📃#داستانک
۱
فرقی نداشت وسط حلکردن کدام معادلهی چندمجهولی باشد، صدای اذان را که میشنید، دفتر و کتابهایش را همانجا رها میکرد و میرفت پای سجادهاش. از همان روزهای بچگی که توی مسجد حدیث پیامبر درباره وضو گرفتن را شنیده بود، به خودش قول داده بود همیشه با وضو باشد. پیامبر گفته بود:«اگر میتوانی شب و روز با وضو باش، چرا که اگر در حال طهارت از دنیا بروی، شهید خواهی بود» به خاطر همین ریزهکاریهای رفتاریاش هم بود که از همان سنین نوجوانی، وقتی به نماز میایستاد، پدر و مادرش به او اقتدا میکردند.
۲
دکترایش را که در شاخه مکاترونیک مهندسی مکانیک از دانشگاه اوکلند گرفت، به ایران برگشت. رفقایش خیلی اصرار کردند که حداقل مدرکت را بگیر و بعد برو ایران، اما زیربار نرفت. بهشان گفته بود:«مدرکم را بگیرید و برایم بفرستید» به ایران که برگشت، خیلی زود مشغول به کار در نیروگاهها شد. حجم کارهایش آنقدر زیاد بود که در طول هفته فقط سه روز به خانه میآمد. باقی روزها را در شهرهای مختلف مشغول مأموریت بود. با این همه هیچکس توی فامیل خبر نداشت که مدیرعامل یکی از بزرگترین شرکتهای ایران شده. دوست نداشت او را با این چیزها بشناسند.
۳
متولد قم بود و از همان سالهای کودکی طعم شیرین خستگیدرکردن در «حرم» را چشیده بود. هر وقت میآمد قم، اول به حرم حضرت معصومه سرمیزد. مشهد که بود حتما به پابوسی امام رضا هم میرفت. حتی وسط آن همه شلوغی، چند وقتی را هم خادم افتخاری حرم امام رضا شده بود. آخرین باری که رفته بود کربلا، وقتی از حرم برگشته بود، به شوخی به برادرخانمش، حامد، گفته بود:«خب کربلایمان را هم آمدیم. دیگر وقت شهادت است!» توی چشمهایش برقی بود که انگار بالاخره به چیزی که این همه وقت میخواسته رسیده.
۴
رسالهی دکترایش در دانشگاه کانتربری نیوزلند را به امام مهدی (عج) تقدیم کرده بود. بعد از تقدیم، توی اولین خطهای پایاننامهاش نوشته بود:«قبل از هرچیز باید این را بگویم که بدون راهنماییهای امام زمان هرگز نمیتوانستم این پروژه را به پایان ببرم» در خطهای بعدی قبل از تشکر از استادهایش، از امام زمان تشکر کرده که او را در به ثمررساندن این پروژه یاری کرده.
۵
دکتر سید فریدالدین معصومی در ۴ آبان ماه ۱۴۰۱ در حمله تـ.روریسـ.تی به حرم شـ..اه.چـ..راغ به شهادت رسید.
◀️ به کانال نشر بیانات استاد ابوالفضل بهرامپور ملحق شوید 👇
https://eitaa.com/joinchat/689045643C8909eb1349
┅━❀🍂❀🍂❀🍂❀🍂❀━┅
🌹#داستانک
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
حضرت موسی (علیه السلام) را دل درد شدیدی عارض شد. عرض کرد: بارالها! چه بایدم کرد؟ خطاب آمد در بیابان از فلان گیاه تناول کن او چنین کرد و شفا یافت پس از مدتها دیگر بار این درد در او پدید آمد و به سراغ همان گیاه رفت و خورد ولی سودی نکرد بلکه دردش را شدت داد ! گفت: خدایا آن بار خوردم شفا یافتم و این بار خوردم بدتر شدم فرمود: تو بار اول از جانب من و با نام من سراغ آن گیاه شدی و شفا یافتی ولی این بار از جانب خودت و بی نام من از آن خوردی که به جای درمان درد زا شد. مگر نمیدانی که دنیا همه زهر کشنده است و دوای آن نام من است .
📖 نسیم حیات جلد ۱
#با_قرآن_باید_زندگی_کرد
🔔 به کانال نشر آثار استاد بهرام پور ملحق شوید .
👇
https://eitaa.com/joinchat/689045643C8909eb1349
🪷🍃🪷🍃🪷🍃🪷🍃🪷
#داستانک
اینک حضرت يوسف (علیه السلام) عزيز مصر شده است. جبرئیل (علیه السلام) نزد او بود. جوانی از آنجا عبور کرد. جبرئیل به آن حضرت گفت: آیا این جوان را شناختی؟ گفت نه! جبرئیل گفت: یادت هست که زلیخا تو را تعقیب کرد و از پشت پیراهن تو را پاره کرد تا اینکه به درب خروجی تالار رسیدید و عزیز مصر شما را در آن حال دید، آن زن به تو افترا زد و خداوند از زبان یک کودک سه روزه که آنجا بود قفل برداشت و او شهادت داد که اگر پیراهن از پشت دریده باشد، یوسف بی گناه است و قضیه به نفع تو فیصله یافت؟
حضرت یوسف گفت: آری، آری. جبرئیل گفت این جوان، همان کودک
است که بزرگ شده.
یوسف گفت او را برگردانید و به او لباس فاخر پوشاندند و وی را صاحب
شغل کردند.
جبرئیل گفت: ای یوسف! توکه این همه به او خدمت کردی آیا دلت راضی شد؟ گفت: نه، به دلیل اینکه او به طهارت من شهادت داده است.
و این مقدار خدمت هم جواب نیکی او نمی باشد.
اینجا بود که جبرئیل گفت ای یوسف! تو که شهادت قهری و اعجازی یک کودک را این همه پاس می داری بنگر که خدای تعالی حق کسانی را که او را به توحید یاد می کنند و از شرک دوری می کنند چقدر پاس خواهد داشت.
#قرآن #تفسیر #استاد_بهرام_پور
#زندگی_با_قرآن #داستان #عید_جمعه #مذهبی
#با_قرآن_باید_زندگی_کرد
#تذکر #توصیه #بهشت #جهنم
🔔 به کانال نشر آثار استاد بهرام پور ملحق شوید .
👇
https://eitaa.com/joinchat/689045643C8909eb1349
🪷🍃🪷🍃🪷🍃🪷🍃🪷
#داستانک
یکی از عرفا که نقطه شروع او به سلوک الی الله از این ماجرای عبرت انگیز بوده است میگوید همسایه مغازه من، کاسبی فاسق بود و از دنیا رفت من به او یک در هم بدهکار بودم نگران شدم و یک در هم را از لای در به مغازه
اوانداختم. اتفاقاً همان شب دیدم قیامت برپا شده و مرا به سوی بهشت
می برند.
در این حال دیدم از نقطۀ دور، یک قطعه آتش بد هیبت در حال عبور است. من ایستادم که با آن روبه رو نشوم، دیدم او هم ایستاد به راست و چپ مایل شدم او هم چنین کرد و معلوم شد که او با من کار دارد. به هر حال من مجبور بودم که به طرف جلو حرکت کنم وقتی نزدیک شدم دیدم همان
کاسب، همسایه من است. به من گفت آن یک درهم من را بپرداز.گفتم آنرا درون مغازه ات انداختم. گفت قبول نیست زیرا قبض ید نشده است؛ و من در اینجا تا حق خود را نگیرم، رهایت نمی کنم پس باید تو را یکبار به آغوش بگیرم تا کمی خنک شوم.
فریاد کشیدم که نمی توانم تحمل کنم
در این مشاجره چند نفر جلو آمدند و گفتند اینجا دنیا نیست که بگوئید صلوات ختم کنید تمام شود و حق به حقدار نرسد.
آنگاه یک نفر پشت من قرار گرفت و لباس را از سینه من پاره کرد و گفت عادلانه این است که یک درهم که به اندازه بند انگشت است بر سینه ات بگذارد و انگشت او را بر سینه ام نهادند که وجودم آتش گرفت که ۶ سال است تحمل یادآوری آن تلخی را ندارم. از خواب پریدم و راه سلوک را گرفتم
آری حتا یک ریال مال حرام از قلم حسابگرانه الهی نمی افتد.
#قرآن #تفسیر #استاد_بهرام_پور
#زندگی_با_قرآن #داستان #مذهبی
#با_قرآن_باید_زندگی_کرد
#تذکر #توصیه #بهشت #جهنم
🔔 به کانال نشر آثار استاد بهرام پور ملحق شوید .
👇
https://eitaa.com/joinchat/689045643C8909eb1349
🪷🍃🪷🍃🪷🍃🪷🍃🪷
#داستانک
داستانی از یک کودک ۴ ساله! آیا این سخن محکم او شگفت آور نیست؟
در مجلس یزید اسرای بزرگوار کربلا حضور دارند و هنوز یزید بر سراظهار قدرت و انتقام جوئی از این کلیدداران جنت الماوی است.
او وقتی از سخن های حضرت زینب (علیهالسلام) و مولی امام زین العابدین (علیه السلام) حقارت یافت به اطرافیان متملّق خود گفت:
شما می گویید با اینان چه کنم؟ او می خواست از آنها اقرار بگیرد و اگر جنایتی می کند بگوید سران قوم چنین خواستند.
آنها گفتند همه شان را از دم تیغ بگذران.
در اینجا کودک چهار ساله ای که از سراسر وجودش نور امامت می بارید، برخاست و خطبه خواند و خطاب به یزید گفت اهل مجلس تو رأیی دادند که بر خلاف رأی اهل مجلس فرعون بود.
فرعون با آنها در امر موسی و هارون مشورت کرد. آنها گفتند او را رها کن ومهلت بده ولی جماعت تو به کشتن ما رأی دادند و این امر سببی دارد.
یزید پرسید آن سبب چیست؟ فرمود: اهل مجلس فرعون اولاد حلال بودند و این جماعت اولاد حلال نیستید و نمی کشد انبیا و اولاد آنها را مگر اولاد زنا یزید خاموش کردید و حرفی نزد.( یزید دید اگر آنها را بکشد در جامعه به عنوان زنازاده مشهور می شود لذا منصرف شد.) آریان کودک ۴ ساله با آن سخن محکمی که گفت مولا امام محمد باقر( علیه السلام) بود.
#قرآن #تفسیر #استاد_بهرام_پور
#زندگی_با_قرآن #داستان #مذهبی
#با_قرآن_باید_زندگی_کرد
#تذکر #توصیه #بهشت #جهنم
🔔 به کانال نشر آثار استاد بهرام پور ملحق شوید .
👇
https://eitaa.com/joinchat/689045643C8909eb1349
┅━❀🌸❀🌿❀🌸❀🌿❀━┅
#داستانک
🌷حکایت آن درخت
در میان بنی اسرائیل عابدی بود.
وی را گفتند: «فلان جا درختی است و قومی آن را می پرستند.»
عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند .
ابلیس به صورت پیری ظاهر الصلاح، بر مسیر او مجسم شد و گفت ای عابد، برگرد و به عبادت خود مشغول باش.
عابد گفت: «نه بریدن درخت اولی است.» مشاجره بالا
گرفت و درگیر شدند.
عابد بر ابلیس غالب آمد و وی را بر زمین کوفت و برسینه اش نشست.
ابلیس در این میان گفت: دست بدار تا سخنی بگویم تو که پیامر نیستی و خدا بر این کار، تو را مأمور ننموده است. به خانه برگرد تا هر روز دو دینار زیر بالش تو نهم؛ با یکی معاش کن و دیگری را انفاق نما و این بهتر و صوابتر از کندن آن درخت است؛ عابد با خود گفت: راست می گوید یکی از آن به صدقه دهم و آن دیگر هم به معاش صرف کنم و
برگشت.
بامداد دیگر روز، دو دینار دید و برگرفت.
روز دوم، دو دینار دید و برگرفت. روز سوم، هیچ نبود.
خشمگین شد و تبر برگرفت باز در همان نقطه ابلیس پیش آمد و
گفت: «کجا؟» عابد گفت:« تا آن درخت بر کنم»؛ گفت «دروغ است به خدا هرگز نتوانی کند.»
در جنگ آمدند ابلیس عابد را بیفکند چون گنجشکی در دست !
عابد گفت: دست بدار تا برگردم ، اما بگو چرا بار اول بر تو پیروز آمدم و اینک، در چنگ تو حقیر
شدم؟
ابلیس گفت: «آن وقت تو برای خدا خشمگین بودی و خدا مرا مُسَخر تو کرد، که هر کس کار برای خدا کند، مرا بر او غلبه نباشد؛ ولی این بار، برای دنیا و دینار خشمگین شدی پس مغلوب من گشتی .
آری، عملی که با مجاری نفع و ضرر مادی آلوده شد، در شکارگاه شیطان می افتد.
اما در عالم فوق امیال نفسانی، در عالم عشق و محبت خدا، انسان از تیررس شیاطین در امان است..
#نسیم_حیات
#با_قرآن_باید_زندگی_کرد
#تفسیر
🔔 به کانال نشر آثار استاد بهرام پور ملحق شوید .
👇
https://eitaa.com/joinchat/689045643C8909eb1349