دوام زندگیام را به گریه مدیونم
اگر نه هجمهی این بغضها مرا میکُشت
#نوید_نیّری
بگریز از هجوم غم اندر پناه شعر!
در روزگار، خوشتر ازین کار و بار کو؟
#احمد_گلچین_معانی
امروز هم بدون تو شب شد ، شبت بخیر!
فردا خدا کند نشود شب بدون تو...!
#ابوالفضل_مشهدی
پِدَرَش گـُـفت که باید تو مُهَنـدِس بِشَــوی...
مَنِ دیوانه مُـعَّلِم شُدمو شُد پِسَرَش شاگِردَم...
آیا شده در خلوت؛ خود شعر بخوانی؟
قلبی بتپد، بر تو و آن را تو ندانی؟
هرگز شده،، آیا به کسی عشق بورزی؟
ازشدت، عشقش بشوی مست وروانی؟
آیا شده ؛ اسمی بشود، مرهم دردت؟
نامش ببری؛ درد و غم از دل بِرَهانی؟
پیش آمده ؛حرفی به دلت داشته باشی؟
خواهی به؛ زبان آوری اما نتوانی؟
اینها همه پیش آمده؛ بر قلب من اما..
برخیزو بجنب ؛ای هوس وشورجوانی..
ای کاش بفهمی؛ که دگر تاب ندارم..
تا جان به تنم؛ مانده خودت را برسانی..♥️
غزلے ناب و صمیمانہ بہ رنگ دل تو❤
بســــرایم کہ شود بار دگر قاتل تو❤
آنچنان مســـت زتیمار رُخت گشتہ دلم❤
کہ کُشم هر کہ بخواهد بشود مایل تو❤
نفسے در قفسے همچو کسے کردی مرا
آن خدایی بستایم کہ شود واصل تو❤
به شرابِ ارغوانے مشڪن خمار ما را
به نسیم مهربانے بنشان غبار ما را
گل باغ دوستے را به سرشک پروراندم
تو به باد غم سپردے همه برگ و بار ما را
تو ڪه ساغر لبت را به لبم نمے گذاری
به تبسمے سحر ڪن شب انتظار ما را
به نسیم نوشخندے دل همچو غنچه وا ڪن
به شڪوفه ے نگاهے برسان بهار ما را
ز بشر گذشته بودم به خدا رسیده بودم
تو اگر نبسته بودے سر ره گذار ما را
تو درین سیاه شب ها به فروغ باده مانی
ڪه به مهر مے نوازے دل بیقرار ما را
🌸
🍂🌸🍃
🍃🍂🌸🍃🍂🌸
💜🍃🍂🌸🍃🍂🌸🍃✨
ای که دور از من نشستی غرق در اندیشه ام
دین و دنیای منی بانوی عاشق پیشه ام
من اگر دستم به برگ دست هایت خو نکرد
مطمئنا" از تبار مردم بی ریشه ام
من خدا را شاهدم در جنگل سرسبز عشق
جز تو آهویی ندارم در خیال بیشه ام
کوه کندن نیست باور کن برایم مشکلی
جوشش عشقی بیفتد گر میان تیشه ام
چشم های شیشه ای با بغض زیبا می شود
مثل بارانی که نم نم می خزد بر شیشه ام
✍✍✍
قلبِ من را عشقِ تـو جانا چو گلشن میکند
دامـنِ مـن را پُـر از گُل های سوسن میکند
عشقِ تو همچون شراری بر دل آتش میزند
سوزشِ این عشقِ تو آتش به خرمن میکند
خرمنِ جانم کـه می سوزد فـدای چشمِ تو
آتـشِ عشقت بدان اما چه بـا من می کند
از جفا کردن چه سودی عایدِ احوالِ توست
این جفاکاری کجا دشمن به دشمن میکند
چشمِ پُر نورِ من از هجرانِ تو کم سو شده
دیده را دیـدارِ تـو هـمواره روشن می کند
⊰⊰━━━⊰≼ِ✺≽♡≼ِ✺≽⊱━━━⊱⊱
من امشب پايِ محرابت نمازِ شكر مي خوانم
تو ميداني كه با چشمانِ تو بيدار مي مانم
سَري بر مهر تو دارم ، لبي بر ذكر لب هايت
خدا خود خوب ميداند،تو هستي دين و ايمانم
تمامِ واژه ها امشب ، زِ معراجِ تو مي آيند
كه اينگونه پر از شعرم ، به چشمان تو مي مانم
غزل مي بافم از مويت ، براي صبحِ فردا تا....
بپوشانم به خورشيد و ... تو را در اوج بنشانم
پر از بويِ بهشت است اين غرلها كز تو مي گويم
در انهارِ تو جاري شد ، روانِ طبعِ ويرانمم
🌴🍒🌻🍒🌻🍒🌴
با ساز دلت کوک و نوازنده ترینم
رقصنده ی میدانم و بازنده ترینم
باهر نُت چشمان تو در رازو نیازم
با هر طپش قلب تو در سوزو گدازم
دور سرت ای شمع بگردان و بگردان
پروانه ی بیرون زده از پیله بسوزان
من عاشق آن نورم و مفتون به ذاتش
مغرورم و مغلوبم و محکوم به آتش
چون موج به هر صخره بکوبان و بکوبان
تا رام کنی صحنه ی دریای خروشان
چون موجم و دیوانه ی در خویش شکستن
بر صخره فرو رفتن و از پا ننشستن
درصفحه ی شطرنج خودت شاه و وزیری
بر قلعه ی محصور دلم ماه و امیری
در کیش تو مات است دلی که به توبسته
حل است معمای دل عاشق و خسته...!
🌹🌹