eitaa logo
تـشنـ﷽ـه امـام زمـان شـو
684 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
225 ویدیو
16 فایل
✨﷽✨ ❄️ألـلَّـھُـمَــ؏َـجِّـلْ‌لِوَلـیِـڪْ‌ألْـفَـرَج❄️ #Thirsty_Imam_Up فعالیت کانال👇 مهـدی شناسی دیکشنری مهـدوی عاشـورا پل ظهـور نشانه های وعلائم ظهـور اشعار مهـدویت حوادث آخرالزمان چله ترک گناه دانش مهدوی تشنه امام زمـ﷽ـان شـو
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ استغاثه ی مردی سنّی 🔹 شیخ علی رشتی نقل میکرد: از راه آب فرات به سمت نجف می رفتم. در کِشتی جماعتی را دیدم اهل حلّه که مشغول لهو و لعب بودند. جز یک نفر که آثار سکینه و وقار از او ظاهر بود و آن جماعت مذهب او را مورد تمسخر قرار داده و بر او عیب می گرفتند. با آن شخص هم صحبت و دلیل را جویا شدم. 🔸 گفت: آن جماعت خویشان من هستند و از اهل سنت. پدرم نیز از ایشان بود و مادرم از اهل ایمان و من نیز به برکت حضرت صاحب الزمان شیعه شدم. از کیفیت آن سوال کردم گفت: 🔺 برای تجارت همراه دوستان از حلّه بیرون رفتم. در مسیر برگشت دوستان خود را گم کردم. راه ما از صحرای بی آب و علفی بود که درّندگان بسیاری داشت. متحیر ماندم و از گرسنگی و عطش ترس داشتم. پس استغاثه کردم به خُلفا و مشایخ و ایشان را شفیع کردم و تضرّع نمودم. فرجی ظاهر نشد. ☑️ از مادرم شنیده بودم که میگفت: ما امام زنده ای داریم که کُنیه اش اباصالح است. گمشدگان را به راه و درماندگان را به فریاد میرسد. با خدا عهد کردم: من به آن حضرت استغاثه میکنم اگر مرا نجات داد، به دین مادرم درآیم.پس او را ندا کردم و استغاثه نمودم. 📝 ناگاه کسی را دیدم که با من راه میرود و بر سرش عمامه سبزی ست. آنگاه راه را به من نشان داد و فرمود که به دین مادرم درآیم. پس از نظرم غایب شد. پس از اندکی به حلّه رسیدم و روز بعد برای آموختن معالم دین نزد سید مهدی قزوینی رفتم. 📚 منتهی الامال، باب چهاردهم، ص۱۳۵۴ 📌 مولای من، راه را گم کرده ایم، راه را نشانمان بده و نجاتمان ده...