هدایت شده از کانون شهید عباس دانشگر شهرستان بابل ۵۰
🌷 داخل پایش ترکش یادگاری از زمان هشت سال دفاع مقدس داشت. درد دیسک کمر هم به جای خودش. کاسهی سرش هم شکسته بود و این باعث سر دردش میشد. دکترها برای درمانش کاری نمیتوانستند بکنند جز دادن قرص اعصاب.اومیگفت: «قرص اعصاب بخورم باید کلا خواب باشم؛ نمیشود که! شما پدر میخواهید!» برا همین قرصها را نمیخورد و درد را تحمل میکرد.
🌷پای چپش کلا بیحس بود. خیلی درد میکشید ولی هیچوقت شکایت نکرد.نمیگذاشت کسی بفهمد که چه دردی دارد با اینهمه، همیشه شوخ طبعیاش سرجایش بود.
🌷قضیه سوریه که پیش آمد تصمیم گرفت برود. به او اجازه رفتن نمیدادند. خیلی اصرار داشت. کلی تلاش کرد. به همه میگفت برایم دعا کنید تا بشود بروم.بالاخره رفت و در بیمارستان حلب مشغول بهکار شد تا روزی دومین شهید پزشک جامعهی بسیجی شود.
✍راوی دختر شهید
"شهید مدافع حرم حمید قنادپور
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
🌷در قاموس شهادت واژه وحشت نیست، آغاز جهان است که زندگی از نو آغاز می شود. مانند نوزادی که به جهان بی جهالت می رود و زندگی جاودان و همیشه اخروی دارد.
🌷اکنون که من به جبهه ی حق علیه باطل می روم، به این امید است که بلکه بتوانم به یاری خداوند ضربه ای به کافرین وارد نمایم. و با سلاحم قلب صدامیان را نشانه روم و با خون ناچیز خود درخت اسلام و انقلاب را آبیاری نمایم.
🌷شهید مانند قطره آبی می ماند که وقتی به دریا می پیوندد، جوشان و خروشان می شود.» و در جایی دیگر می نویسد: «به خدا قسم لذت شهادت از دامادی شیرین تر است. و از شما می خواهم که در مرگ من گریه نکنید، زیرا باعث شادی دشمنان می شود.
"شهیدمصطفی شاکری منظری"
#وعده_صادق
#با_شهدا_گم_نمی_شویم