💎 سه روز روزه برای عروسی خدایی
🎙 گفتگوی ریحانه با خانم فرزانه سیاهکالی، همسر #شهید_حمید_سیاهکالی
💢بخش اول🔻
⁉️ قضیهی نذر سه روز #روزه قبل از مراسم عروسیتان چه بود؟
🎉 همسر شهید: قرار بود دوم آبان سال ۹۱ (مصادف با عید غدیرخم) #عروسی کنیم. برای اینکه در این مراسم گناهی پیش نیاید، تصمیم گرفتیم سه روز روزه بگیریم. خدا را شکر در جشن عروسیمان هم گناهی پیش نیامد.
⁉️ از ویژگیهای اخلاقی و رفتاری شهید بگویید.
🌼 همسر شهید: به پدر و مادرش خیلی احترام میگذاشت. یک بار که در اثر تصادف باید در خانه میماند، با اینکه حالش اصلاً خوب نبود، وقتی مادرش تماس میگرفت، اگر دراز کشیده بود، مینشست و اگر نشسته بود، میایستاد. به ایشان میگفتم « #مادر، شما را نمیبیند؛ لازم نیست تغییر وضعیت بدهی و مؤدبانهتر رفتار کنی.» اما میگفت: «مادر نمیبیند، خدا که میبیند.»
☪️ به #نماز_اول_وقت و #نماز_شب پایبند بود. روزی دو صفحه #قرآن با معنی میخواند. بعد از #ازدواج، #حفظ_قرآن را شروع کرد و حافظ پنج جزء شد. به #مطالعه هم خیلی علاقه داشت. با تلاش ایشان و به کمک کتاب و مباحثه، یکی از دانشجویان اهلتسنن دانشگاه علوم پزشکی #قزوین هم شیعه شد.
🌟 خیلی اخلاقمدار و اهل انفاق بود. یک بار که از خانه بیرون رفته بود، خیلی طول کشید تا برگردد. با اصرار من، دلیلش را توضیح داد: فرد نیازمندی سر کوچهی ما بود و آقا حمید هر روز به ایشان کمک میکرد. اما آن روز چون لباسش را عوض کرده بود و در جیبش پول نداشت، از مسیر دیگری آمده بود تا با او روبهرو نشود و خجالت نکشد که نمیتواند کمکش کند.
💵وقتی کسی از ایشان کمک مالی میخواست، حتی اگر خودمان پول نداشتیم که بدهیم، از نزدیکان پول میگرفت و به او میداد تا نیازش را پیش فرد دیگری نبرد. میگفت «اگر پول داری و به کسی میدهی، میشود #انفاق؛ اما اگر پول نداری و از جایی جور میکنی، میشود #احسان؛ که ارزشش از انفاق بیشتر است.» خادم اردوهای راهیان نور هم بودند.
🔊 صوت: خواندن بخشهایی از کتاب #یادت_باشد توسط همسر شهید.
کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه
روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane
🕊🌺
📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی
📝 #نسل_سوختــه
#قسمت_۱۵۹ (( جوان ترین چهره))
🌷لبخند عمیقی صورتش رو پر کرد.
– پس اینطوری می پرسم، حاضری یه موقعیت عالی کاری رو، فدای کار فی سبیل الله کنی؟نگاهم جدی تر از قبل شد.
🌷– اگر فقط ادا و برگه و رزومه پر کردن نباشه، بله هستم. دستم به دهنم می رسه، به داشته هامم راضیم، ولی باید ببینم کاری که می گید مثل خیلی چیزها، فقط یه اسم رو یدک نکشه. موثر و تاثیرگزار باشیم؛ چرا که نه.من رو رسوند در خونه، یه آدرس روی یه برگه نوشت، داد دستم.
🌷– شنبه ساعت ۴ بیا اینجا، بیا کار و موقعیت رو ببین، بچه ها رو ببین، خوشت اومد، قدمت روی چشم،
خوشت نیومد، بازم قدمت روی چشم.
شنبه، ساعت ۴، پام رو که گذاشتم، آقای علمیرادی هم بود. تا سلام کردم با خنده به افخم نگاه کرد.
🌷– رو هوا زدیش؟خندید– تو که
خودت هم اینجایی، به چی اعتراض می کنی؟
آقای افخم حق داشت. اون محیط و فعالیتش و آدم هاش، بیشتر با روحیه من جور بود. علی الخصوص که اونجا هم، می تونستم از مصاحبت آقای علمیرادی استفاده کنم و چیزهای بیشتری یاد بگیرم.
🌷بودن توی اون محیط برکات زیادی داشت و انگیزه بیشتری برای #مطالعه توی تمام مسائل و جنبه های مختلف بهم می داد، تا حدی که غیر از مطالعه دروس دانشگاه و سایر فعالیت ها، روزی ۳۰۰ تا ۴۰۰ صفحه کتاب می خوندم و خودم و یافته هام رو در عرصه عمل می سنجیدم.
🌷هر چند، حضور من توی اون محیط ارزشمند، یک سال و نیم بیشتر طول نکشید.نشست تهران و یکی از اون دعوتنامه ها به اسم من، صادر شده بود. آقای علیمرادی، ابالفضل و چند نفر دیگه از بچه های گروه راهی شدیم. کارت ها که تقسیم شد، تازه فهمیدم علیمرادی، من رو به عنوان مسئول جوانان #گروه_مشهدی، اعلام کرده بود. با دیدن عنوان بدجور رفتم توی شوک
🌷– خدایا ! رحم کن، من قد و قواره این عناوین نیستم.وارد سالن که شدم. جوان ترین چهره ها بالای سی و چند سال داشتن و من، هنوز ۲۳ نشده بودم. ? .
✍ادامه دارد..
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🌺کانال رسمی شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم
https://eitaa.com/abahannane🌺🌸