🔸بشارتی ویژه برای «زیارتنرفتهها»
📌الان موکب شهید شاطری خرمشهر هستیم؛ میخواهم به «جاماندهها» بشارتی بدهم.
🔺اول این روایت فوقالعاده را بخوانید:
▪️«شخصی به امام صادق(علیهالسلام) عرض کرد: اجر کسى که دیگرى را مجهّز کرده و به زیارت قبر آن حضرت بفرستد ولى خودش بواسطه عارضه و علّتى که پیش آمده به زیارت نرود چیست؟ حضرت فرمودند: به هر یک درهمى که خرج کرده و انفاق نموده، همانند کوه احد حسنات حقتعالى براى او منظور مىفرماید و باقى مىگذارد و بر او چند برابر آنچه متحمّل شده و بلا و گرفتارىهائى که بطور قطع نازل شده تا به وى اصابت کرده را از او دفع مىنماید و مال و دارائى او را حفظ و نگهدارى مىکند.»
🔺یکی از دلایل اصلی گسترش «زیارت اربعین»، بانیشدن خیل عظیمی از عاشقان برای زوار اباعبدالله(علیهالسلام) است تا دغدغهی اسکان و غذا نداشته باشند.
🚩 «موکب شهید شاطری» در مرز شلمچه روزانه حدود ۶ هزار وعدهی غذایی بین زوار اربعین توزیع میکند.
🏴 تا این سفره پهن است، با هر مبلغی که شده، خودتان را به کاروان حسینی برسانید.
🔸حاجآقای فیض از نازنینان دفاعمقدس و از خادمان حسینی است که در این ایام برای طبخ غذا و نوکری اهلبیت چند روزی از سمنان به خرمشهر میآید و در موکب مستقر میشود.
🏴 این شماره کارت حاجآقا است:
۵۸۹۲۱۰۱۵۵۹۳۸۵۹۳۱(ابوالقاسم فیض)
منانقلابیام | عباسبابائی
🔸بشارتی ویژه برای «زیارتنرفتهها» 📌الان موکب شهید شاطری خرمشهر هستیم؛ میخواهم به «جاماندهها» بش
موکب شهید شاطری و حاجآقا فیض کاملاً مورد تایید هستند.
با هر مبلغی(ولو ده هزار تومان) نامتان را ثبت کنید.
ان شاء الله هرآنچه امام صادق(علیهالسلام) فرمودند، برایتان مستجاب شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩هماکنون شب جمعه، مرز شلمچه
🇮🇷 لبیک یا حسین
🔸الآن رسیدیم خانهی پدری؛ نجف.
🔺چقدر خوبند این ملت عراق؛ کریم و پرمحبت. امسال از همان ورودی به عراق، نوع خدمات و کیفیتش کاملاً متفاوت با سالهای دیگر است؛ فوقالعاده و بینظیر.
🔺اصلاً خیلیها بهخاطر همین شور هرساله مشرف میشوند؛ شوری که کاملاً عطر سیب دارد.
🔺دیشب ساعت ۲۲:۳۰ به وقت عراق از شلمچه حرکت کردیم و دقایقی پیش حوالی ساعت ۸ صبح رسیدیم نجف.
🔺همگی خستهایم؛ موکبدار نجفی که همهی رختخوابها را جمع کردهبود، بلافاصله برایمان پهنشان کرد.
🔺به امید رؤیای شیرین «بابا علی» ساعاتی استراحت میکنیم و بعد چون قطرهای ناچیز در دریای عشاقش غرق خواهیم شد.
📌اینجا نجف، ساعت ۸ صبح، موکبالمصطفی.
🔸خورشید دارد یکهتازی میکند؛ قطعا دمای الان نجف بالای ۵۰ درجه است!
🔺داخل موکب، ۷ کولر بزرگ هرچه تلاش میکنند، نمیتوانند بر گرمای خورشید غلبه کنند!
🔺یکی دو نفر از مسئولان موکب آرام و قرار ندارند تا بلکه کاری کنند؛ اما بعید است بتوانند. آخر برقرفتنهای پیاپی هم به کمک خورشید آمده است.
🔺اما هردوتایشان کور خواندهاند؛ خورشید و برق را میگویم. آخر آن حرارت و عشقی که این ملت را از سراسر دنیا به «خانهی پدری» آورده، بسیار بیشتر از گرمای تموز نجف است. هیچکس میدان را خالی نمیکند؛ پس بچرخ تا بچرخیم!
✍عباس بابائی
📌موکب خوةالعباس، نجف
توبهنامه
یک اتفاق عجیب!
هنوز چند دقیقه از نوشتن متن بالا نگذشته، دو تا کولر بزرگ دیگه آوردن توی موکب؛ یکیش رو گذاشتن یک متری من!!! حالا باید برای سرما فکری کرد!
واااای خدای من! مگه میشه اتفاقی باشه؟! این خاندان، خیلی ضعیفنوازن.
«پدرجان» ببخش!
🔺مسیر مشایه غلغله است
🔺در مسیر مشایه دست پرمهر جوانی بر شانهام رسید؛ میخواست لباسم را تمیز کند! خجالت کشیدم.
🔸دعایش کردم: انشاءالله مورد توجه ویژهی امام حسین قرار بگیری!
🔺دستانش را گشود و گفت: از این ویژهتر که اینجا هستم؟!
🔸این جمعیتی که با وحدت قلبها و کثرت نژادها، یکصدا به «حسین» لبیک میگویند، بینظیر است.
ابومحمد کرار
هوا که کمی گرمتر شد و طاقت بچهها نمیکشید تا به پیادهروی ادامه بدهیم، اول برای بانوهای کاروان، موکب خنکی پیدا کردیم و بعد مردانمان به موکب کوچکی پناه بردند؛ بعد از کمی استراحت، نماز را به جماعت خواندیم.
اینجا انگار بر خودشان فرض میدانند که هرکس هنگام نماز در موکب و خانهشان باشد، باید اطعامش کنند! بعد از غذا دیدم «ابومحمد» کماکان در مطبخ موکب مشغول است؛ مشغول طبخ غذای شب؛ یکّه و تنها!
اندکی توفیق شد به «خدمةالحسین» در مطبخی که بسیار ساده بود و کاملاً مردانه؛ و البته مجالی شد برای صحبت با «ابومحمد کرار». صحبتی که بارها و بارها بهخاطر تلفنهای پشتسرهمش قطع میشد و دوباره از سر نو.
ابومحمد که عاشقانه داشت قیمه میپخت برای «زوار ابوسجاد»، استاد دانشگاه کوفه بود و به حکم واجبکفایی، مدتها در کنار بزرگانی چون «حاجقاسم» و «ابومهدی» برای سربلندی عراق در جمع «حشدالشعبی» جنگیده بود.
میگفت تعداد کمی از موکبها در باقی ایام سال فقط شبهای جمعه به زوار خدمت میکنند و الباقی چشمانتظار زوار تا سال بعد!
دل پُری داشت از وضعیت اجتماعی و البته سیاسی عراق؛ جوانان عراقی را به سه بخش تقسیم کرد که یکدسته از آنها همانانیاند که هم اهل خدمت به اباعبداللهاند و هم اهل کار و تلاش و درس؛ درست مثل خودش.
دستهای هم فقط مشغول به تحصیل و دستهی سوم معطلین و حشاشین!
با اینکه خانه و ماشین و کار داشت، اما هنوز ازدواج نکرده بود؛ بهخاطر عوضشدن نگاه بعضی از دختران عراقی بهواسطهی اینترنت و تلوزیون و نگاه به غرب!
سیاسیون عراق را خوب میشناخت و تحلیلشان میکرد. غیر از یک نفر، از مابقی خیلی رضایت نداشت؛ از قرارداد ۲۵ سالهی عراق و چین، رضایتمندانه سخن میگفت.
نگاهش به نگاه ایران خیلی نزدیک بود.
بعد از چند ساعت «خدمةالحسین» الان دراز کشیده و مثل خیلی از زوار سرش در گوشی است و البته کماکان به تلفنهایش پاسخ میدهد.
هزاران نفر همچون «ابومحمد کرار»، گمنام و خالصانه در حال برگزاری بزرگترین اجتماع مذهبی تاریخاند؛ اجتماعی که مقدمات ظهور را فراهم خواهد کرد.
انشاءالله
✍عباس بابائی
📌مسیر مشایه-۲۷ مرداد ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این همون ابومحمد کراره