هدایت شده از شهدایی باعطرگل یاس
بسم رب الحسین (ع)
اَلسلامُ عَلَیْکَ یا ثارَ اللَّهِ
شب جمعه است دلم کرب و بلا میخواهد
در حرم حال مناجات و بکا میخواهد
شب جمعه ست دلم شوق پریدن دارد
بوسه بر پهنه ی ایوان طلا میخواهد
حال و احوال دلم خوب نمیباشد چون
خفقان دارد و از عشق هوا میخواهد
آه ای کرببلا سخت تر از هجران چیست؟
دل من آمده در صحن تو جا میخواهد
#شب_جمعه
❤️اباالفضلیامافتخارمه❤️
💔دلت که گرفت تا “کربلا” راهے نیست...
💛شش سمت ِدلت را به سمت شش گوشه کن...
❣چشم فرو بند...
💞دست بر سینه بگذار...
⚜و لب گشا...
💠السلام علیک یا عطشان💠
❤️اباالفضلیامافتخارمه❤️
السلام علیک یااباالفضل العباس(ع)
علقمه موج شد، عكسِ قمرش ریخت به هم
دستش افتاد زمین، بال و پرش ریخت به هم
❤️اباالفضلیامافتخارمه❤️
لبیک یا عباس✋ عاشـقی رایـج نبود, عـباس آڹ را باب ڪرد. او دو دستش را ڪنار علقمہ نذرِ سرِ ارباب کرد
حضرت عباس (ع) که کانون غیرت، حمیت و وفاداری بود، بر او بانگ زد و فرمود:
بریده باد دستان تو و لعنت خدا بر تو و امان نامه تو.
❤️اباالفضلیامافتخارمه❤️
ای دشمن خدا! ما را فرمان میدهی که از یاری برادر و مولایمان حسین (ع) دست برداریم و سر در طاعت ملعونان و ناپاکان در آوریم.
آیا ما را امان میدهی ولی برای فرزند رسول خدا (ص) امانی نیست؟
❤️اباالفضلیامافتخارمه❤️
ای دشمن خدا! ما را فرمان میدهی که از یاری برادر و مولایمان حسین (ع) دست برداریم و سر در طاعت ملعون
شمر از پاسخ دندان شکن فرزندانام البنین (س)، ناامید و خشمناک شد و با سرافکندگی به خیمهگاه خویش برگشت.
❤️اباالفضلیامافتخارمه❤️
شمر از پاسخ دندان شکن فرزندانام البنین (س)، ناامید و خشمناک شد و با سرافکندگی به خیمهگاه خویش برگش
دلیل واضحتر این خطاب از سوى شمر، جنبه روانى و کارکرد روانشناختى آن است.
بدین معنا که شمر با توجه به اینکه روحیات حضرت عباس (ع) را مى شناخته، احتمال مى داده که او امان نامه را نپذیرد.
شمر با اتخاذ این لحن، مى خواست که حضرت را متوجه پیوند خانوادگى اش با خود نماید و شرایط روحى عباس (ع) را براى پذیرش امان نامه بیشتر آماده سازد. گذشته از آن، شمر این سخن را در حضور دیگران و با صداى بلند اظهار مى کند تا عرصه را بر حضرت بیشتر تنگ نموده و او را وادار به مصالحه نماید.
❤️اباالفضلیامافتخارمه❤️
دلیل واضحتر این خطاب از سوى شمر، جنبه روانى و کارکرد روانشناختى آن است. بدین معنا که شمر با توجه ب
عصر عاشورا، پس از شهادت اصحاب و ياران، حضرت عباس عليه السلام تنهايي و بي كسي امام را نتوانست تحمل كند.
محضر امام(ع) رسيد و رخصت ميدان رفتن و جانفشاني خواست و عرضه داشت :
برادر جان! اجازه ميدان مي دهي؟
امام حسين(ع) گريه شديدي كردند و فرمودند:
برادر! تو پرچمدار مني.
❤️اباالفضلیامافتخارمه❤️
عصر عاشورا، پس از شهادت اصحاب و ياران، حضرت عباس عليه السلام تنهايي و بي كسي امام را نتوانست تحمل كن
عباس(ع) عرض كرد:
«سينه ام تنگي مي كند و از زندگي سـير گشتـه ام.»
امام(ع) فرمودند:
مقداري آب براي اين طفلان تهيه نما.
جناب قمر بني هاشم(ع) مشك به دوش گرفت و روانه ميدان شد.
با سپاه حريف، درباره آوردن آب به خيمه ها سخن گفت.
❤️اباالفضلیامافتخارمه❤️
عباس(ع) عرض كرد: «سينه ام تنگي مي كند و از زندگي سـير گشتـه ام.» امام(ع) فرمودند: مقداري آب براي
وقتي از آن ها مأيوس شد، نزد امام(ع) بازگشت و طغيان و سركشي دشمن را به عرض رسانيد.
در اين حال صداي العطش كودكان فضاي خيمه ها را پر كرده بود.
❤️اباالفضلیامافتخارمه❤️
وقتي از آن ها مأيوس شد، نزد امام(ع) بازگشت و طغيان و سركشي دشمن را به عرض رسانيد. در اين حال صداي ا
سقّا نگاهي به چهره معصوم كودكان انداخت و بدون تأمل سوي شريعه فرات برگشت و به نگهبانان شريعه حمله كرد و جمع كثيري را كشت و وارد شريعه شد
❤️اباالفضلیامافتخارمه❤️
دست زير آب برد تا مقابل صورت آب را بالا آورد. «ذَكَرَ عَطَش الحسين و اهل بيته» به ياد لبان خشكيده حسين و اهل بيتش افتاد و آب را برگرداند به شريعه.
❤️اباالفضلیامافتخارمه❤️
هنگام بازگشت، دشمن راه را بر او بست. حضرت براي محافظت از مشك به سمت نخلستان رفت و دشمن نيز به دنبالش.
از هر طرف تير و نيزه به سمتش پرتاب مي كردند
❤️اباالفضلیامافتخارمه❤️
از هر طرف تير و نيزه به سمتش پرتاب مي كردند، تا اينكه زره از انبوه تيرها همچون خار پشت به نظر مي رسيد. ابرص بن شيبان دست راست حضرت را قطع نمود، حضرت مشك را به دوش چپ انداخت و با دست چپ جنگيد و اين گونه رجز خواند:
«وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا يَميني، اِنّي اُحامي اَبَداً عَنْ ديني»،به خدا قسم اگر دست راستم را قطع كنيد، من از حمايت از دينم دست بر نمي دارم.