eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
70 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
 خـدا کند نرود امشب و سحــر نشود که روز مـا ز شب تار تیـره‌تر نشود
هر گُلی زیباست اما یاس چیز دیگریست در میان سنگ ها الماس چیز دیگریست ما میان عمر خود خیلی برادر دیده ایم در وفاداری ولی عباس چیز دیگریست 😭😭😭 التماس دعا ی فرج
ادعا میکنم آقا که اگر من بودم کربلا،واقعه تکرار نمیشد هرگز غافلم از دل نالایق خود آقا جان کربلا ها سر راهم دل من هم عاجز گرچه سادات شدم سبز نکردم این عشق خون کردم رختان را غم جانان قرمز از همین روست که یک سد شده پیدا اینجا من زمین خوردم و اندازهٔ عقبی حاجز
_______ مادرم خورده زمین تا که تو را دیده، چرا؟! قاتلت این همه از قتل تو ترسیده چرا؟ به سر و صورت تو سنگ تراشیده زدند خورده بر وجه خدا سنگ تراشیده چرا؟ بوسه بر زیر گلوی تو فقط حق من است نیزه ای حق مرا خورده و بوسیده چرا مگر این آب روان مهریه زهرا نیست؟ پسر مادر من با لب خشکیده چرا؟ آسمان را لب عطشان تو گریانده و شمر پیش تو آب زمین ریخته خندیده چرا؟ نکند شمر دوباره به تنت سر زده است بند بند تن عریان تو پاشیده چرا؟ همه ی حرف من این است که با خنجر کند گل پرپر شده ی باغ مرا چیده چرا؟! هر چه کردم نشد آخر که بلندت بکنم آه بر روی زمین جسم تو چسبیده چرا؟ آفتاب از تن عریان شده ات شرم نکرد؟ به تن بی سر تو یکسره تابیده چرا؟ به تو وابسته ام و بعد تو دق خواهم کرد به تو احساس مرا کوفه نفهمیده چرا؟!
بادبان‌ها با تو تنظیم‌اند در دریای اشک از تو، من "بادی موافق"تر ندیدم ای حسین...
بیا که گـریه کـنـم لحـظـه‌های آخـر را بخوان ز چشم ترم حال و روز خواهر را دلـم قـرار نـدارد بـیـا که تـا دم صـبـح بـنـالم از سر شب روضه های مادر را خـدا کند که بمیرم در این شب و فردا که روی نـیزه نبـینم ســــر بــرادر را😭
بین گودال و حرم،عطر فروشم فردا تن عریان تو را با چه بپوشم فردا؟ من ببینم که تو بی‌پیرهنی می‌میرم تکیه‌ی بر نیزه‌ی غربت بزنی، می‌میرم چقدر دلهره و غم سرِ پیری دارم پدرم گفت که یک روز اسیری دارم پدرم گفت که یک روز بلا می بینم سرِ نی، زلف پریشان تو را می بینم السلام‌علی‌‌‌الخدّ‌التّریب😭😭
چه غمی خیمهٔ ارباب کند صبح شروع همه گویید که امشب مکن ای صبح طلوع
یک اهل بیت را ته گودال میبری... ای خُمْسِ پنج تن، نه خدا حافظی مکن اصلاً بدون من سفری رفته ای ؟ بگو … حالا بدون من...؟؟ نه ، خدا حافظی مکن 😔😭
بین گودال و حرم، عطر فروشم فردا تن عریان تو را با چه بپوشم فردا؟ من ببینم که تو بی‌پیرهنی می‌میرم تکیه‌ بر نیزه‌ی غربت بزنی، می‌میرم حسین جان😭
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ مشڪ برداشت‌ڪه سیراب‌ڪنددریا را رفت تا تشنــگۍاش آب ڪند دریــا را... حميدرضا‌برقعۍ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
دلبسته ی محبت و دلـــــــداده ی غمیم چون روز روشن‌است که دلداده‌ی همیم