شب جان مےڪند خواهے نخواهے ڪارش بہ مےڪشد خواهے نخواهے ز هجر و دورےاش مےچڪاند آخر بہ مےرسد خواهے نخواهے 🌾🌹🌾🌹🌾💞
به رویم باز کن میخانه‌ی چشمی که بستی را ز رندی مثل من، پنهان نباید کرد مستی را نمی‌آید به چشمم هیچ‌کس غیر از تو این یعنی به لطف عشق تمرین می‌کنم یکتاپرستی را شُکوه آبشاران با غرور کوهساران گفت: فرافتادن "ما" آبرو بخشید پستی را در این بازار بی‌رونق، من آن ساعت شدم محتاج که با "ثروت" عوض کردم غنای "تنگدستی" را به تن تبعید شد روحِ عدم‌پیمای من ای عمر! بگو بر شانه باید بُرد تا کی بار هستی را؟
در چشمِ تو دیدم غم پنهان شده‌ات را پنهان نکن احساسِ نمایان شده‌ات را یا دست بر این قلبِ پریشان‌ شده بگذار یا جمع کن آن موی پریشان شده‌ات را جز شانه‌ی پر مهر تو ، کو شاخه‌ی امنی ؟ گنجشکِ کم و بیش هراسان شده‌ات را گاهی به نگاهی شده یک پنجره وا کن این عاشقِ پابندِ خیابان شده‌ات را از هرچه به جز چشمِ تو ، کافر شده این مرد آغوش گشا تازه مسلمان شده‌ات را 🌾🌹🌾🌹🌾💞
سرشارم ازآن لحظه که غمخوارِتو هستم از عشقِ تو تب کردم و بیمارِ تو هستم گویند که مغرورم و از عشقِ تو بی تاب ای کاش بدانند که من یارِ تو هستم من امن ترین جای دلم را به تو دادم عمریست که من محرمِ اسرارِ تو هستم تا سایه ی تو کم نشود از سرم ای یار همواره در آن سایه ی دیوارِ تو هستم هر چند که زیباییِ تو شهره ی شهر است سوگند به خالِ تو، خریدارِ تو هستم دیدارِ صمیمانه ی تو مایه ی فخر است من منتظرِ لحظه ی دیدارِ تو هستم
میزنم سازے بیا، امشب به سازم سازڪن دلبرے ڪن از مـن و امشب برایم نازڪن مـــانده ام پشت در دروازه رحم ڪن امشب بیا در را بــرویم بازڪن 🌾🌹🌾🌹🌾💞