eitaa logo
شهید مدافع حرم آل الله روح الله طالبی اقدم
439 دنبال‌کننده
40.3هزار عکس
6.6هزار ویدیو
10 فایل
شهید روح الله طالبی اقدم ظهر تاسوعای سال ۱۳۹۴ در دفاع از حرم اهل بیت در سوریه به شهادت رسید. ارتباط با ادمن: @abo_ammar
مشاهده در ایتا
دانلود
#شهیدی_که_باشناسنامه_خواهرش به جبهه رفت! ✍زمان انقلاب بيش از 9 سال سن نداشت در سخنراني و #تظاهرات شبانه شرڪت ميڪرد. 🍁با آنڪه #کودکی_11 ساله بود #شناسنامه خواهر بزرگتر خود را برداشته و فتوڪپی از آن گرفته و مشخصات خود را جايگزين نموده سپس یک ڪپی ديگر گرفت و بدين ترتیب سن خود را بالا برد و 16 ساله نمود و در آبانماه 1359 درس و مدرسه را رها و توسط بسيج به منطقه اعزام شد چند ماهي نگذشته بود که به #عضويت سپاه پاسداران درآمد 🍁علاقه وافر او به ائمه اطهار و اسلام در سال 1363 او را به حوزه علميه کشاند 🍁سرانجام در عمليات ڪربلای 4 در ديماه سال 1365 در سن 17 سالگی در منطقه #شلمچه و با مسئولیت #بیسیم_چی گردان و بر اثر اصابت ترکش خمپاره به پهلوی چپش به فيض شهادت رسيد🕊 #شهید_محمدجعفر_آقایی کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
بسم الله شهید جعفر عباسی قطعه دوم خیبر‌ .ردیف۱۶ . . .از کربلای ۴ برگشتیم, هیچ کس دل و دماغ برگشتن نداشت. جعفر مثل همیشه خندان و پر روحیه بود. خودش را از مایلر ها بالا می کشید و کمک می کرد بچه ها سوار شوند. توی مسیر فشرده بین نیروها نشسته بودیم. گفت مهدی برسیم معاد می دونی چی می چسبه؟ گفتم ۴۸ ساعت خواب! گفت نه, سه روز مرخصی. فهمیدم دلش برای دیدن پسر چند ماهش, محمد مهدی تنگ شده! بیست روزی گذشت. با جعفر توی یکی از سنگر های پنج ضلعی منتظر نشسته بودیم تا با بابا علی و ناصر ورامینی برای شناسایی بریم سمت نهر هسجان. من نشسته بودم, جعفر دراز کشیده و سرش را گذاشته بود روی پام و می گفت:چه حالی میده,سرت را بذاری روی پای رفیقت حرف بزنی. حالا این, این دنیاست. فکر کن, اون طرف که رفتیم, چشم باز کنی ببینی سرت روی پای (ع)ست! یک ساعت بعد بود. توی امبولانس. سر جعفر روی پام بود. خون زیادی ازش رفته بود. مرتب می گفت یا فاطمه(س), اثار فراق,دلتنگی,شادی و وصال تو صورتش بود... کاری از دستم بر نمی امد, جز نگاه کردن به ان چهره نورانی که نفس به نفس به دلدار می رسید... راوی مهدی امینی 🌷🌷🌿🌷🌷 ↘️ تولد:۱۳۴۳/۱۱/۲۹- شهادت:۱۳۶۵/۱۰/۲۵- ای (ع) 🌹یازهرا 🌹 کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
شهیدی که از سر بریده اش صدا بلند شد: «السلام علیک یا اباعبدالله» امام جماعت واحد تعاون لشگر ۲۷ رسول (ص) بود بهش می‌گفتند حاج آقا آقاخانی روحیه عجیبی داشت زیر آتیش سنگین عراق در #شلمچه شهدارو منتقل می‌کرد عقب توی همین رفت و آمدها بود که گلوله مستقیم تانک سرش را جدا کرد من چند قدمیش بودم هنوز تنم‌ می‌لرزه وقتی‌ یادم‌ میاد از سر بریده اش صدا بلند شد: «السلام علیک یااباعبدالله» راوی :جواد علی گلی- همرزم شهید فرازی از وصیت نامه شهید: "خدایا من شنیدم که امام حسین(ع) سرش را از قفا بریدند، من هم دوست دارم سرم از قفا بریده شود من شنیدم که سر امام حسین بالای نی قرآن خوانده، من که مثل امام حسین اسرار قرآنی نمی‌دانستم که بتوانم با آن انس بگیرم که حالا از مرگم قرآن بخوانم ولی به امام حسین(ع) خیلی علاقه و عشق دارم، دوست دارم وقتی شهید می‌شوم سر بریده ام به ذکر یاحسین یاحسین باشد... کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
🌹شهیدی که از سر بریده اش صدا بلند شد: «السلام علیک یا اباعبدالله» 👤امام جماعت واحد تعاون لشگر ۲۷ رسول (ص) بود بهش می‌گفتند حاج آقا آقاخانی روحیه عجیبی داشت زیر آتیش سنگین عراق در #شلمچه شهدارو منتقل می‌کرد عقب توی همین رفت و آمدها بود که گلوله مستقیم تانک سرش را جدا کرد من چند قدمیش بودم هنوز تنم‌ می‌لرزه وقتی‌ یادم‌ میاد از سر بریده اش صدا بلند شد: «السلام علیک یااباعبدالله» راوی :جواد علی گلی- همرزم شهید 📝فرازی از وصیت نامه شهید: "خدایا من شنیدم که امام حسین(ع) سرش را از قفا بریدند، من هم دوست دارم سرم از قفا بریده شود من شنیدم که سر امام حسین بالای نی قرآن خوانده، من که مثل امام حسین اسرار قرآنی نمی‌دانستم که بتوانم با آن انس بگیرم که حالا از مرگم قرآن بخوانم ولی به امام حسین(ع) خیلی علاقه و عشق دارم، دوست دارم وقتی شهید می‌شوم سر بریده ام به ذکر یاحسین یاحسین باشد... کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane
بسم الله دیدار با امام زمان(عج) . مزارشهید:گلزارشهداشیراز_قطعه فتح المبین 💓 شب جمعه بود ،من و حسن نگهبان بودیم یک صندلی گذاشته بودیم روبروی پنجره و از انجا حواسمان به بیرون از ساختمان بود. نوبت نگهبانی حسن بود, رادیو را روشن کرده و دعای کمیل گوش می داد. یک لحظه رد شدم, دیدم صدای هق هق گریه اش همراه با فرازهای کمیل بلند است... صبح دوباره نوبت نگهبانی به حسن افتاد و دوباره روی همان صندلی نشست و این بار دعای ندبه گوش می داد... دعا به فراز های أین بقیه الله و ... رسیده بود. صدای افتادن چیزی امد. دویدم سمت اتاق ، دیدم اسلحه یک سمت افتاده, حسن هم یک سمت. حسن به شدت می لرزید, مثل کسانی که دچار تشنج می شوند، هر چه صدایش زدم فایده نداشت. یک خودکار گذاشتم بین دو انگشت پایش و محکم فشار دادم, به حال اولش امد و شروع کرد به گریه... هرچه پرسیدم چه شده نگفت. یکی دوماه گذشت ،حسن مقدّمات اعزامش را انجام داده و اماده رفتن بود. با موتور از جایی رد می شدیم گفتم حسن آخر جریان آن صبح را نگفتی؟ موتور را نگه داشت گفت می گم, اما تا زنده ام به کسی نگو! گفت:آن روز صبح خیلی آقایم را صدا زدم که بیاید, بلاخره امد. اما آقا یک دریا بود, ظرفیت وجودی من به اندازه یک استکان, بنابراین تاب دیدنش را نداشتم و افتادم! گفتم خوب؟ گفت خوب, آن چیزی را که از ایشان می خواستم گرفتم! گفتم چی؟ گفت بماند! وقتی یکی دو ماه بعد, پیکرش از عملیات فتح المبین برگشت فهمیدم چه خواسته! . .🌷 روز بعد از شهادت حسن بود می خواستم برم شاهچراغ باران شدیدی گرفت، چتر نداشتم چتر بدست آمد و گفت: «مادر بیا زیر چتر! زبانم بند آمده بود مرا رساند و برای همیشه رفت!» منبع:اشک های پراکنده, خاطرات مادرشهیدان روزی طلب 🌿🌹🌷 🌹🌿 شهید محمد حسن روزی طلب تولد: 1/4/1340- شیراز سمت: معاون گردان شهادت: 2/1/1361 - شوش، #فاطمیه (عج) #مناجات کمیل #راهیان_نور#دفاع_ مقدس#هویزه#سه_راهی_شهادت_طلائیه🌷 کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane 🕊🌺 🌹یامهدی🌹
#بسم_رب_الشهدا #تفحص_نامه اولین شهید تفحص شده در #شلمچه که بود؟  16 ساله بود و روزهای پایانی سال که برای اجازه از مادر به خانه آمد و گفت که می خواهد برود. مادر که رفتن برای همیشه را از چشم های فرزندش خوانده بود، از او خواست تا چند وقت دیگر صبر کند که امتحان هایش نصفه و نیمه نماند و مهرداد سر تسلیم فرود آورد و برای 40 ـ 50 روز دیگر ماند تا دل مادر را به دست آورد. بیست و یکم اردیبهشت سال 61 بود و این بار دیگر مهرداد باید می رفت، چند روزی بود که از شروع عملیات می گذشت، نگاهش بوی رفتن می داد و به دل مادر برات شده بود که این آخرین دیدار میان او و مهرداد است. عملیات به خوبی پیش می رفت و نهایت امر خرمشهر پیروز شد و دل همه ایرانیان شاد. چند روزی گذشت که خبر #مفقود شدن مهرداد به مادر رسید. او برای یافتن فرزندش همه جا را زیر پا گذاشت اما هیچ نشانی از مهرداد نیافت که نیافت. سال ها گذشت، جنگ تمام شد، بچه ها برای پیدا کردن دوستان و رفیقانشان خود را مهیا کردند، جمعی خود را به کناره نهر خین رساندند، کانال ها، مین ها، سیم خاردارها همه و همه بوی روزهای با هم بودنشان را می داد. معبری پر از مین در مقابلشان خودنمایی می کرد، یاد شب های عملیات در ذهنشان رژه می رفت، باید دوباره خط شکن می شدند، یک به یک مین ها را خنثی می کردند و مدام به هم تذکر می دادند که مراقب باشند، نکند مینی منفجر شود. ... پیشانی بند یازهرای مهرداد خودنمایی می کرد، تیر درست وسط پیشانی اش را نشانه گرفته بود، نیمی از پیکرش زیر خاک و نیمی دیگر بر روی آن... یک کارت شناسایی، اندکی پول و تکه کاغذی که بر روی آن نوشته شده بود: اگر
🔺 نامه‌ای عجیب از شهید " #سیدمجتبی_میرغفاری " که ۳۰ سال پس از شهادت به خانواده‌اش رسید. در بخشهایی از این نامه آمده است: 🔹وقتی در #شلمچه با دشمن نبرد می‌کردم به خودم آمدم احساس کردم نسیمی از سوی #کربلا می‌آید، وقتی درون این احساس بودم یکدفعه صدای ملکوتی را احساس کردم، در همین لحظه، ملائکه‌ای مرا به آغوش کشید، وقتی چشم باز کردم خود را در صحن #اباعبدالله_الحسین در کنار سرور شهیدان یافتم، آری مادر، آری مادرِ شهید مجتبی و ای مادران و همسران شهدا، این است مقام شهیدان. 🔹 مادر ماها پشت سر سرور شهیدان #نماز می‌خوانیم، هنوز باور ندارم چه می‌بینم، خوابم یا بیدار، خدایا بچه‌های فلاح به من خوش‌آمد می‌گویند، همه بچه‌ها اینجا هستند، وقتی به مقصد رسیدم بچه‌ها جویای حال خانواده‌شان بودند... مادر حال می‌فهمم من اینجا زنده هستم، در آنجا بی‌جانی بیش نبوده‌ام... کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
انداختم.گرفتمش. یک غواص کوچک بود که شهید شده و روی اب شناور بود. با یک دستم مچ دستش را گرفتم, با یک دستم مچ پایش, سرم را از پشت گذاشتم روی کمرش. وجودش کمک کرد تا از ان اعوجاج و اشفتگی و خفه شدن نجات پیدا کنم. وقتی توانستم خودم را نگه دارم, غواص را چرخواندم. دیدم طالب است. انقدر ارام و زیبا شهید شده بود که گویی خواب است. (شاید می خواست با نجات من, تصمیمی را که برای امدنش به عملیات گرفته بودم جبران کند) طالب را همان جا که دوست داشت و همیشه آرزو می کرد، پایین پای پدرش در گلزار شهدای شیراز دفن کردند. .🌹🌹🌷🌹🌹 هدیه به شهید طالب لاریان صلوات,,شهدای فارس .👇 تولد:۴۹/۸/۱۵- شهر کربلا شهادت: ۶۵/۱۰/۱۹- شلمچه ۵ کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🕊🌺 🌹یازهرا 🌹
📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی 📝 ((شب آخر)) 🌺سفر فوق العاده ما، تازه از دو کوهه شروع شد. صبح، بعد از روشن شدن هوا حرکت کردیم. ، ، ، و… هر قدمش و هر منطقه با جای قبل فرق داشت. فقط توفیق نصیب مون نشد. هر چی آقا مهدی اصرار کرد، اجازه ندادن بریم جلو. جاده بسته بود و به خاطر شرایط خاص پیش آمده، اجازه نداشتیم جلوتر بریم. شب آخر، ، 🍃خوابم نمی برد، بلند شدم و اومدم بیرون. سکوت شب و صدای جیرجیرک ها، دلم برای دو کوهه تنگ شده بود. خاک دو کوهه از من دل برده بود. توی حال و هوای خودم بودم، غرق دلتنگی کردن برای خدا، که آقا مهدی نشست کنارم. – تو هم خوابت نمی بره ؟بقیه تخت خوابیدن. 💔با دل شکسته و خسته به اطراف نگاه کردم. ـ این خاک، آدم رو نمک گیر می کنه. مگه میشه ازش دل کند؟ هنوز نرفته، دلم برای دو کوهه تنگ شده. با محبت عمیقی بهم نگاه کرد. 🌺ـ پدربزرگت هم عاشق دوکوهه بود. در عوض، منم عاشق این حال و هوای توئم. خندید و سکوت عمیقی بین ما حاکم شد. ـ آقا مهدی؟ راسته که شما جنازه پدربزرگم رو برگردوندید؟ چشم هاش گر گرفت و سرش چرخید، به زحمت نیم رخش رو می دیدم. 🍃– دلم می خواست محل شهادت پدربزرگم رو ببینم. سفر فوق العاده ای بود و دارم دست پر می گردم. اما دله دیگه، چشم انتظار دیدن اون خاک بود، حالا هم که فکر برگشت … دیگه زبونم به ادامه دادن نچرخید. ✍ادامه دارد...... °❀°🌺°❀°‌🌺°❀°🌺°❀°🌺 🌸🌺کانال رسمی شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
شهیدی که از سر بریده اش صدا بلند شد: «السلام علیک یا اباعبدالله» امام جماعت واحد تعاون لشگر ۲۷ رسول (ص) بود بهش می‌گفتند حاج آقا آقاخانی روحیه عجیبی داشت زیر آتیش سنگین عراق در #شلمچه شهدارو منتقل می‌کرد عقب توی همین رفت و آمدها بود که گلوله مستقیم تانک سرش را جدا کرد من چند قدمیش بودم هنوز تنم‌ می‌لرزه وقتی‌ یادم‌ میاد از سر بریده اش صدا بلند شد: «السلام علیک یااباعبدالله» راوی :جواد علی گلی- همرزم شهید فرازی از وصیت نامه شهید: "خدایا من شنیدم که امام حسین(ع) سرش را از قفا بریدند، من هم دوست دارم سرم از قفا بریده شود من شنیدم که سر امام حسین بالای نی قرآن خوانده، من که مثل امام حسین اسرار قرآنی نمی‌دانستم که بتوانم با آن انس بگیرم که حالا از مرگم قرآن بخوانم ولی به امام حسین(ع) خیلی علاقه و عشق دارم، دوست دارم وقتی شهید می‌شوم سر بریده ام به ذکر یاحسین یاحسین باشد... کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane 🕊🌺
عکس حجله‌ای سه نفره دی ماه 1365 بود. گردان حمزه در خط مقدم ارتفاعات در مهران، آن روز دوربین را آوردم رفتم دم سنگرشان تا با هر کدام از بچه ها عکس بیندازم. از هر سه نفرشان خواستم از سنگر بیرون بیایند. هر سه را کنار هم ایستاندم و درحالی که خواستم عکس بگیرم، گفتم: یه عکسی ازتون می گیرم که هر کی دید و فهمید، خنده اش بگیره. امینی با تعجب پرسید: "بخنده؟ واسه چی؟ مگه ما چمونه؟" که گفتم: خنده دارتر از این می خوای که هر سه تایی تون متولد 1348 هستید؟ تو با این ریشت و محسن با این جثه کوچیک و احمد با این هیکل درشت! ده روز بعد ما را به منطقه عملیاتی کربلای پنج در بردند دو سه روز بیشتر نگذشته بود که هر سه جوان 17 ساله که در مهران ازشان عکس گرفته بودم، در شلمچه به شهادت رسیدند. ستار امینی؛ شهادت: دوشنبه 6 بهمن 1365 مزار: بهشت ‌زهرا(س) قطعه‌ 29 ردیف 23 شماره‌ 5 محسن کردستانی شهادت: سه ‌شنبه 7 بهمن 1365 مزار: بهشت ‌زهرا(س) قطعه‌ 27 ردیف 88 شماره‌ ت احمد بوجاریان شهادت: چهارشنبه 8 بهمن 1365 خاک‌سپاری: 17 تیر 1375 مزار: بهشت ‌زهرا(س) قطعه‌ 28 ردیف 43 مکرر شماره‌ 20 🌷یازهرا🌷 📡 کانال رسمی شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🌺🌸
💠 بمناسبت شهادت 🔺 تصویر ساعاتی قبل شهادت 😭 ⭕️ شهید در حادثه انفجار تروریستی جمعه 24 آذر 1391 به فیض شهادت نایل آمد,ایشان یکی از آزادگان شهرستان بهشهر است که همسرش نیز در این حادثه به شهادت رسید.آزاده حمید رضا آقابراری در تاریخ ۴خرداد ۶۷ با در منطقه علمیاتی به نیروهای بعثی عراق درامد و در تاریخ ۷ شهریور ۶۹ با سرافرازی به میهن اسلامی بازگشت .آزاده شهید آقابراری بیش از دو سال اسارت را در آسایشگاه ۷ اردوگاه ۱۲ به سر برد,از شهیدآزاده حمید رضا آقا برای یك فرزند دختر به یادگار مانده است.روحشان شاد و راهشان پر رهرو باد. 🙏🌷 #📡 کانال_ رسمی شهید مدافع حرم آل الله_ روح الله_طالبی اقدم @shahidtalebi 🕊🌺
شهیدی که از سر بریده اش صدا بلند شد: «السلام علیک یا اباعبدالله» امام جماعت واحد تعاون لشگر ۲۷ رسول (ص) بود بهش می‌گفتند حاج آقا آقاخانی روحیه عجیبی داشت زیر آتیش سنگین عراق در شهدارو منتقل می‌کرد عقب توی همین رفت و آمدها بود که گلوله مستقیم تانک سرش را جدا کرد من چند قدمیش بودم هنوز تنم‌ می‌لرزه وقتی‌ یادم‌ میاد از سر بریده اش صدا بلند شد: «السلام علیک یااباعبدالله» راوی :جواد علی گلی- همرزم شهید فرازی از وصیت نامه شهید: "خدایا من شنیدم که امام حسین(ع) سرش را از قفا بریدند، من هم دوست دارم سرم از قفا بریده شود من شنیدم که سر امام حسین بالای نی قرآن خوانده، من که مثل امام حسین اسرار قرآنی نمی‌دانستم که بتوانم با آن انس بگیرم که حالا از مرگم قرآن بخوانم ولی به امام حسین(ع) خیلی علاقه و عشق دارم، دوست دارم وقتی شهید می‌شوم سر بریده ام به ذکر یاحسین یاحسین باشد... ╔═ 🌼══🌼 ═╗ کانال شهیدروح الله_طالبی اقدم @shahidtalebi 🕊🌺 ╚═ 🌼══🌼 ═╝
♦️ 💠 جوان ایرانی، پایه گذار حشدالشعبی عراق 🔆 این دلاور ایرانی را باید مبدع فرهنگ بسیجی در میان عراقی ها نامید. همان چیزی که اکنون به عنوان حشد الشعبی در میان عراقی ها نام گرفته و یکی از قدرتمندترین تشکیلات های نظامی مردمی منطقه است. 🔆 این جوانِ بهبهانی، هنگامی که فرماندهی «تیپ 9 بدر» را پذیرفت، با همراهی مجاهدین عراقیِ مقلد امام امت، گردان های توابین و احرار را نیز از میان اسیران عراقی تشکیل و "لشکر قهرمانِ ۹ بدر" را بنا نهاد. 🔆 عملیات های بسیاری شاهد جانفشانیِ رزمندگان لشکر ۹ بدر در جبهه حق علیه باطل در دفاع مقدس بود و حالا بسیاری از تربیت شدگان این فرمانده، امروز به یاد او سازمان بدر را در عراق، پایه گذاری کرده اند. شهید گرانقدر ابومهدی المهندس از جمله شاگردان این شهید و معاون ایشان در لشکر بدر بود. 📎 پ ن: ۲۸ دیماه ۱۳۶۵ 🌷 کانال شهید تاسوعایی مدافع حرم آل الله (ابا حنانه) روح الله_طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🌺
🍃شهر بابل سال ۱۳۳۹ کودکی به خود دید که با ایمان و عالم و پر تلاش بزرگ شد . همراه تحصیل، کنار پدر کرد. همواره با وضو در زمین زراعت حاضر می شد. 🍃ایام انقلاب، مردم را با ظلم و ستم حکومت آشنا کرد و با پیروزی ، جمهوری اسلامی شد. با سمت فرماندهی یگان دریایی آبی_خاکی در آبهای هور و جزیره_مجنون و تا آخرین توان و تن مجروح و شیمیایی شده جنگید. 🍃 سرانجام در فروردین سال ۶۷ به اسارت دشمن درآمد. ده روز بعد از اسارت، همراه دوازده نفر موفق به فرار شد ولی در منطقه دوباره اسیر شد و تاریخ ۶٧/۱/٢٨ با شکنجه وحشیانه به شهادت رسید. پیکر مطهرش با دکمه ای که همسرش دوخته بود شناسایی شد. 🍃دو فرزند دختر و پسر شهید اسحاقی، رفتار انقلابی و پدر را الگوی زندگی خود قرار داده اند. وصیت کرد هنگام تشییع در یک دستم گل سرخ بگذارید در دست دیگرم گله لاله🌷 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱٣٣٩ 📅تاریخ شهادت : ٢٨ فروردین ۱٣۶ 🥀مزار شهید : گلزار شهید بهشتی شهرستان فریدونکنار 🌟شادی ارواح مطهر شـهدا صلوات کانال شهید تاسوعایی مدافع حرم آل الله (ابا حنانه) روح الله_طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🌺